مصطفی نصری: گروههای تروریستی مانند داعش، القاعده و جیشالاسلام که طی سالهای اخیر در مناطق مختلف خاورمیانه به کشتار، ویرانی و بیثباتی دامن زدهاند، غالبا به عنوان جریانهایی با ظاهری اسلامی معرفی میشوند. تبلیغات رسانهای و عملیات روانی غرب نیز به این تصور دامن زده که این گروهها ریشه در اسلام دارند اما با نگاهی دقیقتر، میتوان دریافت که این جریانها نهتنها نسبتی با اسلام اصیل و معنوی ندارند، بلکه از لحاظ ایدئولوژیک و ساختاری به مدرنیته غربی بویژه تفکر نیهیلیستی (پوچگرایی) نزدیکترند. درگیریهای خونین میان گروههای تروریستی بر سر تقسیم غنایم و تعیین حوزههای نفوذ، تصویری آشکار از نوع «دینداری نیهیلیستی» گروههای تکفیری ارائه میدهد؛ دینداریای که هدفی جز غلبه و کسب قدرت ندارد و از هر گونه ارزش اخلاقی و معنوی تهی است. این جریانها، برخلاف سنت دینداری توحیدی که بر عدالت، اخلاق و کرامت انسانی تأکید دارد، تمام اصول دینی را در خدمت خشونت، قدرتطلبی و منفعتجویی خود قرار میدهند. درک این واقعیت و افشای پشت پرده این گروهها میتواند به تقویت آگاهی عمومی و مقابله موثرتر با جنگ روانی و تبلیغاتی آنها کمک کند. اسلام اصیل، نه دین خشونت و غلبه، بلکه دین رحمت، عدالت و معنویت است و این حقیقتی است که باید همواره بر آن تأکید کرد.
نیهیلیسم یا پوچگرایی، مفهومی است که در فلسفه مدرن غربی به نفی ارزشهای اخلاقی و معنوی و تأکید بر غلبه قدرت و سلطه اشاره دارد. این مفهوم در تفکرات فلاسفهای مانند فردریش نیچه به اوج خود رسید. نیچه در آثار خود از مرگ خدا و بیمعنایی ارزشهای سنتی سخن میگوید و در عوض، اراده به قدرت را بهعنوان نیروی محرکه انسان مدرن معرفی میکند. گروههایی مانند داعش و القاعده، دقیقا همین مفهوم نیهیلیسم را اما در پوششی دینی و با شعارهای اسلامی به اجرا میگذارند. در حالی که دین اسلام بر رحمت، عدالت و معنویت تأکید دارد، این گروهها تمام ارزشهای اخلاقی و انسانی را به نفع قدرت و سلطهطلبی کنار میگذارند. این گروهها، برخلاف آموزههای اسلامی، کشتار بیگناهان، تجاوز به حقوق انسانها و تخریب سرزمینها را نهتنها جایز، بلکه واجب میدانند. این گروهها به جای اسلام، نماینده نسخهای نیهیلیستی از دین هستند که در آن هیچ ارزشی جز قدرت و خشونت وجود ندارد. چنین تفکری باعث میشود آنها حتی با یکدیگر نیز بر سر غنایم و حوزه نفوذ، وارد درگیریهای خونین شوند.
گروههای تروریستی تکفیری مانند داعش، القاعده و جبهه النصره نهتنها از نظر مالی و لجستیکی به قدرتهای غربی و رژیم صهیونیستی وابستهاند، بلکه از نظر ایدئولوژیک نیز به نوعی همسویی فکری با تفکر غربی دارند. برخلاف تبلیغات این گروهها که خود را مدافع اسلام معرفی میکنند، تفکر آنها به مفاهیمی همچون قدرتطلبی، خشونت بیقید و شرط، نفی اخلاق و انسانیت و فروپاشی ارزشهای سنتی نزدیکتر است تا آموزههای اسلام واقعی. اسلام توحیدی بر عدالت، رحمت و کرامت انسانی تأکید دارد، در حالی که این گروهها با رویکردی نیهیلیستی، تمام ارزشهای اخلاقی را در مسیر غلبه و سلطه کنار میگذارند. این دقیقا همان ایدئولوژیای است که مدرنیته غربی در قالب «اراده به قدرت» به آن پرداخته است. بنابراین گروههای تکفیری بیش از آنکه نماینده اسلام باشند، بازتابی از تفکر غربیاند که در پوشش دین به ابزار سلطه و بیثباتسازی منطقهای تبدیل شدهاند. برخلاف ادعای دفاع از اسلام، این گروهها با تخریب زیرساختهای کشورهای اسلامی و کشتار مسلمانان، بیشترین آسیب را به خود امت اسلامی وارد کردهاند. این گروهها با ادعای برقراری خلافت اسلامی به میدان آمدند اما ارتباطات آنها با غرب و اسرائیل نشان میدهد که آنها بیشتر ابزاری برای پیشبرد منافع غرب در منطقه بودهاند تا به این طریق نسبت به سرچشمههای فکری خود ادای دین کرده باشند.
در جریان نبردهای حزبالله لبنان با رژیم صهیونیستی، یکی از رزمندگان حزبالله که مجروح میشود توسط همرزمانش برای دقایقی به یکی از خانههای خالی از سکنه در جنوب لبنان برده میشود. در واکنش به این حادثه، همرزمان او نامهای به صاحبخانه مینویسند و از او به دلیل ریختن خون در ملک شخصیاش طلب حلالیت میکنند. این اقدام نشاندهنده روحیهای است که بر اساس آن حتی در سختترین شرایط جنگی، حفظ حرمت و حقوق مردم و اموال آنها اهمیت دارد. این رفتار برخاسته از سنت اسلامی است که بر اساس احترام به حقالناس، حفظ کرامت انسان و رعایت عدالت تأکید دارد. در مقابل، درگیری میان گروههای تروریستی بر سر تقسیم غنایم و حوزه نفوذ، تصویری کاملا متفاوت ارائه میدهد. این گروهها، نه برای آرمانهای اخلاقی یا انسانی، بلکه صرفا برای دستیابی به قدرت و ثروت با یکدیگر به نزاع میپردازند و در این مسیر نابودی اموال مردم را نیز مشروع تلقی میکنند.