عبدالله دارابی: کشور ما سرشار از استعدادهای ناب بالقوه در عرصههای مختلف بوده و هست؛ سرمایه گرانبهایی که همین کشورهای اطرافمان در حسرت نداشتن یا آرزوی داشتنش میسوزند و میسازند.
ورزش یکی از همین عرصهها است که اگر مدیریت و تصمیمگیری در کشور ما بویژه ورزش، سازوکاری درست داشت چه سرمایههایی که بارور میشد و چه سودهای معنوی و مادیای که نصیب ورزشمان میگردید اما افسوس که به خاطر این کمبود، چه استعدادهایی که فرصت رشد نیافتند یا هدر رفتند، به رغم اینکه عملا تجربه کردهایم توجه و سرمایهگذاری در این مقوله، چه توفیقات و نشاط اجتماعیای را برایمان به ارمغان آورده است؛ فقط در یک نمونه بارز آن کافی است مروری بر وضعیت و جایگاه قارهای و جهانی والیبال کشورمان قبل و پس از آن سرمایهگذاری و برنامهریزی اصولی فدراسیون در دهه ۸۰ داشته باشیم.
این ظرفیت در فوتبال به دلیل توجه و اشتیاق بیشتر جامعه هدف و افزایش اقبال عمومی خانوادهها به فوتبالیست شدن فرزندان و بهرهوری از عواید آن، به مراتب بیشتر است اما فقدان توجه شایسته، نگاه درست، برنامهریزی صحیح و متاسفانه وجود نگاههای کاسبکارانه، آن رشد و پیشرفت جهانی در والیبال را از فوتبالمان دریغ کرده است! آکادمیهای ۲ باشگاه پرطرفدار استقلال و پرسپولیس که از حیث اقبال عمومی و پتانسیل، ظرفیت شگرف و منحصر به فردی دارند و میتوانند - و باید - پیشتاز این مقوله باشند، متاسفانه در آخر صف جا دارند! حال آنکه اگر تفکر و نگاهی درست به مجموعه مدیریتی این ۲ باشگاه پرطرفدار احاطه داشت، این پتانسیل را که در واقع گنجی گرانبهاست مورد توجه و اهمیتی چندین برابر قرار میداد و برای بهرهوری از این ظرفیت منحصر به فرد، برنامهها و نقشهها در سر میپروراند اما افسوس که نزد مدیران این ۲ باشگاه، توجه به آکادمی و ظرفیت آن بیشتر به «کسب درآمد فیالحال» منحصر میشود نه آیندهنگری، آیندهسازی و کسب درآمد پایدار!! متاسفانه حتی هر از گاهی، از آکادمیهای این ۲ باشگاه اخبار ناخوشایندی نیز به گوش میرسد که تاسفها را چند برابر میکند؛ حال آنکه این گنج مغفول باید به درستی قدر دانسته شود، از تهدیدات حفاظت شود و برای بهره بردن از آن اهتمام جدی مبذول شود. در حالی که مدیران این ۲ باشگاه داعیه حرفهایگری(!) دارند و در سخنان و توجیهات و اعتراضات خویش، متمسک به مثال زدن از فوتبال روز دنیا میشوند، به این مقوله مهم و مورد توجه در فوتبال جهان بیتوجهند! کاش این مدیران قدری درباره توفیقات باشگاهی چون بارسلونا و نقش لاماسیا در آن مطالعه میکردند یا نگاهی به باشگاه سپاهان و منافعی که از توجه به آکادمی خویش برده و میبرد، میانداختند.
مخلص کلام اینکه آکادمیهای فوتبال بویژه در این ۲ باشگاه پرطرفدار، گنجهایی مغفول و متاسفانه در معرض تهدیدند؛ مواهبی که توجه اصولی بدانها، سرمایهگذاری مادی و معنوی است نه هزینهسازی، البته به شرطها و شروطها.