هادی مرشدی: صبح ۱۷ آبانماه، مادری باردار از پلدختر با درد اولیه زایمان به بیمارستان امام خمینی این شهر مراجعه میکند اما این مراجعه با پایانی تلخ همراه میشود. به دلیل نبود متخصص بیهوشی، امکان انجام سزارین برای این مادر وجود نداشت و بیمار به شهری دیگر اعزام میشود؛ طولانی شدن فرآیند زایمان باعث وخامت وضعیت نوزاد و در نهایت مرگ او میشود. این اتفاق تلخ، تنها یک حادثه نیست، بلکه تصویری از یک بحران عمیق در نظام سلامت کشور است که در صورت عدم توجه، جانهای بیشتری را به خطر خواهد انداخت. بیهوشی، نه یک تخصص جانبی، بلکه قلب بسیاری از مداخلات پزشکی است. از زایمانهای سزارین گرفته تا جراحیهای اورژانسی مانند آپاندکتومی، جراحی ترمیمی برای تصادفات، برداشتن کیستهای تخمدان، یا حتی جراحیهای غیرمنتظره در بیماران قلبی، همه و همه بدون حضور متخصص بیهوشی ممکن نیست. در واقع، حضور متخصص بیهوشی تضمینکننده انجام ایمن و موفقیتآمیز بسیاری از عملهاست.
عدم حضور متخصصان، حتی در سادهترین جراحیها، میتواند به فجایعی همچون مرگ یا ناتوانی دائم بیمار منجر شود. در این میان، کمبود پزشک متخصص و دسترسی محدود به متخصصان بیهوشی، بویژه در مناطق محروم، چالشی جدی برای نظام سلامت کشور ایجاد کرده است. همه این تحلیلها نشاندهنده نیاز فوری به برنامهریزی دقیقتر و تأمین زیرساختهای لازم است.
بر اساس آمار سازمان نظام پزشکی، کشور ما ۴۱۷۵ متخصص بیهوشی دارد. در نگاه اول، این تعداد ممکن است کافی به نظر برسد اما وقتی بدانیم تعداد بیمارستانهای فعال در سراسر کشور ۱۰۵۴ مورد است و متخصص بیهوشی باید بهصورت ۲۴ ساعته در بیمارستان حضور داشته باشد، چالش بزرگی نمایان میشود. اگر بیمارستانی در ساعات خاصی از شبانهروز متخصص بیهوشی نداشته باشد، جراحیهای اورژانسی امکانپذیر نخواهد بود.
حتی اگر این تعداد متخصص، در تمام بیمارستانها به صورت منظم توزیع شده باشند، با یک حساب سرانگشتی درمییابیم به سختی میتوان نیازهای بیمارستانها را پوشش داد. در این میان، بسیاری از متخصصان بیهوشی به دلایل اقتصادی و شرایط کاری بهتر، بیمارستانها را ترک کرده و به کلینیکهای زیبایی روی آوردهاند. این کلینیکها، که خدماتی چون جراحیهای زیبایی، لیپوساکشن یا تزریقهای زیبایی ارائه میدهند، درآمد بسیار بالاتری برای متخصصان بیهوشی فراهم میکنند، در نتیجه بیمارستانها از حضور این متخصصان حیاتی خالی ماندهاند.
حتی اگر فرض کنیم که تمام ۴۱۷۵ متخصص بیهوشی کشور فعال هستند، باز هم برای تأمین نیاز بیمارستانها، بهویژه در مناطق محروم و دورافتاده، این تعداد کافی نیست.
کمبود متخصص بیهوشی، چالشی است که به شکل مستقیم و غیرمستقیم بر سلامت عمومی تأثیر میگذارد. یکی از مصداقهای این مساله، در زایمانهای اورژانسی دیده میشود. مادرانی که در ساعات نیمهشب به بیمارستان مراجعه میکنند و نیاز به سزارین فوری دارند، اگر متخصص بیهوشی در دسترس نباشد، با خطراتی جدی مواجه میشوند.
این شرایط تنها محدود به زایمان نیست. تصور کنید بیماری به دلیل آپاندیسیت حاد باید فوراً جراحی شود، یا بیمارانی که پس از تصادفهای شدید نیاز به جراحی فوری برای جلوگیری از خونریزی داخلی دارند. نبود متخصص بیهوشی در این مواقع میتواند به معنی از دست رفتن جان بیمار باشد.
مساله وقتی جدیتر میشود که به ظرفیت پذیرش دانشجویان در رشته بیهوشی نگاه بیندازیم. طبق آمار وزارت بهداشت، ظرفیت پذیرش این رشته از ۳۹۵ نفر در سال ۱۴۰۲ به ۴۴۴ نفر در سال ۱۴۰۳ افزایش یافته است. این افزایش ظرفیت، در نگاه اول نویدبخش است اما در سال ۱۴۰۲ تنها ۱۴۶ نفر در این رشته پذیرش شدهاند. این یعنی تنها ۳۷ درصد ظرفیت این رشته حیاتی تکمیل شده است؛ رقمی که نشاندهنده عدم جذابیت این رشته برای داوطلبان یا مشکلات در ساختار آموزش پزشکی کشور است.
بسیاری از دانشجویان پزشکی، رشته بیهوشی را به دلیل شرایط کاری دشوار، ساعات کاری طولانی و استرس بالا انتخاب نمیکنند. متخصصان بیهوشی باید در تمام ساعات شبانهروز در دسترس باشند و مسؤولیت سنگینی بر دوش آنهاست، چرا که کوچکترین اشتباه در محاسبات دارویی یا مراقبتهای حین عمل میتواند به مرگ بیمار منجر شود. در مقابل، رشتههایی که ساعات کاری منظمتر و درآمد بالاتری دارند، جذابیت بیشتری برای دانشجویان دارند.
این چرخه معیوب، جایی برای بهبود نمیگذارد. کمبود متخصصان بیهوشی، فشار کاری روی پزشکان فعلی را افزایش داده و این فشار، باعث میشود بسیاری از آنها ترجیح دهند در بخش خصوصی یا کلینیکهای زیبایی فعالیت کنند. در این میان، مناطق محروم و بیمارستانهای کوچکتر، بیشتر از سایر بخشها آسیب میبینند. مرگ نوزاد پلدختری، تنها یکی از پیامدهای این وضعیت است و احتمال وقوع موارد مشابه، بسیار بالاست. برای عبور از این بحران، به اقدامات جدی نیاز است. افزایش ظرفیت پذیرش دانشجویان رشته بیهوشی تنها یک گام ابتدایی است. باید مشوقهایی برای جذب و نگهداشت متخصصان در بیمارستانها ایجاد شود؛ بهبود شرایط کاری، افزایش درآمدها و کاهش فشارهای شغلی میتواند تأثیر بسزایی در این مسیر داشته باشد، همچنین توزیع عادلانه متخصصان بیهوشی بین مناطق مختلف کشور، بویژه مناطق محروم، نیازمند برنامهریزی دقیق است.
حادثه پلدختر، نه نخستین مورد از این دست است و نه آخرین آن خواهد بود، مگر آنکه نظام سلامت کشور به طور جدی به بحران کمبود متخصصان بیهوشی بپردازد. این رشته که حیات بیماران در دستان متخصصان آن قرار دارد، به توجهی ویژه و سیاستگذاریهای موثر نیازمند است. اگر امروز اقدامی انجام نشود، فردا ممکن است دیر باشد و جانهای بیشتری گرفته شود.