printlogo


کد خبر: 295721تاریخ: 1403/9/13 00:00
نگاه
تضییع بنزین

محمدحسین فرقدانی: ایران به ‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان نفت جهان، همواره نقشی کلیدی در بازارهای انرژی بین‌المللی ایفا کرده است. با این وجود، کشور پارادوکس عجیبی را تجربه می‌کند: واردات بنزین! موضوعی که نه‌تنها مایه تعجب است، بلکه زنگ خطری جدی برای مدیریت منابع انرژی کشور به ‌شمار می‌آید. بنزین، به‌عنوان شریان حیاتی اقتصاد مدرن، نقش تعیین‌کننده‌ای در حمل‌ونقل، صنعت و حتی زندگی روزمره دارد. در جهانی که مصرف انرژی به یکی از شاخص‌های توسعه‌یافتگی تبدیل شده، هدررفت بنزین در ایران، آن هم در شرایطی که کشور با کسری بودجه و تحریم‌های اقتصادی مواجه است، یک بحران تمام‌عیار محسوب می‌شود. اینکه کشوری با ذخایر عظیم نفت و گاز، به‌جای صرفه‌جویی و بهره‌وری در مصرف بنزین، به واردات آن رو آورده و حتی با پدیده قاچاق سوخت مواجه است، نشان‌دهنده عمق مشکلات مدیریتی و ساختاری است. چنین مسائلی، اهمیت اصلاح سیاست‌ها و بازنگری در نحوه مصرف و توزیع بنزین را بیش از پیش برجسته می‌کند. 
مصرف بی‌رویه بنزین در ایران به معضلی جدی تبدیل شده که نه‌تنها اقتصاد کشور، بلکه محیط زیست، عدالت اجتماعی و حتی سیاست‌های کلان دولت را به چالش کشیده است. بر اساس آمارهای آژانس بین‌المللی انرژی، میانگین مصرف بنزین خودروها در ایران 9.2 لیتر در هر ۱۰۰ کیلومتر است؛ رقمی که به‌طور معناداری از میانگین 7.2 لیتری جهانی بالاتر است. در مقایسه با کشورهای پیشرفته‌ای همچون ژاپن با 5.4 لیتر و فرانسه با 8.5 لیتر، این عدد به‌وضوح ضعف شدید مدیریت انرژی در ایران را آشکار می‌کند. جالب‌تر اینکه حتی در آمریکا، کشوری که خودروهای آن معمولا به موتورهای حجیم و قدرتمند مجهز هستند، میانگین مصرف بنزین 8.6 لیتر در هر ۱۰۰ کیلومتر است. این پرسش مطرح است که چگونه ایران، کشوری با منابع عظیم انرژی و برخوردار از ظرفیت‌های بومی فراوان، به جای بهره‌گیری از این امتیازات برای بهبود بهره‌وری و کاهش مصرف سوخت، با آماری بالاتر از بسیاری از کشورهای صنعتی روبه‌رو است؟ حتی در مقایسه با کشورهایی که خودروهایی با فناوری‌های پیشرفته‌تر و موتورهای پرقدرت‌تر تولید و استفاده می‌کنند، مصرف بالای بنزین در ایران جای تأمل دارد. آیا این مسأله را می‌توان تنها به فرهنگ مصرف یا ضعف فناوری خودروها نسبت داد، یا باید به عوامل عمیق‌تر مدیریتی و ساختاری نیز توجه کرد.
اختلاف میان ایران و دیگر کشورها در این حوزه، نه به امکانات و منابع، بلکه به نحوه سیاست‌گذاری و اولویت‌بندی‌ها بازمی‌گردد. این مقایسه، صرفا برای تأکید بر فاصله ما از استانداردهای جهانی است؛ فاصله‌ای که نتیجه مدیریت ناکارآمد، بی‌توجهی به تکنولوژی‌های روز و فقدان فرهنگ‌سازی در مصرف انرژی است. در حالی که کشورهای پیشرفته با برنامه‌ریزی دقیق و استفاده از فناوری‌های نوین به کاهش مصرف سوخت رسیده‌اند، ایران همچنان درگیر پیامدهای تصمیم‌های کوتاه‌مدت و غیرکارشناسی است. 
