عیسی آلکثیر را ببینید؛ مهاجمی که میداند چگونه دفاع حریف را آزار دهد، موقعیت بسازد، حتی اگر گاهی توپ را به بیرون بزند اما ژوائو؟ گویی تنها برای تکمیل اعداد وارد زمین شده است. پرسش بزرگ: چرا سروش رفیعی، مردی که شالوده بازیسازی است، از ابتدا روی نیمکت مینشیند؟ چرا اورنوف که با ورودش تیم را به جریان انداخت، دیر به میدان آمد؟ پرسپولیسِ عزیز، اینها پرسشهایی است که نباید بیپاسخ بمانند. و حالا استقلال؛ تیمی که مقابل الاهلی صدرنشین به تساوی رسید اما این تساوی چیزی فراتر از یک امتیاز بود؛ نشانی از شخصیت تیمی، از مقاومت. در چنین شبهایی، رنگها از بین میروند. استقلال و پرسپولیس دیگر فقط ۲ تیم نیستند؛ آنها نمایندگان فوتبال ایرانند، نمایندگانی که قلبها را یکی میکنند، بویژه وقتی مقابل تیمهای عربی قرار میگیرند. بله! وقتی این ۲ تیم قدرتمند بودهاند، فوتبال ملی ما هم قدرتنمایی کرده است.
اما این هفته، هفتهای دیگر است. پرسپولیس باید به مصاف نساجی برود، تیمی که در ته جدول جا خوش کرده اما همین موقعیت خطرناکترین انگیزه را برای جنگیدن میسازد. تیمهای پایین جدول اغلب شبیه به آدمهایی هستند که چیزی برای از دست دادن ندارند؛ همه چیز برایشان به بازی گذاشته میشود. پرسپولیس باید مراقب باشد؛ این نبرد آسان نخواهد بود.
و آنسو، در اهواز، یحیی گلمحمدی با فولاد منتظر استقلال است. گلمحمدی، مربیای که هر جا پا گذاشته، ردپای موفقیت برجا گذاشته است. فولاد حالا تیمی است که برای هیچ حریفی آسانگیر نیست. استقلال با روحیه بازی مقابل الاهلی وارد این میدان میشود اما فولاد در خانه، در اهواز، چیزی از یک غولکش کم ندارد. این هفته، هفتهای است که فوتبال ما میتواند زیبایی و هیجانش را به رخ بکشد.
پیشکسوت باشگاه پرسپولیس/ بازیکن اسبق تیم ملی فوتبال *