مهدی افراز: جناب سیدحسن نصرالله تابستان سال ۱۴۰۰ پس از پایان نبرد سیفالقدس، بر اساس بازخوردهایی که از آخرین وضعیت میدان و جامعه مقاومت داشت، در افتتاحیه کنفرانس «نوسازی گفتمان رسانهای و مدیریت نبرد» توصیههای قابل تأملی را درباره راهبردهای گفتمانی و رسانهای ایراد فرمود که مرور آن برای این روزهای نبرد میتواند الهامبخش باشد.
راهبرد اول: مخاطب قرار دادن بیطرفها
در ارائه منطق و اندیشه مقاومت نباید از هیچ طبقه و جریان اجتماعیای به عنوان مخاطب مأیوس شد و اساسا مسؤولیت رسانه این است که بتواند با در نظر گرفتن اقتضائات، افراد بیطرف و حتی کسانی را که به جبهه دشمن تعلق دارند به جریان مقاومت ملحق کرده و سرمایه اجتماعی آن را افزایش دهد: «مسؤولیت رسانه آن است که بقیه را هم که هنوز بیطرف هستند، خطاب قرار دهد تا این پایگاه مردمی گسترش یابد. همچنین باید مخاطب رسانههای آنها را که در جبهه دشمن ایستادهاند و از دشمن حمایت میکنند یا روابطشان را با دشمن عادیسازی کردهاند یا به دنبال توطئهچینی علیه مقاومت هستند، خطاب قرار دهد. نباید از هیچ کسی چه بیطرف و چه از کسانی که در جبهه دشمن قرار گرفتهاند مأیوس شد. وقایع تاریخی در بسیاری از جنگها به ما نشان داده چطور ممکن است پیام واقعی، صادقانه و منطقی تعداد زیادی از افراد جبهه دشمن را بیطرف و حتی به جبهه دوست ملحق کند».
راهبرد دوم: اذعان به نقاط قدرت دشمن
باید ضمن آنکه برای عبور از قابلیتهای نظامی دشمن برنامهریزی داریم، واقعیت داراییها، امکانات و تجهیزات دشمن را برای مخاطبان تشریح کنیم: «این از نقاط قدرت گفتمان رسانهای و رسانههای محور مقاومت است، استناد به واقعیتها و حقایق عینی میدانی، سیاسی، فرهنگی، عاطفی و وجدانی نزد امت، حقایق و واقعیتها نزد دشمن. ما از نقاط قدرت دشمن اطلاع داریم و به آن اذعان میکنیم و برای مقابله با این نقاط قوت، مهار آنها، عبور از این نقاط قدرت و تضعیف آنها تلاش میکنیم و از نقاط ضعف دشمن نیز مطلع هستیم تا با اتکا به آنها پیروزی بسازیم. مهمترین چیز در گفتمان رسانهای در ۴۰ سال گذشته آن است که به واقعیتها مستند بوده و به اوهام، تخیلات، اختراعات ذهنی، رؤیاها و دروغها مبتنی نبوده و همینطور هم باید ادامه یابد».
راهبرد سوم: استناد به حقوق طبیعی و انسانی مقاومت
مهمترین برگ برنده مقاومت تلاش آن برای احقاق حقوق طبیعی و انسانی خود است، لذا برای بیان منطق مقاومت، اصلیترین نقطه قدرتآفرین تکیه بر همین حقوق انسانی، اخلاقی و دینی مسلم است: «زمانی که میخواهیم این گفتمان را ارتقا دهیم یا احیا کنیم، باید آن را با استناد به عناصر اصلی قدرت ارتقا دهیم و احیا کنیم که بیشتر رسانههای دیگر یا رسانههای دشمن فاقد این عناصر هستند. اول استناد به حق؛ رسانههای محور مقاومت و گفتمان رسانهای اینجا بیانگر حق است، حق ملت فلسطین در سرزمین آن از دریا تا رودخانه، حق سوریه در جولان، حق لبنان در باقیمانده سرزمینهای اشغالی آن. امروز اگر به سراسر کره زمین نگاه بیندازیم، مهمترین و روشنترین حق قانونی، دینی، شرعی، انسانی و اخلاقی، حق فلسطین را در بالاترین درجات وضوح میبینیم؛ شما بیانگر حق هستید اما رسانههای مقابل شما بیانگر باطلند و بر اساس همه معیارهای قانونی، شرعی، دینی، اخلاقی و انسانی باطل هستند. این حق است که ملتهایمان سرنوشتشان را خودشان به دور از سلطهگری آمریکا تعیین کنند. این حق است که ملتها از ثروتهایشان در مقابل غارتگری آمریکا و کشورهای همسو با آن بهرهبرداری کنند».
راهبرد چهارم: اعتماد به عملکرد گروههای مقاومت
در جریان درگیری، گروههای مقاومت حتما دچار اشتباهات و خطاهایی خواهند شد اما نباید اجازه داد این موارد برجسته شده و زمینه سستی و از بین بردن اعتماد به نفس جنبش مقاومت را فراهم بیاورد: «این یک نبرد سخت است که به برنامهریزی و پیگیری نیاز دارد اما در وهله نخست، به اعتماد به نفس هم نیاز داریم. نباید در مقابل این تخریبها و بدنام کردنها سست شویم. ما باید به خودمان، مردم و جنبشهای مقاومت اعتماد بالایی داشته باشیم. جنبشهای مقاومت معصوم نیستند و ممکن است مرتکب اشتباه شوند اما این جنبشها از اعتبار، اخلاص و آمادگی بالا برای فداکاری و وفاداری برخودارند. هر چند این مساله، وجود خطاکاران و حتی گناهکاران را در میان آنها نفی نمیکند. ما در واکنش به خطاها و گناهان موجود، باید برای درمان و حل آن تلاش کنیم. دشمنان بر بزرگ جلوه دادن اشتباهات تمرکز میکنند».
