جعفر علیاننژادی: در میان همه مفاهیمی که هر روز و به طور مستمر مورد استفاده قرار میدهیم، سیاست از پرکاربردترین و مبهمترین مفاهیم است. هر روز تقریباً در همه محیطهای عمومی درباره سیاست صحبت میکنیم. در عین حال از آنجا که مفاهیم مربوط به سیاست به شکل اجتنابناپذیری با جریان زندگی روزمره ما سروکار دارند، به هیچ عنوان احساس نمیکنیم باید درباره مفاهیمی که مورد استفاده قرار میدهیم دغدغه دانش تخصصی داشته باشیم. واقعیت امر این است حتی کسانی که این دغدغه را داشته باشند هم نمیتوانند بسادگی به فهم واحدی از مفاهیم وابسته به سیاست دست یابند: ابهام با ذات سیاست پیوسته است. جالب است بدانید در این میان، خود مفهوم سیاست بهاندازه همه مفاهیمی که از آن نشأت میگیرد، مبهم و پیچیده است: آیا سیاست موضوعی است که به مردم مربوط میشود؟ آیا سیاست منحصراً به حکومت و مسائل مربوط به آن وابسته است؟ مرز میان مردم و حکومت در سیاست چیست؟ اینها مفاهیمی هستند که اندیشیدن درباره سیاست را به کاری جذاب اما سرگیجهآور تبدیل میکند. در این یادداشت سعی میکنم این دسته از پرسشها را در مرکز توجه قرار داده و از طریق ارائه بحثی کوتاه درباره آنها به رابطه میان مردم و حکومت در جمهوری اسلامی ایران بپردازم.
* صورتهای متفاوت از سکهای واحد
درباره سیاست مرسوم است آن را یا به عنوان قدرت تأسیس بفهمند یا بهعنوان نظم مستقر. به عبارت دقیقتر روایتی از سیاست وجود دارد که آن را صرفا به عمل تأسیسی مردم و مسائل مربوط به آن تقلیل میدهد و فهم دیگری که سیاست را تنها به عنوان نظم مستقر صورتبندی میکند. من مفهوم عمل تأسیسی را در ارتباط با فهم یونانی از «پولیتئیا» به کار میبرم. بر اساس فهم یونانی از پولیتئیا با ۳ معنای متفاوت، اما در پیوند با یکدیگر مواجهیم:
1- پولیتئیا در مقام عمل تأسیس، 2- پولیتئیا در مقام عمل بهمثابه شهروند پولیس و 3- کانستیتوشن به معنای بنیانی که شهر روی آن پایه گذاشته شده است.
سیاست در مقام وضع مستقر، در جهان جدید دچار تغییرات بنیادین میشود. بر اساس این تغییر، کانستیتوشن در ارتباط با مفهوم بُدنی حاکمیت (مطلق، غیرقابل تقسیم و دائمی بودن حاکمیت) بازصورتبندی میشود. بدین ترتیب وضع مستقر بهمثابه شکلی از زندگی، به سند یا قانون تغییر شکل میدهد.
البته نباید از نظر دور داشت مجموعه قابل توجهی از نظریهها هستند که تلاش میکنند این ۲ مفهوم را در ارتباط با یکدیگر صورتبندی کنند. به هر تقدیر مجادله اصلی در میدان نظری سیاست، مجادله میان آنهایی است که یا در جبهه مردم قرار گرفته و از آزادی آنها، در مقام آزادی منفی، دفاع میکنند و بر این باور هستند که تنها آن چیزی از ارزش سیاسی برخوردار است که به مسائل ناشی از این آزادی مربوط میشود؛ یا در طرف دولت ایستاده و معتقدند سیاست تنها در حدود و مرزهای مادی و معنوی دولت ممکن میشود.
