printlogo


کد خبر: 294969تاریخ: 1403/8/20 00:00
با پیروزی ترامپ، مکرون نسبت به نقض استقلال اروپا توسط آمریکا ابراز نگرانی کرد
زنگ خطر اروپا
مکرون‌: اگر ما تصمیم بگیریم گیاه‌خوار باقی‌بمانیم، آنگاه گوشت‌خواران پیروز می‌شوند

رئیس‌جمهور فرانسه در جدیدترین اظهار نظر عمومی خود اعلام کرده اروپا باید از گیاه‌خواری به سمت همه چیزخواری برود.  
امانوئل مکرون 46 ساله، در ۷ سالی که از زمامداری‌اش بر سرزمین گل‌ها می‌گذرد، در نقش‌ها و ژست‌های بسیار متفاوتی ظاهر شده که لقب «نخود هر آش» را برازنده او می‌کند؛ از یک لیبرال صورتی تا یک اقتدارگرای بناپارتیست، از فمینیست تا احیاگر استعمار فرانکوفیل‌ها در آفریقا و... .
با این حال این دست‌نشانده مستقیم کارتل بانکی روتشیلد در کاخ الیزه، در ماجراجویی‌هایش به عنوان جوان‌ترین رهبر جمهوری پنجم فرانسه  اغلب رویکردی عمل‌گرایانه داشته تا رویاپردازانه.
از بخت خوش فرانسوی‌ها، «موسیو ژنرال»  تاکنون هوس نکرده در نقش یک دانشمند یا روشنفکر فرو رود، البته پیش از حرف‌های اخیرش درباره گیاه‌خواری، او سابقه چنین اظهارنظرهای خوشمزه‌ای را داشت. مکرون تابستان پارسال به مسخره‌ترین شکل ممکن که فقط از یک پاریسی شکم‌سیر وارث تاج و تخت بوربون‌ها و ملکه ماری آنتوانت برمی‌آمد، علیه اصطلاح «برگر گیاهی» اعلام موضع کرد و حتی بحث را به دادگاه کشاند، چرا که معتقد بود از این واژه چنین استنباط می‌شود که حاوی گوشت است!  
این روزها اوضاع سیاسی - اقتصادی فرانسه آنقدر خراب است که او را از بوالهوسی‌های اینچنینی برای خودنمایی رسانه‌ای بازدارد. مکرون در چند ماه گذشته با از دست دادن اکثریت پارلمان، به معنی واقعی کلمه با نمره ناپلئونی در قدرت مانده و اقتصاد فرانک‌ها که حتی قبل از رکود مربوط به جنگ اوکراین مسیر قهقرایی را در پیش گرفته بود، سقوط سریع‌تری را بویژه با قطع برخی منافع استعماری قدیمی در آفریقا تجربه می‌کند. ضمنا دادن اکثر کرسی‌های فرانسه در پارلمان اروپایی به ملی‌گرایان و چپ‌ها، باعث شده مکرون مثل قبل سودای زعامت در اتحادیه را در سر نپروراند. به عبارت بهتر، او با همه خودبزرگ‌بینی و میلی که به دیده شدن دارد، این بار واقعا در نقش رسمی خود یعنی رئیس‌جمهور فرانسه، عضو ارشد اتحادیه اروپایی و ناتو دهان باز کرده و در سطحی از واقع‌گرایی حرف ‌زده که در سال‌های اخیر، کمتر از سران سرسپرده و سودازده لیبرالیسم منطقه یورو سراغ داشتیم. فراموش نکنیم برای این کارمند ژیگول سابق بانک روتشیلد، اساسا تیپ شخصیتی مردانه سلطه‌جو مثل ترامپ - و پیش از آن پوتین - جذابیت داشته و دارد. او تا آنجا که فضای سیاسی بشدت ضدمرد و بشدت فمینیستی اتحادیه اروپایی اجازه می‌داد، در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش به پوتین و سپس ترامپ نزدیک شد. او با این کار هوشمندانه می‌خواست خود را شانه به شانه شخصیت‌های قوی نظم جدید جهانی جا بزند. هرچند جنگ اوکراین و دموکرات‌های اشتراوسی واشنگتن نگذاشتند این همنشینی‌ها در شرق و غرب دوام داشته باشد. با این حال تلاش برای مطرح کردن فرانسه به عنوان پیشاهنگ اتحادیه اروپایی برای کسب استقلال بیشتر قاره سبز از آمریکا، روسیه و چین، شاید تنها میراث واقعی نصفه و نیمه مکرون باشد.
