printlogo


کد خبر: 295179تاریخ: 1403/8/27 00:00
صبحانه با نویسنده

بهراد رشوند: از همین ابتدا باید گفت اگر صرفا جزو آن دست تماشاگران معمولی سینما به شمار می‌روید که تنها جهت گذران وقت، به دنبال یک کمدی بی‌محتوا، بدون داستان آنچنانی و معنا و مفهوم خاص هستند، «صبحانه با زرافه‌ها» را تماشا نکنید اما اگر در خیل آثار گیشه‌ای، قصه‌های کلیشه‌ای و لابه‌لای جفنگیات و اراجیف بی‌پایان، خواهان یک فیلم عمیق با پس زمینه کمدی و داستانی تأمل‌برانگیز هستید، «صبحانه با زرافه‌ها» فیلم شماست. اینجا خبری از هیچ‌کدام از آن همیشگی‌های تکراری نیست. بله! در آن صحنه رقص دیده می‌شود، لوکیشن عروسی پیداست و حتی پژمان جمشیدی را هم در لیست بازیگران اصلی خود دارد اما همه این ویژگی‌ها نه برای ساخت یک فیلم دم دستی، بلکه در راستای خلق اثری پرمغز با درون‌مایه‌ای مفهومی تعبیه شده است. اگر آثار اخیر سروش صحت را دنبال کرده باشید، درست از قسمت‌های پایانی سریال «لیسانسه‌ها»، با یک جنون جدید و حال و هوای تازه در امر محتواسازی همراه بوده‌اید؛ اتفاقات سوررئال، دیالوگ‌های کاریکاتوری و به کل سبکی متفاوت و نمایشی خلاف اصول مرسوم؛ الگوریتمی که از «لیسانسه‌ها» پایه‌ریزی شد، در «جهان با من برقص» جان گرفت، با «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟» به اوج رسید و حال باید با «صبحانه با زرافه‌ها» آن را به رسمیت شناخت. فیلم متشکل از خرده‌پیرنگ‌های متعددی است که وقایع و لحظات بامزه و عجیبی را با خود به همراه دارند. داستان با مصرف مواد توسط شخصیت‌ها در موتورخانه محل عروسی رضا شکل می‌گیرد و آغازگر ماجراها و موقعیت‌های هجوآمیز قلم سروش صحت و ایمان صفایی می‌شود  بارها در روند قصه، واکنش‌های پارادوکسیکال کاراکترها نسبت به وضعیت، نوعی طنز عجیب، مبهم و به اصطلاح «گروتسک» را رقم می‌زند. به عنوان مثال با بیهوش شدن رضا بر اثر اوردوز ناشی از استعمال مواد، می‌بینیم پویا و شروین بی‌تفاوت نسبت به اتفاق رخ داده و برخلاف انتظار بیننده، مجددا سراغ کشیدن همان ماده مخدر می‌روند. در سکانسی دیگر، با آنکه رضا همچنان بیهوش و جشن عروسی در آستانه فروپاشی است، کماکان بی‌خیالی و شوخی‌های پویا و شروین در داخل ماشین ادامه می‌یابد و با رساندن رضا به دکتر، بی‌توجه به وضعیت او به فکر خوشگذرانی و شرکت در میهمانی خانه دکتر هستند. این تناقضات کرداری و بی‌خیالی‌ محض در لحظات بحرانی، از ارکان بنیادین طنز در فیلمنامه صحت و صفایی است که بدون پیروی از دیگر الگوهای تکراری، می‌تواند براحتی موفق به خنداندن مخاطب خاص خود با استفاده از همان بازوی قدرتمند مزبور شود. می‌توان با دقت در محتوای دیالوگ‌‌ها به خلاقیت و تجربه نویسندگان در نگاشتن جملات خنده‌دار پی برد. دیالوگ‌نویسی با اشاره به کلیپ‌های وایرال‌شده در فضای مجازی و تکه‌کلام‌های آشنا با گوش تماشاچی، یکی از چند ترفند به کار‌رفته در نگارش این دست جملات است. آنجا که شروین، رضا را به مصرف مواد دعوت می‌کند، در جمله‌ای می‌گوید: «نه تلو داره، نه گیجی داره» و مجتبی بلافاصله در ادامه می‌گوید: «یه دونه ر داره!» یا آنجا که رضا بیهوش است و شروین در تلاش برای به هوش آوردن او بلند می‌گوید: «رضا جان!» ۲ ترکیب کلمه‌ای است که به طرزی زیرکانه از کلیپ معروف و ترند شده «آقا رضا!» سرچشمه می‌گیرد. تکرار چند دیالوگ مشخص توسط پرسوناژها و بازنویسی بموقع آنها توسط نویسنده در صحنه‌های مشابه، به گونه‌ای دیگر به نمک و ادویه کمدی فیلم می‌افزاید.