در این میان، تفاوت ایران و کشورهای صنعتی دنیا بخوبی نشان‌دهنده اهمیت مدیریت هوشمندانه منابع و بهره‌گیری از تکنولوژی‌های روز در کاهش مصرف سوخت است؛ کشورهایی که با وجود وابستگی بیشتر به خودرو، توانسته‌اند بهره‌وری را افزایش دهند. این همان الگویی است که ایران باید از آن بیاموزد اما تحقق این امر نیازمند اصلاحات عمیق و جدی در حوزه سیاست‌گذاری و فرهنگ‌ است؛ اصلاحاتی که تاکنون به‌دلیل منافع کوتاه‌مدت، به حاشیه رانده شده‌اند.
یکی از شگفت‌انگیزترین تناقض‌ها در مصرف بنزین، مقایسه تهران و پکن است. تهران با جمعیت 14 میلیون نفر، در مقایسه با پکن که جمعیتش 22 میلیون نفر است، ۳ برابر بیشتر بنزین مصرف می‌کند. این اختلاف تنها به تعداد خودروها مربوط نیست، بلکه به مدیریت شهری و کارآمدی زیرساخت‌های حمل‌ونقل بازمی‌گردد. تهران با وجود برخورداری از سیستم حمل‌ونقل عمومی، به دلیل ضعف در کارآمدی و برنامه‌ریزی شهری نادرست، همچنان با ترافیک‌های سنگین و جابه‌جایی‌های زمانبر مواجه است. تراکم بالای ۱۴۸ نفر در هر هکتار در تهران، در مقایسه با پکن که تراکمی معادل ۴۴ نفر در هر هکتار دارد، خود عامل مهمی در ایجاد این معضل است. در تهران، توسعه نامتوازن و نبود هماهنگی میان زیرساخت‌ها و نیازهای شهری باعث شده بسیاری از مسیرهای شهری در ساعات اوج ترافیک کاملا قفل شوند. این وضعیت گاهی افراد را ناچار می‌کند برای جابه‌جایی از یک نقطه شهر به نقطه دیگر، ساعت‌ها در ترافیک بمانند. چنین شرایطی، حتی با وجود سیستم حمل‌ونقل عمومی، استفاده از خودروهای شخصی را برای بسیاری از شهروندان اجتناب‌ناپذیر کرده است. در مقابل، پکن با جمعیت 1.5 برابر تهران و تراکم بسیار پایین‌تر، توانسته است با بهره‌گیری از یک سیستم حمل‌ونقل عمومی گسترده و برنامه‌ریزی شهری متوازن، نیازهای جابه‌جایی شهروندان خود را به شکل بهتری مدیریت کند. این تفاوت‌ها به روشنی نشان می‌دهد مصرف بالای بنزین در تهران نه‌تنها به دلیل رفتارهای مصرفی شهروندان، بلکه به علت برنامه‌ریزی شهری ناکارآمد و نبود راهبردهای مناسب در مدیریت حمل‌ونقل شهری است. شکاف سیاست‌گذاری و بحران مصرف بالای بنزین در ایران فقط به ضعف در زیرساخت‌های شهری و سبک زندگی محدود نمی‌شود، بلکه سیاست‌گذاری‌های ناتمام و نگاه کوتاه‌مدت دولت‌ها نیز نقش پررنگی در تشدید این بحران داشته است.
مهرداد لاهوتی، نایب‌رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس به شکاف قابل‌ توجه میان بودجه اختصاص‌یافته دولت برای واردات بنزین و نیاز واقعی کشور اشاره کرده است. بر اساس اظهارات او، ایران سال گذشته ۹۰ هزار میلیارد تومان برای واردات بنزین هزینه کرد. با وجود اینکه برای امسال، با توجه به رشد مصرف و کسری روزانه تولید، این رقم باید حداقل به ۱۲۰ هزار میلیارد تومان برسد، دولت تنها ۶۵ هزار میلیارد تومان را در بودجه امسال برای این منظور پیش‌بینی کرده است؛ رقمی که نه‌تنها پاسخگوی نیازهای فعلی نیست، بلکه به‌وضوح نشان‌دهنده بی‌برنامگی و نبود استراتژی مشخص در مدیریت بحران سوخت است.  