حالا او فرصت را مغتنم دیده تا بلکه جایگاه لرزان داخلی‌اش را با یک ماجراجویی جدید در سطح قاره، کمی تثبیت کند. جمعه گذشته رئیس‌جمهور فرانسه در نخستین واکنش عمومی به پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، تلاش کرد این بار در نقش یک نظریه‌پرداز واقع‌گرا، در قامت یک دنباله‌رو اساتید این زمینه مثل کیسینجر و والت، همتایان اروپایی عمدتا وحشت‌زده خود از بازگشت ترامپیسم به معادلات آتلانتیکی را نصیحت کند. 
او فرصت  نگرانی‌ اروپایی‌ها نسبت به کاهش حضور آمریکا در ائتلاف نظامی ناتو در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ را مغتنم شمرد و آنها را رهنمود داد نباید بیش از این طعمه روندهای جدید قدرت در جهان باشند. او در جمع سران اروپا در بوداپست اظهار کرد: «اگر ما تصمیم بگیریم گیاه‌خوار باقی بمانیم، آنگاه گوشت‌خواران پیروز می‌شوند». 
وی که یکی از سران اروپایی طرفدار استقلال بیشتر قاره سبز از ایالات متحده و چین است، ادامه داد: «برای من این مساله ساده است. دنیا از گیاه‌خواران و گوشت‌خواران تشکیل شده است». او سپس هشدار داد اگر اروپا رویه خود را تغییر ندهد، به بازار و طعمه‌ای برای همان گوشت‌خواران یا قطب‌های نظم جدید تبدیل خواهد شد. مکرون در نهایت توصیه کرد: «من گمان می‌کنم ما باید دست‌کم همه‌چیزخوار شدن را برگزینیم. من نمی‌خواهم تهاجمی باشم اما همین که بدانیم چگونه از خود در تمام این موضوعات دفاع کنیم، خوب است».
آشکار است منظور مکرون این است که اروپایی‌ها باید استقلال دفاعی خود را در مقابل تهدیدات روزافزون دنیای پرهرج و مرج در گذار به سوی چندقطبی بازیابند. 
این در شرایطی است که وابستگی‌های حیاتی اتحادیه اروپایی در زمینه‌های دفاعی، امنیتی، تجاری و اقتصادی به آمریکا متعاقب جنگ اوکراین بیشتر هم شده است. ترامپ در دوره نخست ریاست‌‌جمهوری خود خواستار کاهش سهم آمریکا و افزایش سهم اعضای اتحادیه اروپایی در هزینه‌های ناتو به عنوان تنها ائتلاف جدی دفاعی اروپا شده بود.  با این حال تاجر نیویورکی حتی از این هم فراتر رفته و بارها تمایل خود را به منحل کردن ناتوی ناکارآمد اعلام کرده بود.
راه‌حلی که مکرون برای تقابل با جبر تاریخی دوران بازگشت ترامپ مطرح می‌کند بدرستی کاهش وابستگی به کدخداست. او در ادامه سخنرانی‌اش گفت: «ما (اروپایی‌ها) گمان می‌کنیم باید ژئوپلیتیک خود را به ایالات متحده و رشد بدهی خود را به مشتریان چینی محول کنیم و نوآوری‌های فناورانه خود را به سازندگان ابرمقیاس آمریکایی بسپاریم. این بهترین ایده نیست». این همان روندی است که به زعم او به طعمه شدن و بلعیده شدن غایی اروپا می‌انجامد. مکرون در نخستین روزهای ریاست‌جمهوری خود و ترامپ، برای فرار از این جبر تاریخی ایده «ارتش متحد اروپایی» را مطرح کرده بود. البته او امروز نه تنها دیگر ۲ همقسم پیشین خود در این راه - آنگلا مرکل، صدر اعظم پیشین آلمان و دیوید کامرون، نخست‌وزیر پیشین انگلیس - را همراه ندارد، بلکه اروپا طی نزدیک به ۳ سالی که از جنگ اوکراین می‌گذرد، کاملا تبدیل به طفیلی امنیتی آمریکا شده است.
