باربد بهراد: فوتبال ایران با بحران جدی در زمینه تغییر نسل مواجه است. عدم توانایی تیم ملی در جایگزین کردن بازیکنان قدیمی با استعدادهای جوان و تازهنفس، به یک مشکل ساختاری تبدیل شده است. این مساله ریشه در عواملی دارد که در عدم ریسکپذیری مربیان و فقدان برنامههای بلندمدت برای پرورش استعدادهای جدید در آکادمیهای فوتبال خلاصه میشود. این بحران، بویژه با آغاز تعطیلات لیگ برتر و برگزاری بازیهای تیم ملی در مسابقات انتخابی جامجهانی ۲۰۲۶، بیش از پیش به چشم آمده و تبدیل به موضوعی داغ در جامعه فوتبال ایران شده است.
* جوانی برای تیم ملی وجود ندارد؟!
یکی از چهرههایی که اخیرا به این مساله پرداخته، سعید الهویی، مربی تیم ملی و دستیار امیر قلعهنویی است. او در مصاحبهای به صراحت اعلام کرد باشگاههای لیگ برتر ایران قادر به پرورش و ارائه بازیکنان جوانی که بتوانند نیازهای تیم ملی را برآورده کنند، نیستند. الهویی معتقد است باشگاهها به دلیل فشار برای کسب نتیجه و نگاه نتیجهگرایانه به بازیها، اعتماد کافی به بازیکنان جوان ندارند. از نظر او، تیم ملی فرصتی برای ساختن بازیکنان ندارد و این فرآیند باید در سطح باشگاهی اتفاق بیفتد، چرا که در اردوهای ملی، زمان و شرایط لازم برای تربیت و تمرین کافی وجود ندارد.
این صحبتها نشان میدهد تیم ملی عملا به جای یک مرکز پرورش استعداد، به مکانی برای جمعآوری بازیکنان از باشگاهها تبدیل شده است. الهویی با بیان این نکته، به نوعی باشگاهها را به دلیل عدم ارائه استعدادهای جدید به تیم ملی مورد انتقاد قرار داد اما سوال این است: آیا واقعا فقط باشگاهها تقصیرکارند؟
* باشگاهها مقصرند؟
بسیاری از مربیان تیم ملی مشکل را به باشگاهها نسبت میدهند و معتقدند کاهش تعداد استعدادهای جوان به دلیل تمرکز باشگاهها بر نتیجهگرایی است. این نگاه اما نمیتواند توضیح کاملی برای بحران بازیکنسازی در فوتبال ایران باشد. در دنیای حرفهای فوتبال، نتیجهگرایی مسالهای طبیعی است؛ هر تیمی به میدان میرود، هدفش کسب پیروزی است. بنابراین، نمیتوان از باشگاهها انتظار داشت تمرکز خود را از کسب نتایج بردارند و صرفا به پرورش بازیکنان جوان بپردازند.
همانطور که تیم ملی در مسابقات انتخابی جامجهانی به دنبال نتیجه است، باشگاهها نیز در لیگ و مسابقات آسیایی با انگیزهای مشابه به میدان میروند. اینکه از باشگاهها انتظار داشته باشیم تمرکز خود را بر پرورش بازیکنان جوان بگذارند و نتیجهگرایی را کنار بگذارند، خواستهای غیرمنطقی است. باشگاهها نیز برای بقا در لیگ برتر و افزایش طرفدارانشان به نتایج خوب نیاز دارند و این واقعیتی است که نمیتوان از آن غافل شد.
* کمبود استعدادهای جوان؛ ریشه مشکل کجاست؟
بحران کنونی تیم ملی را نباید تنها به نتیجهگرایی باشگاهها نسبت داد، بلکه مشکل اصلی را باید در کمبود برنامههای پشتوانهسازی جستوجو کرد. یکی از دلایل اصلی این وضعیت، ضعف ریسکپذیری مربیان ایرانی در ۲ سطح باشگاهی و ملی است. این مربیان بهندرت به جوانانی که تواناییها و استعدادهای خود را نشان دادهاند، فرصت بازی میدهند. در عوض، آنها به تجربه بازیکنان قدیمیتر تکیه میکنند و باعث میشوند استعدادهای جوان فرصت اثبات خود را پیدا نکنند.