این اختلاف فاحش میان نیاز واقعی و بودجه تخصیصی، تنها به یک پیام ختم می‌شود: دولتی که در مواجهه با یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های انرژی خود، یا تصمیم به افزایش قیمت بنزین دارد یا به‌ دنبال کاهش مصرف اجباری است اما به‌دلیل نداشتن برنامه بلندمدت و مشخص، در بلاتکلیفی به ‌سر می‌برد. ادامه چنین رویکردی نه‌تنها هزینه‌های اقتصادی سنگینی بر دوش کشور می‌گذارد، بلکه اعتماد عمومی به سیاست‌گذاری‌های انرژی را نیز بیش از پیش تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.  
قاچاق سوخت یکی دیگر از عوامل اصلی هدررفت منابع انرژی در ایران است. طبق سخنان علی محمودیان، مدیر اتحادیه سوخت‌های جایگزین، روزانه ۱۰ میلیون لیتر بنزین و ۸ میلیارد لیتر گازوییل از کشور قاچاق می‌شود. این رقم، معادل ۶ میلیارد دلار زیان سالانه برای اقتصاد ایران دارد؛ رقمی که می‌توانست به جای خروج غیرقانونی از مرزها، صرف بهبود زیرساخت‌ها و توسعه اقتصادی شود.  
قاچاق سوخت، علاوه بر از بین بردن منابع ارزی کشور، تقاضای کاذب را در بازار داخلی افزایش داده و فشار مضاعفی بر تولیدکنندگان و واردکنندگان بنزین وارد می‌کند. سال ۱۳۹۹، ایران صادرکننده ۳ میلیارد دلار بنزین به کشورهای منطقه بود اما اکنون باید میلیاردها دلار برای واردات بنزین هزینه کند. این تغییر وضعیت، نتیجه مستقیم ناکارآمدی در مدیریت داخلی و کنترل مصرف است.  
با توجه به سخنان محمودی و برآوردهای رسمی، اگر روند فعلی ادامه یابد، مصرف بنزین در ایران تا سال ۱۴۰۸ به ۲۵۰ میلیون لیتر در روز خواهد رسید. این میزان، نه‌تنها تأمین آن را برای دولت غیرممکن می‌کند، بلکه بحران انرژی کشور را وارد مرحله‌ای خطرناک‌تر خواهد کرد. این وضعیت به‌وضوح نشان می‌دهد بدون تغییرات اساسی در سیاست‌گذاری‌های کلان و اصلاحات ساختاری، بحران انرژی در ایران نه‌تنها حل نخواهد شد، بلکه عمیق‌تر نیز می‌شود.
برای مقابله با این بحران، ابتدا باید به علل ریشه‌ای افزایش مصرف پرداخته شود. اصلاح الگوی توسعه شهری، کاهش تراکم جمعیت در شهرهای بزرگ و توسعه حمل‌ونقل عمومی، نقش کلیدی در کاهش وابستگی به خودروهای شخصی دارد. همچنین ارتقای کیفیت خودروهای داخلی و تولید خودروهای کم‌مصرف، می‌تواند بخش قابل‌ توجهی از مصرف بی‌رویه سوخت را کنترل کند. در کنار این اقدامات، مبارزه جدی با قاچاق سوخت و ایجاد سامانه‌های هوشمند برای مدیریت عرضه و تقاضا ضروری است. تنها در صورتی که این عوامل به‌صورت همزمان و هماهنگ اجرا شوند، می‌توان به کاهش پایدار مصرف سوخت و عبور از بحران انرژی امیدوار بود.  
هرگونه راه‌حل قیمتی، بدون تغییر رویکردهای ساختاری و مدیریتی نه‌تنها ناکارآمد است، بلکه ممکن است نارضایتی اجتماعی و اقتصادی را تشدید کند. ایران باید از تجربه‌های گذشته درس بگیرد و با اتخاذ سیاست‌های جامع و بلندمدت، بحران مصرف سوخت را به فرصتی برای توسعه پایدار تبدیل کند. این نه فقط یک انتخاب، بلکه یک ضرورت حیاتی برای آینده کشور است.

Page Generated in 0/0078 sec