به همین دلیل حتی اگر ترامپ طبق وعده‌ای که داده، اروپا را به حال خود رها کند نیز شاید اراده نصفه و نیمه معدود رهبران اروپایی خواهان استقلال، نتواند از تبدیل شکارچیان استعمارگر قدیم به شکار معادلات نظم جدید  جلوگیری کند.
******
با ریاست ‌جمهوری دونالد ترامپ به کدام پرسش از سیاست باید پاسخ داد؟
جعفر حسن‌خانی: ترامپ بر مسند ریاست‌‌جمهوری آمریکا خواهد نشست و رشته‌های جریان سیاسی نزدیک به دولت پنبه شد. بیشتر اصلاح‌طلبان به‌علاوه‌ بخشی از دولت وفاق به همراه بدنه‌ تصمیم‌سازان دولت، تصورشان این بود با روی کار آمدن دولت هریس در آمریکا می‌توانند با ایده «مذاکره مستقیم» مشکلات کشور را برطرف کنند. حال با روی کار آمدن ترامپ - که از میان روسای جمهور سابق آمریکا، بیشینه‌ترین تصمیمِ جنگی را علیه ایران گرفته و سردار رشید اسلام سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی را ترور کرده است - ایده مذاکره مستقیم برای حل مشکلات کشور به محاق رفته است اما با این حال این جریان همچنان تلاش می‌کند پرسش اصلی سیاست ایران برای حل مشکلات کشور را «چگونگی مذاکره با آمریکا» نگه دارد.
1- تاریخ گذشته
ایده مذاکره مستقیم با آمریکا برای حل مشکلات کشور، سال ۹۲ صحنه سیاست ایران را دربرگرفت و بر مسند قدرت نشست اما پس از ۸ سال بی‌سرانجامی، رئیس دولت وقت به یکی از منفورترین سیاستمداران ایران در افکار عمومی تبدیل شد. کسانی که او را به این راه بردند، ناگاه در انتهای کوچه بن‌بست رهایش کردند و او ماند و امیدهای بسیاری که ناامید کرده بود.
 مذاکره به عنوان اصلی‌ترین راه و امکان کارآمدی دولت، ناکارایی خود را در تجربه برجام نشان داد. آمریکای ترامپ یک‌طرفه از برجام خارج شد و تعهدات انجام شده ایران در صنعت هسته‌ای، هیچ‌گاه مابه‌ازایی از سوی آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها پیدا نکرد. بحران انرژی و برق این روزهای مردم را انرژی هسته‌ای می‌توانست تامین کند اما عملکرد جریان‌های طرفدار مذاکره با آمریکا در نهاد دولت، در دهه 90 خورشیدی این مهم را به تعلیق و تعویق انداخت. 
2- سبد خالی
در جریان مذاکره، هر یک از طرفین در سبد خود چیزی برای معامله باید داشته باشند. مهم‌ترین داشته ایران در جریان مذاکرات برجام به طرف غربی داده شد، یعنی تعلیق فعالیت‌های هسته‌ای اما چیزی مابه‌ازای آن به ایران نرسید. امروز سبد ایران خالی است و هر آنچه باقی مانده نظیر توان موشکی یا توانمندی‌های منطقه‌ای ایران، مربوط به امنیت ملی جامعه ایران است و قابل مذاکره و معامله نیست. جریانی که سبد ایران را نیمه اول دهه 90 به نسیه فروخت، باید بداند تنها امکانی که برای مذاکره خواهد داشت، نقد کردن نسیه گذشته است و این یعنی گره زدن حل مشکلات به مذاکرات با سبد خالی که خطای سیاسی و بی‌سرانجام است. درواقع یعنی رفتن رئیس دولت در کوچه‌ای که در انتهایش آقای روحانی نشسته است.