گرایش اولی دولت را به عنوان شر مطلق در نظر میگیرد که یا باید از آن عبور کرد یا ناچار باید آن را پذیرفت و گروه دوم به شکلی افراطی دفاع از دولت را به قیمت سرکوب هر شکلی از ظهور و بروز اجتماعی اراده سیاسی مردم سرلوحه کار خود قرار میدهد. این مساله حتی در نظریههای دموکراتیکی که سعی میکند ضمن تعریف سازوکارهای نهادمندی برای جاری شدن قدرت تأسیس مردم از طریق مشارکت سیاسی در نهادهای رسمی یا از مجاری غیررسمی این مشکل را حل کند مشاهده میشود. پس تا جایی که به سیاست مربوط میشود با یک جور ذهن شورشی و یک جور ذهن طرفدار نظم سروکار داریم. اولی نظم را به عنوان محصول ناپایدار شورش آزادانه اراده شهروندان تعریف میکند و دومی آن را به عنوان مجاهدت سفتوسخت برای به سامان کردن و به کنترل درآوردن عناصر این اراده و نیروی ویرانگر.
* جمهوری اسلامی ایران؛ مردم در میدان نظم سیاسی
در میان همه صورتهایی که از مشارکت سیاسی در اختیار داریم، الگوی مشارکت سیاسی در جمهوری اسلامی ایران الگویی خاص است. در حالی که در دموکراسیهای لیبرال عموما ۲ صورت خاص از مشارکت را تعریف میکنند، در جمهوری اسلامی ایران با شکل خاصی از مشارکت سیاسی سروکار داریم که در نهایت به ظهور ذهنیتی مشترک درباره پیوند میان دولت و اراده سیاسی مردم در میدان زندگی اجتماعی منتهی میشود.
برای اینکه این موضوع را بهتر توضیح دهیم، باید این مساله را در نظر بگیریم که مشارکت سیاسی در دموکراسیهای لیبرال عموماً از طریق سازوکارهای نهادمندی است که در انتخابات پارلمانی، ریاستجمهوری یا مجالس ایالتی و شهرداریها اتفاق میافتد. دیگر صورتهای حضور مشروع اجتماعی مردم در جامعه تنها تا جایی از مشروعیت برخوردار است که از پیش سیاستزدایی شده باشد. از این قرار تجمعات صنفی، فرهنگی و هنری تا جایی مورد پذیرش هستند که به موضوعات خاصی محدود شده باشند که بیرون از حدود و مرزهای دولت یا نظم مستقر است. این تنها از درون سازوکارهای نهادمند انتخاباتی است که قدرت تأسیس مردم میتواند جاری شده و به حیات خود ادامه دهد. این وضعیت در جمهوری اسلامی ایران صورت متفاوتی دارد. در ایران مشارکت سیاسی عموما از طریق حضور در مراسم ملی، مذهبی و عبادی صورت پویاتر و فعالتری را به خود میگیرد. این دست از مراسم را عموما بهعنوان عرصههای تداوم ارادهای که به تأسیس جمهوری اسلامی ایران منجر شده است تفسیر میکنند. از این جهت و در کنار صورتهای نهادمند از مشارکت سیاسی که در انواع مردمسالاری میتوان مشاهده کرد، نوع خاصی از حضور سیاسی در جامعه وجود دارد که ضرورتا به نهادهای قدرت یا مسائل مربوط به آن محدود نمیشود. این حضور و این سازوکار غیرنهادمند و غیررسمی مردمی، زمینهساز ایجاد نوعی پیوند بنیادین ذهنی میان مردم و حکومت است که فراتر از فهم مرسوم از سیاست، مردم و حکومت را در یک قاب واحد ـ و نه بهعنوان چهرههای متفاوتی که بر یک سکه واحد نقش بستهاند ـ قرار میدهد. این تقریبا سازمان فهمی است که امامین انقلاب از سیاست داشتهاند. تأکید رهبر انقلاب بر اهمیت حضور مردم در این دسته از مراسم و تفسیری که معظمله از دوستی سیاسی و رابطه قلبی میان آحاد مردم با ارزشهای انقلاب اسلامی ارائه کردهاند، در کنار تأکید مؤکد حضرت امام خمینی بر اهمیت حضور مردم در میادین اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی، بر این فهم متفاوت از رابطه میان مردم و حکومت در قاب واحد «جمهوری اسلامی ایران» دلالت میکند.