«مهندس» خطاب کردن یکدیگر توسط شروین و پویا هنگام مشورت گرفتن و «من در اسنپ کار می‌کنم» و «اگه این کار رو نکنم خیلی ناراحت میشین؟» توسط مجتبی، نمونه‌ای از این دیالوگ‌های تکراری است. از سوی دیگر اگر بخواهیم از موقعیت‌های بدون دیالوگ یا لحظات کم دیالوگ بنویسیم، می‌توان به چند نمونه از شاخص‌ترین آنها اشاره کرد که به کمک بازی خوب بازیگران، بامزه‌ترین پلان‌های فیلم را به تصویر می‌کشد؛ رقص نرم و آهسته شروین و پویا در محیط بیرونی تالار عروسی و پیوستن مجتبی به آنها که ناگهان در همان حالت با یکی از فامیل‌های خود برخورد می‌کند، رها کردن رضا به همان شکل که بیهوش است و افتادن او از روی نرده به زمین و سکندری خوردن و منگ بودن دکتر که با بازی درجه یک هادی حجازی‌فر، بدون حرکتی اضافی به خودی خود خنده‌دار است اما مساله و دغدغه اصلی سازنده برای ساخت این فیلم و آفرینش چنین داستانی، به هدف پرداختن به مقوله «بخشش» است که به کرات و انحای مختلف، به صورت آشکارا و مستقیم و بعضا کاملا تلویحی و غیرصریح به آن معطوف می‌شود، به گونه‌ای که اساسا فلسفه به‌کارگیری نمادها و بیان استعاره‌ای اتفاقات، در مسیر پیام نهایی خالقان اثر قدم برمی‌دارد. شاید در نگاه اول، مسخره‌ترین و مضحک‌ترین لحظه، ناراحتی رضا از کشته شدن آن عنکبوت توسط مجتبی باشد. شاید مخاطب با توجه به آگاهی از موقعیت رضا و با علم به این موضوع که تحت تاثیر مواد است، آن واکنش را کاملا عادی قلمداد کند و به عنوان یکی از دیگر عناصر طنز به آن بخندد اما این درست، سرمنشأ معنا و مفهوم کلی فیلم است؛ جایی که شروین با خواندن یک مصراع شعر خطاب به مجتبی می‌گوید: «ای کشته که را کشتی تا کشته شوی زار؟» و این بیانگر این است که با توجه به صحبت‌های مجتبی که گفته بود یک روز یک عنکبوتی به داخل گوشش رفته و برایش مزاحمت ایجاد کرده، او سعی داشته با دور کردن این عنکبوت و سپس کشتنش، دیگر دچار آن مشکل نشود. یک کینه‌توزی و عقده‌گشایی بچگانه که سرانجام منتج به کشته ‌شدن سهوی او توسط رضا شده و در ادامه رضا توسط برادر خانم خود نیز کشته می‌شود. این طعنه کارگردان است به مخاطب با نمایش این چرخه و دایره‌ای که می‌توانست تنها با یک بخشش معمولی ختم به خیر شود و در پایان مشخصا می‌بینیم خالق با قراردادن مریم رو به رضا با زبان و جهان فیلمسازی خود خطاب به مخاطبش از قدرت بخشش و عاقبت بخشیدن و بخشیده ‌شدن می‌گوید. وقتی مریم، رضا را می‌بخشد، گویی مجتبی هرگز آن عنکبوت را نکشته است. انگار هیچ‌کدام از آن مشکلات و مصائب رخ نداده و با نگاهی سوررئال‌تر، مسیر رسیدن به بهشت زرافه‌ها با کلید بخشش میسر می‌شود و ترجیع‌بند موسیقی پایانی فیلم با مصراع‌ «هنوز وقت هست» بیننده را تا آخرین لحظه به بخشیدن دعوت می‌کند. استفاده از المان زرافه شاید به افراد دل‌بزرگ اشاره داشته باشد، چرا که زرافه بزرگ‌ترین قلب را میان حیوانات خشکی‌زی دارد. همچنین با دقت به 2 تصویر از فیلم (بازگشت به رضا هنگامی که کاراکترهای اصلی فراموش می‌کنند او را به ویلای شروین ببرند و بازگشت رضا پیش دوستانش زمانی که متوجه می‌شود حال مجتبی خوب نیست) سگی را می‌بینیم که در هر دوی این قاب‌ها حضور دارد که آن نیز می‌تواند به وفاداری شخصیت‌ها به رفیق‌شان نگاه داشته باشد، مضاف بر این، وجود گاوی که به صورت مستقیم در خصوصش صحبت می‌شود؛ مجتبی از چشم‌های او می‌گوید و دکتر پس از مرگ مجتبی، دوباره به چشم‌های آن گاو نگاه می‌کند. همان شتری که در خانه هرکسی می‌خوابد، اینجا گاوی است که به چشم همه ما خیره می‌شود.  فیلم از لحاظ ساختار یک اثر سینمایی به نسبت نخستین ساخته صحت، پخته‌تر است. استفاده حداقلی از موسیقی متن به روند و پیشبرد داستان کمک می‌کند. ضرباهنگ کلی ماجرا گاهی کند می‌شود که البته با اتمسفر حاکم بر جریان، همخوانی دارد. بازی بازیگران همان‌گونه است که باید. نه آنقدر زیاد که دل بیننده را بزند، نه آنقدر کم که حضور شخصیتی از یاد برود. مهندسی شده، دقیق و تمام نقش‌ها روی نت بازی‌گیری کارگردان اجرا می‌شود. طراحی صحنه همگام با فضای فیلم و محوریت دیگر آثار صحت، فانتزی است. تمایل فیلمساز به گرفتن لانگ‌شات‌ و قاب‌های انحصاری خود همچون قبل مشهود است و مجموعا فیلم دوم کارگردان، در انتقال مفهوم، پیام و معنی خود موفق‌تر است.

Page Generated in 0/0075 sec