3- شمشیر دولبه و دیوار حاشا
«ایده حل مشکلات کشور به وسیله مذاکره» شمشیر دولبه است. اصرار زیاد رئیس دولت به آن، این امکان را برای بدنه مدیریتی کشور فراهم می‌کند تا سوءمدیریت خود را به این ایده گره بزنند و در جواب پیگیری‌های رئیس دولت برای انجام امور، این بهانه را طرح کنند. نیمه دوم دهه 90 در دور دوم دولت موسوم به اعتدال، این ایده تبدیل به بهانه کار نکردن شد و رئیس دولت را در وضعیتی بغرنج قرار داد و سرانجام آن این شد که رئیس دولت اعتدال در باتلاق این بهانه غرق شد و اعتماد افکار عمومی به خود را از دست داد و آنچه به دست آورد نفرت عمومی بود. 
«ایده حل مشکلات کشور با مذاکره» امروز تبدیل به دیوار حاشا شده است. رفتار آقای همتی، وزیر اقتصاد در این مدت، مثال بارز این ماجراست. او به نحوی سخن می‌گوید که انگار بدون FATF انتظار هیچ کاری را از وزارتخانه او نباید داشت. گویی بر این تصور است مردم فراموش کرده‌اند در دوران صدارت وزیر قبل از او در این وزارتخانه، بدون FATF  چه اقداماتی به سرانجام رسید. 
4- متغیر خارج از دسترس
ایده حل مشکلات کشور با مذاکره مستقیم یعنی گره زدن همه مشکلات به متغیر خارج از دسترس. خردمندانه نیست مدیریت را منوط به چیزی کرد که خارج از دسترس مدیر است. متغیرهای خارج از دسترس را مدیر کنترل می‌کند، نه آنکه بخواهد با متغیرهای خارج از دسترس مدیریت کند. «مدیریت به وسیله متغیر خارج از دسترس» با «مدیریت با کنترل متغیر خارج از دسترس» ۲ شیوه مدیریتی مجزاست. معقول نیست حل مشکلات کشور را منوط به چیزی کرد که در اختیار مدیران کشور نیست.
5- پیام جنگ
فضای بین‌الملل در سال 1403 با فضای بین‌الملل با سال 1392 بسیار متفاوت است. روندهای جهانی رو به سوی جنگ گذاشته و غرب آسیا در آتش جنگ می‌سوزد. ایران هم در آستانه جنگ تمام‌عیار با رژیم اسرائیل است. در این وضعیت پیام مذاکره از سوی طرف غربی همان معنایی را که سال 1392 می‌داد دیگر نمی‌دهد. 
پیام مذاکره در این وضعیت، پیام ضعف است و پیام ضعف بسیار در تصمیم دشمن در به راه انداختن جنگ تمام‌عیار می‌تواند موثر باشد، لذا پیام مذاکره به شیوه‌ای که در رسانه‌ای نظیر پایگاه اطلاع‌رسانی «انتخاب» این روزها طرح می‌شود، اگر از سوی دولت نیز دنبال شود بیش از همیشه جنگ‌آفرین است.
۶- چه باید کرد؟
پرسش اصلی در ساحت سیاست‌ورزی ایران این نیست که «چگونه مذاکره با آمریکا مشکلات کشور را حل می‌کند؟» بلکه پرسش این است: «چگونه می‌توان مشکلات کشور را حل کرد؟» وقتی این دومی پرسش اصلی صحنه سیاست ایران شود، فکر کردن به پرسش دوم امکان‌های بسیاری پیش روی پرسش‌کننده فراهم می‌کند؛ نظیر آنچه برای آیت‌الله شهید رئیسی تا حدودی فراهم شد. دولت شهید رئیسی با سیاست حسن همسایگی و عضویت در شانگهای و بریکس در مسیر حل مشکلات کشور گام نهاد و سعی کرد سیاست را بعد از بن‌بست روحانی خارج کرده و به شکل جدیدی آن را  تاسیس کند. البته در این شکل از سیاست باید توجه داشت «نحوه کنترل متغیر خارج از دسترس و مزاحم تحریم» پرسش مهمی است اما پرسش اول نیست، بلکه یکی از پرسش‌های فرعی و مهم سیاست ایران است. 
موضوع اصلی سیاست ایران، حل مشکلات مردم است نه چیز دیگری. اگر دولت وفاق بتواند از زیر بار هجمه رسانه‌های اصلاح‌طلب و تصمیم‌سازانی که در دولت روحانی تصمیم‌سازی کردند آزاد شود و پرسش درست از سیاست در ایران را برای خود طرح کند، آنگاه آنچه تعیین‌کننده خواهد بود، تلاش دولتمردان است؛ اگرنه دولت مستقر اگر با پرسش غلط سیاست را پی بگیرد، تلاش زیاد هم کاری از پیش نخواهد برد!