راهبرد پنجم: اعتبارآفرینی بر مبنای صداقت با مخاطب
برخلاف سیاستهای مدرن، نه زیادی رسانه و مهارتهای رسانهای و نه پولپاشیها نمیتواند برای رسانه مقاومت اعتبارآفرینی کند، بلکه آنچه موجب موفقیت است حرکت بر مدار راستی و صداقت با مخاطبان است: «از مهمترین عناصر قدرت در گفتمان و رسانههای محور مقاومت، صداقت و راستی است که اعتبار آورده است. اعتبار را با پول نمیتوان ساخت و با زیادی رسانهها و زیاد کردن مهارتهای رسانهها به دست نمیآید. اعتبار واقعی را راستی به ارمغان میآورد، آنچه رسانههای مقاومت به مردم میگویند، صداقت و راستی در نقل حقایق است و این باید ادامه یابد. امروز شهرکنشینان دشمن صهیونیست، به رسانههای مقاومت بیشتر از سران و رسانههایشان اعتماد دارند، چگونه ما به این رسیدیم؟ این نتیجه صداقت، راستی و تجربه طولانی است».
راهبرد ششم: توجه به تنوع سلایق در پایگاه مردمی مقاومت
جریان مردمی مقاومت شامل طیف گستردهای از سلایق و دیدگاههای مختلف است، لذا باید با در نظر داشتن تنوعات فرهنگی و ایدئولوژیک برای آنها گفتارسازی و تصویرسازی صورت داد: «طرفدارانی که رسانهها و گفتمان مقاومت به آنها متکی هستند، از عامه مردمی است که در جهان عرب و جهان اسلام و نیز در کل جهان طیف بزرگی را تشکیل میدهند. از جمله ویژگیهای این پایگاه مردمی آن است که از نظر دینی، فکری، فرهنگی، اعتقادی و ایدئولوژیک متنوع است. از نظر قومیتی و نژادی هم تنوع دارد و در امتداد منطقه و جهان هستند و نقطه مشترک آنها قدس، مقدسات آن و مظلومیت ملت فلسطین است».
راهبرد هفتم: استفاده حداکثری از شبکههای اجتماعی
شبکههای اجتماعی به دلیل برخورداری از بستر مردمپایهتر، شرایط مساعدتری را برای شکستن انحصارهای رسانهای جریان سلطه پدید آوردهاند، به همین جهت این شبکهها فرصت بزرگی برای انتقال حقایق به سراسر جهان هستند: «آنچه ما امروز به آن نیاز داریم، استفاده حداکثری از شبکههای اجتماعی است. من اخیرا برخی آمارها را مطالعه میکردم که در آنها این سوال مطرح شده بود: چرا ابراز همبستگی جهانی با نبرد سیفالقدس بیشتر از هر نبرد دیگری بود؟ برخی تحقیقات این مساله را به وجود شبکههای اجتماعی و اثرگذاری آن مرتبط دانستهاند، چرا که دشمنان ممکن است بتوانند یک شبکه ماهوارهای را مسدود و یک شبکه رادیویی را تحریم و ساکت کنند و جلوی انتشار یک روزنامه را بگیرند ولی انتشار شبکههای اجتماعی در سطح جهان به حدی رسیده است که میتواند تحولات را منتقل کند، در حالی که سابقه نداشته است نبرد یا تقابل و مظلومیت و کشتار در فلسطین اشغالی اینگونه منتقل شود. این یک فرصت بسیار بزرگ است که در آن هر انسان و شخصی در این امت میتواند برای انتقال تصاویر، حوادث و موضعگیریها به جهان وارد عمل شود».
راهبرد هشتم: تکیه بر مقابله با سلطهگری آمریکا در منطقه
در طرح مقاومت برای رهایی منطقه، اصل اول مبارزه با سلطهگری آمریکاست و آزادسازی فلسطین بدون درهم شکستن سلطه آمریکا در منطقه ممکن نیست، بر همین اساس لازم است ضمن تعمیق دشمنیها با صهیونیسم، توجهات را بر نشان دادن نقش محوری آمریکا متمرکز کنیم و مانع تفکیک نقش اسرائیل از ایالات متحده در اذهان شویم: «نمیتوان فلسطین را بدون رویارویی با سلطهگری آمریکا در منطقه آزاد کرد، زیرا همین سلطهگری نظامها و ارتشها را به ساختارهای مردهای تبدیل کرده است که تحرک و ارادهای ندارند و کاری از دستشان برنمیآید. سلطه آمریکا پایه و اساس و خطرناکترین است، زیرا این سلطه اولا به خودی خود مشکلی برای کشورها و ملتهای ما است از این جهت که سلطهگری مبتنی بر سلب تصمیمات، غارت ثروتها، تحمیل نظامها و منع ملتهای ما از تعیین سرنوشت خود در همه عرصههاست و ثانیا همین آمریکا حامی اسرائیل است».