در واقع، بسیاری از مربیان ایرانی به دلیل ترس از شکست، از ریسک و اعتماد به بازیکنان جوان اجتناب میکنند. این باعث شده است بازیکنان بااستعداد که میتوانستند نسل جدیدی برای تیم ملی باشند، روی نیمکت بنشینند و تماشاچی باشند. این روند نهتنها به فوتبال ایران ضربه زده، بلکه باعث شده است تیم ملی با کمبود بازیکنان شایسته جایگزین مواجه شود.
* ریسکپذیری؛ شرط لازم برای پیشرفت
ریسکپذیری و نتیجهگرایی الزاما در تضاد نیستند. در حقیقت، در بسیاری مواقع برای دستیابی به نتایج مطلوبتر، مربیان باید ریسک کنند و به جوانان میدان دهند. با این حال، ترس از عدم موفقیت و احتمال از دست دادن جایگاه شغلی باعث شده مربیان ایرانی از پذیرش این ریسک دوری کنند. همین مساله سبب شده است دست تیم ملی در یافتن جایگزینهای مناسب برای نسل فعلی کوتاه بماند و به نوعی مجبور به ادامه همکاری با بازیکنان قدیمی شود.
* آکادمیها؛ زنگ خطری برای آینده فوتبال ایران
از سوی دیگر، بیتوجهی به آکادمیهای فوتبال به عنوان بستر اصلی پرورش استعدادهای جوان نیز یکی از عوامل کلیدی بحران بازیکن در فوتبال ایران به حساب میآید. این آکادمیها که باید به عنوان پایههای آینده فوتبال کشور عمل کنند، معمولا با کمبود بودجه و عدم توجه کافی روبهرو هستند.
باشگاههای بزرگ و حتی ثروتمند نیز در ایران بهندرت به سرمایهگذاری در آکادمیهای خود اهمیت میدهند و به جای تربیت بازیکنان جدید، به دنبال خرید بازیکنان آماده هستند. در این شرایط، آکادمیها که باید در خط مقدم تربیت نسل آینده قرار داشته باشند، در حاشیه قرار گرفتهاند.
این غفلت از آکادمیها، به لیگ ایران و تیمهای باشگاهی آسیب رسانده است، چرا که این سیستم نتوانسته بازیکنان جوان و پدیدههای جدیدی را برای معرفی به تیم ملی پرورش دهد. مربیان تیم ملی نیز به دلیل این کمبودها با دستان خالی در مواجهه با انتخاب بازیکنان جوان قرار میگیرند.
* استعدادیابیهای سطحی؛ مانع پیشرفت بازیکنان پایه
علاوه بر بیتوجهی باشگاهها به آکادمیها، در سطح پایه ملی نیز با ضعفهایی روبهرو هستیم. بسیاری از استعدادیابیها در فوتبال ایران به شکل نمایشی و سطحی انجام میشود و اغلب برنامهریزی بلندمدتی برای رشد و پرورش بازیکنان وجود ندارد. عدم برنامهریزی باعث شده بسیاری از بازیکنان مستعد که میتوانستند به تیم ملی راه پیدا کنند، از مسیر اصلی خود خارج شوند و به تیم ملی بزرگسالان نرسند.
این فرآیند عدم توجه، موجب میشود بسیاری از استعدادها پس از دورههای نونهالی و نوجوانی از جریان فوتبال خارج شوند و به نوعی میوه ندهند. این وضعیت در حالی است که در کشورهای پیشرفته، پرورش بازیکنان جوان با یک برنامهریزی منسجم و طولانیمدت انجام میشود.
* نیاز به ریسکپذیری و برنامهریزی در آکادمیها
اگر به آکادمیها توجه بیشتری شود و این سیستم پرورش با ریسکپذیری مربیان همراه شود، فوتبال ایران از بحران تغییر نسل فعلی خارج خواهد شد. به عبارت دیگر، این بحران محصول مشترک عملکرد مربیان در ۲ سطح باشگاهی و ملی است و نمیتوان مسؤولیت آن را گردن یک گروه خاص انداخت.