***
هشدار ناتو به ترامپ
دبیرکل هلندی ناتو در پیامی به رئیس‌جمهور منتخب ایالات متحده نسبت به حضور سربازان کره‌شمالی در جنگ اوکراین هشدار داد و آن را تهدیدی برای آمریکا دانست. به گزارش یورونیوز، مارک روته در جریان یک نشست خبری، برخی گزارش‌ها را مبنی بر اینکه انتخاب مجدد دونالد ترامپ بدترین سناریوی ممکن برای ناتو را رقم زده است رد کرد، با این حال پیامی که او برای رئیس‌جمهور آینده آمریکا مخابره کرد مثبت نبود. او با یادآوری اینکه در دوران نخست وزیری‌اش در هلند رابطه‌ای بهتر از سایر رهبران اروپایی در ارتباط و تعامل با ترامپ داشته، مدعی شد اکنون مشتاقانه منتظر دیدار با اوست تا با وی درباره تهدیدهایی که شامل تمام اعضای ناتو می‌شود و چگونگی رویارویی با این تهدیدها، گفت‌وگو کند. با این حال دومین پیام روته به ترامپ هم مثل پیام اولش - پیام تبریک پیروزی در انتخابات - هشدار‌آمیز بود. او خاطرنشان کرد: «پیامدهای احتمالی حضور نیروهای کره‌شمالی در اوکراین منافع واشنگتن در سراسر منطقه هند و اقیانوس آرام را هم تهدید می‌کند. آخرین تحولات در جنگ اوکراین باید رئیس‌جمهور منتخب ایالات متحده را متقاعد کرده باشد که باید با سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) تعامل کند. روسیه در ازای کمک کره‌شمالی به مسکو در جنگ علیه اوکراین، آخرین فناوری‌های نظامی خود را در اختیار پیونگ یانگ قرار خواهد داد. این موضوع نه فقط تهدیدی جدی برای بخش اروپایی ناتو، بلکه برای سرزمین اصلی ایالات متحده است». 
روته همچنین با اشاره به هشداری که ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوری خود به اعضای اروپایی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) درباره افزایش هزینه‌های دفاعی‌شان داده بود، تاکید کرد: «ترامپ در این باره کاملا حق داشت و اعضای اروپایی ناتو باید برای امور دفاعی خود بیشتر هزینه کنند تا مطمئن شویم به اهداف تعیین شده در این حوزه دست خواهیم یافت کرد».
***
چرا اکثریت یهودیان آمریکا به هریس رأی دادند؟
طبق نظرسنجی‌های انجام شده، اکثر یهودیان ایالات متحده به طرف بازنده انتخابات رای دادند.  بر این اساس ۷۹ درصد یهودیان آمریکایی، کاملا هریس، معاون رئیس‌جمهور و نامزد بازنده دموکرات‌ها  را برای ریاست‌جمهوری انتخاب کرده بودند. قبل از کنار کشیدن جو بایدن، رئیس‌جمهور در حال ترک کاخ سفید به نفع هریس نیز، نظرسنجی‌ها حکایت از حمایت دوسوم یهودیان از دموکرات‌ها داشت. 
 به عبارت دیگر فقط 20 درصد یا یک‌پنجم این جامعه بسیار بانفوذ، به دونالد ترامپ اقبال نشان داده‌اند. با این حال این آمار بسیار بهتری برای ترامپ و جمهوری‌خواهان است که در انتخابات ریاست‌جمهوری ۴ سال پیش، با رای کمتر از ۱۰ درصدی یهودیان آمریکایی مواجه شده بودند. در ظاهر این شاید در تناقض با ادعاهای ترامپ قرار بگیرد که نه‌تنها خانواده‌اش پیوندهای عمیقی با یهودیان برقرار کرده بلکه خود نیز متحد اصلی یهودیان افراطی حاکم بر کابینه اسرائیل به سرکردگی بنیامین نتانیاهو محسوب می‌شود. در توضیح اقبال اندک جامعه بسیار بانفوذ یهودیان آمریکا به رئیس‌جمهور پیشین و دوباره انتخاب شده این کشور باید به ۲ ویژگی مهم این جامعه اشاره کرد.  نخست اینکه یهودیان آمریکایی اساسا به ۲ طیف اکثریت سکولار و اقلیت مذهبی تقسیم می‌شوند که طیف اکثریت همراهی بیشتری با لیبرال‌ها و دموکرات‌ها در مقایسه با جمهوری‌خواهان و محافظه‌کاران دارد.  ثانیا اکثریت قریب به اتفاق جامعه حدودا 8 میلیون نفری یهودیان آمریکایی – که قریب به 300 هزار نفر آنان تبعه فلسطین اشغالی هستند – جزو طبقه حاکم و سرمایه‌دار جهان وطن در راس هرم اجتماعی ایالات متحده هستند که منافع‌شان در قالب کارتل‌های بین‌الملل‌گرا (اینترنشنالیست) و تضعیف نقش نظارتی حکومت واشنگتن بر فعالیت‌های‌شان تامین می‌شود. طبیعتا این طبقه منافع و ارزش‌های خاص آمریکایی را همانند طیف ترامپیست‌ها در اولویت قرار نمی‌دهند، در حالی که دموکرات‌ها بویژه پس از اتحاد با نومحافظه‌کاران صهیونیست، همخوانی بسیار بیشتری با منافع آنها دارند.
******
مهم‌ترین تأثیرات سیاست‌های  احتمالی ترامپ در حوزه انرژی و تجارت جهانی
گروه اقتصادی: ترامپ با وعده «اول آمریکا» دوباره به کاخ سفید راه یافت. او قصد دارد با کاهش مالیات‌ها، افزایش اشتغال، سخت‌گیری بیشتر روی معاملات با چین از طریق افزایش تعرفه‌ها، صنایع داخلی را تقویت کند و به وعده خود جامه عمل بپوشاند اما این هدف ترامپ تنها اقتصاد آمریکا را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد، بلکه اثراتش می‌تواند تمام نقاط جهان را دربرگیرد. بسیاری از مقام‌های کشورها در پیام تبریک به ترامپ احساسات زیادی به خرج داده‌اند، چون نگران موضع‌گیری او در قبال قوانین تجاری بین‌المللی و کنوانسیون‌های محیط زیستی و... هستند. چون رویکرد ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوریش برای همگان مشخص شد که در حوزه انرژی قوانین سخت‌گیرانه‌ای نداشت تا غول‌های نفتی آمریکا بازار جهانی را تسخیر کنند، حتی اگر این مسأله منجر به فشار مضاعف به اروپا شود، اصلا برای او مهم نیست. بر همین مبناست که پوتین بعد از انتخاب ترامپ به اروپایی‌ها پیشنهاد داده با اوکراین برای انتقال گاز مذاکره کنند تا شاید از اروپا در مقابل سیاست‌های آمریکامحورش در سرمای زمستان محافظت شود.
از طرف دیگر هدف ترامپ از افزایش قیمت سوخت و رشد ارزش جهانی دلار، سود بیشتر برای آمریکاست اما احتمالا قیمت کالاهای اساسی و مواد اولیه افزایش می‌یابد، آن هم در شرایطی که نرخ تورم در بازارهای جهانی همچنان بالاست و بسیاری از سرمایه‌گذارها در کشورهای نوظهور خوشبین بودند که تورم روند نزولی خواهد داشت اما با تغییر روند آنها با چالش‌های جدی مواجه می‌شوند.
بررسی دوره قبل ریاست‌جمهوری ترامپ نشان می‌دهد، برخی صنایع آمریکایی در آن زمان خیلی رشد کردند. بخش‌های انرژی، دفاعی و ساخت‌وساز با کاهش قوانین سخت‌گیرانه و افزایش بودجه‌های دولتی مواجه شدند در نتیجه اوضاع خوبی پیدا کردند ولی کشاورزی و صنایع خودرو خیلی ضربه خوردند، چون جنگ تجاری و تعرفه‌ها فشار زیادی بر این محصولات وارد کرد، حتی فروشگاه‌های خرده‌فروشی سنتی هم با مشکلات زیادی روبه‌رو شدند.
در سطح جهانی سیاست‌های ترامپ تأثیر زیادی بر قیمت‌ها گذاشت. صنعت نفت و انرژی آمریکا رشد کرد و به یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان نفت تبدیل شد، تعرفه‌ها باعث افزایش قیمت‌ها در بازارهای فولاد و آلومینیوم شد و به اقتصاد کشورهای صنعتی آسیب زد و کشورهای مصرف‌کننده با هزینه بیشتری روبه‌رو شدند. همین مسأله باعث شده بعد از انتخاب ترامپ بار دیگر مقامات اتحادیه اروپایی در مجارستان گرد هم آیند تا به فکر راه‌حلی برای تقویت اروپا بدون حمایت آمریکا باشند.
جنگ تجاری با چین و اعمال تعرفه‌های بالاتر برای برخی محصولات، تجارت جهانی را با تغییراتی روبه‌رو می‌کند، زیرا چین برای فروش محصولات خود در بازارهای جدید دست به دامپینگ می‌زند. البته با توجه به مشکلات اقتصادی و سیاسی چین و فشارهای جهانی، منطقه خاورمیانه می‌تواند جایگزین مناسبی برای آسیای جنوب شرقی باشد و فرصت‌های جدیدی برای سرمایه‌گذاری ایجاد کند. ‌در این سناریو، کشورهای حاشیه خلیج‌فارس با تکیه بر منابع طبیعی و موقعیت استراتژیک خود، نقش مهمی در تجارت انرژی ایفا می‌کنند که این موضوع موجب رشد سهام در این کشورها خواهد شد. این موضوع در کوتاه‌مدت یک شوک کوچک به اقتصاد وارد می‌شود، اما در میان‌مدت و بلندمدت قطعا به نفع اقتصاد و بورس ایران خواهد بود، چراکه اقتصاد ایران کامودیتی‌محور است. ایران باید به جذب سرمایه‌گذاری از کشورهای عضو بریکس و شانگهای اقدام و حتی برخی کشورهای اروپایی را می‌تواند به سرمایه‌گذاری در ایران تشویق کند.
از طرف دیگر هدف ترامپ تضعیف دلار تحت تاثیر تحریم‌های خارجی نیست. بلوک بریکس نیز تهدیدی علیه دلار محسوب می‌شود به همین دلیل هرگونه سیاستگذاری که منجر به تقویت جبهه شرقی شود به زیان ترامپ خواهد شد. بو‌یژه اینکه کشورهای اروپایی ممکن است برای دور شدن از چالش‌های تامین انرژی احتمالا استراتژی جدیدی در قبال ایران و روسیه تدوین کنند.
همچنین تغییرات در سیاست‌های اقتصادی آمریکا و حمایت از تولید داخلی با افزایش تعرفه‌ها، رشد تولید و مصرف بالای نفت را به همراه خواهد داشت، در نتیجه فرصتی برای کشورهای نوظهور و کشورهای نفتی حاشیه خلیج‌فارس  فراهم می‌شود تا بتوانند بازارهای صادرات نفت خود را توسعه دهند.
با توجه به اینکه انتخابات آمریکا تعیین تکلیف شده و دولت منفعل کنونی آمریکا درگیر حاشیه‌های حزبی شده است، اثرات حضور ترامپ از همین هفته احتمالا بازار را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و کشورهای رقیب مانند چین به سرعت برای جلوگیری از افت بیشتر پول ملی خود از محرک‌های اقتصادی جدید رونمایی می‌کنند.
البته اقتصاد ایران فعلا واکنشی نسبت به ترامپ نداشته و دلار تحت تاثیر ریسک‌های ژئوپلیتیک به اندازه کافی رشد کرده است و ادامه این روند احتمالا می‌تواند بر بازارهای مالی تاثیر بگذارد اما سناریوهایی درباره تغییر رویکرد ترامپ در قبال ایران وجود دارد و همین مسأله باعث شده بازارها در ایران کمی با احتیاط عمل کنند اما به نظر می‌رسد نوسانات اقتصادی دوره ترامپ زیاد خواهد بود. در ۱۰ سال گذشته هرگاه دلار چه در بازار آزاد و چه نیما رشد کرده با کمی تأخیر یا همگام با آن بازار سرمایه هم رشد داشته است. ریسک حضور ترامپ در ریاست‌جمهوری آمریکا موجب افزایش قیمت دلار و در پی آن افزایش موقت  بازار سرمایه  خواهد شد ولی بقیه بازارها خود را سریع‌تر با موضوع افزایش نرخ ارز هماهنگ می‌کنند نظیر آنچه در این چند ماه در بازار ارز و طلا و سکه دیدیم. به طور کلی سیاست‌های ترامپ و بسته محرک چین تاثیر مثبتی بر اقتصاد کامودیتی‌محور ایران دارد و ترکیب این دو می‌تواند وضعیت خوبی برای بازار و بورس ایران ایجاد کند، مگر اینکه سناریوی تشدید تحریم‌ها شرایط دیگری را رقم بزند، البته با توجه به آمادگی، ایران دیگر چندان تحت تاثیر تحریم نخواهد بود.
به طور کلی ترامپ فعلا بر مسند قدرت ننشسته و ممکن است ریسک‌های سیاسی را قوی‌تر و جدی‌تری داشته باشد و حال بازارهای موازی و رقیب بهتر شود. با این حال پیش‌بینی اینکه چه چیزی در انتظار بازار و اقتصاد ما است کاملا وابسته به دولت ایران است نه ترامپ و آمریکا و هر جای دیگر. این سیاست‌گذاری‌های کلان داخلی مسؤولان است که مسیر بازار را روشن می‌کند. با ترامپ یا بی‌ترامپ حتی با رشد دلار آزاد یک سیاست‌گذار در حوزه اقتصاد می‌تواند ضربات جبران‌ناپذیری به بازار و اقتصاد وارد کند. بنابراین سرنوشت بازار و اقتصاد را نه این شخص، بلکه سیاست‌های اتخاذشده از سوی دولت برای مواجهه با رفتار ترامپ تعیین می‌کند. اثر این سیاست‌هاست که تعیین‌کننده مسیر بازار است. 
اکثر کارشناسان پیش‌بینی کرده بودند اگر ترامپ مجددا بعد از ۴ سال به ریاست‌جمهوری آمریکا برسد احتمال افزایش نرخ ارز و متعاقب آن طلا و سکه زیاد است اما این پیش‌بینی‌ها یک روز بعد از انتخابات به گونه‌ای دیگر رقم خورد، به طوری که نه‌تنها قیمت‌ها صعودی نشد بلکه کاهش هم داشت.
حال بعد از گذشت چند روز از انتخاب ترامپ به عنوان رئیس‌جمهو جدید آمریکا، اگر چه برخی از بازارهای دیگر مثل رمزارزها جهشی بودند، با افت نرخ ارز و حتی طلا در بازارهای جهانی این پیام به بازار مسکن مخابره شده است که احتمال اینکه سرمایه‌ها این بار وارد بازار مسکن شوند بسیار زیاد است.
برخی کارشناسان مسکن بر این باورند که نباید از بازار مسکن انتظار واکنش سریع همانند بازار ارز و طلا داشت. این بازار، بر خلاف سایر بازارها دیر از خواب بیدار می‌شود و وقتی رونق می‌گیرد تا حدودی می‌تواند خود را با سایر بازارهای موازی تطبیق دهد و به نوعی عقب‌ماندگی‌اش را نیز جبران می‌کند.
هر چند برخی کارشناسان نیز بالا رفتن ریسک سرمایه‌گذاری در بازار مسکن را این طور تحلیل می‌کنند که این افزایش ریسک باعث شده سرمایه‌گذاری در بازار مسکن جذابیت خود را از دست بدهد و این موضوع برای اقتصاد مسکن و آینده کشور بسیار بسیار پرخطر است، بنابراین با وجود ترامپ بازار مسکن باز هم در ثبات نسبی قیمتی خواهد ماند. آنچه بدیهی است تمام شوک‌های تورمی که به واسطه بودجه و اتفاقاتی که در کشور طی 3-2 ماهه اول سال رخ داده، آثار خود را روی بازار مسکن نشان داده است اما تا همین امروز اتفاق جدیدی رخ نداده و بازار مسکن در یک ثبات قرار دارد.

Page Generated in 0/0083 sec