بنیا ابراهیمنژاد: زمانی مهران مدیری برای بسیاری از مخاطبان ایرانی، نمادی از کمدی بود؛ نامی که بهتنهایی میتوانست انتظارات را به سقف برساند. از «پاورچین» و «شبهای برره» گرفته تا «قهوه تلخ»، او موفق شد موقعیتهای بکر و شخصیتهایی فراموشنشدنی خلق کند اما پس از «قهوه تلخ»، نهتنها روند رو به افول مدیری آغاز شد، بلکه تغییر تیم بازیگری و نویسندگی به وضوح در افت کیفیت آثارش تاثیر گذاشت. «قهوه پدری»، آخرین سریال او، شاید یکی از ضعیفترین نقاط کارنامه مدیری باشد؛ اثری که نهتنها در روایت و اجرای یک سریال به اصطلاح کمدی موفق نیست، بلکه اساسا در تکوین یک جهان فانتزی نیز عاجز است. در این تحلیل به 5 محور اصلی مشکلات این سریال میپردازیم.
1- داستان: طرحی فرسوده و کلیشهای
داستان «قهوه پدری» بر محور بحران مالی خانواده ادیب میچرخد. این خانواده به امید حل مشکلاتشان، به شخصیتی به نام «اون» (با بازی مدیری) متوسل میشوند؛ کسی که پیشتر با پیشنهادهای بیپایه و واهی، سرمایه آنها را بر باد داده است. خرید و فروش قهوه، بحرانهای اقتصادی و رابطه پیچیده این شخصیتها، دستمایهای برای پیشبرد قصه شده است. اما این روایت، بیش از آنکه تماشاگر را درگیر کند، فرسوده و خستهکننده به نظر میرسد. بحران مالی و فلاکت خانوادگی موضوع جدیدی در آثار نمایشی نیست. در واقع، عدم وجود ریتم مناسب و روایت جذاب، باعث شده داستان این سریال نهتنها تازگی نداشته باشد، بلکه حتی در اجرا هم نتواند توجه مخاطب را جلب کند. «قهوه پدری» در مقایسه با آثاری چون «قهوه تلخ»، از همان ابتدا فاقد قدرت کشش داستانی است؛ داستانی که به جای ایجاد هیجان، بیشتر شبیه یک تکرار ضعیف و فاقد خلاقیت است.
2-کلیشههای مدیری
یکی از دلایل اصلی انتقادات سنگین به «قهوه پدری»، نام بزرگ مهران مدیری است. اگر این اثر را کارگردانی دیگر ساخته بود، شاید حساسیتها کمتر میشد. مدیری اما کسی است که زمانی موفق شد با خلاقیت و جسارت، استانداردهای جدیدی در کمدی ایران تعریف کند. حالا هر اثری که نام او را یدک میکشد، به طور طبیعی انتظارات بالایی به همراه دارد.
اما مشکل «قهوه پدری» فقط در نرسیدن به این انتظارات نیست. مساله این است که مدیری انگار هنوز متوجه تغییر سلیقه مخاطبان نشده است. مخاطب امروز، برخلاف سالهای گذشته، دیگر فرصت و طاقت به انتظار نشستن برای جان گرفتن یک سریال را ندارد. در چنین شرایطی، مدیری نهتنها نتوانسته برگ برندهای در همان قسمتهای اول ارائه دهد، بلکه با تکیه بر کلیشههای قدیمی و دستخورده، مخاطب را بیشتر دلزده میکند. دیگر دوران سریالهای متوسط یا تکراری که بتوانند رضایت مخاطب را جلب کنند، گذشته است. مدیری هنوز همان مسیرهای قدیمی را میرود؛ مسیری که دیگر هیچکس را نمیخنداند.
3- طنز سیاه سرگردان
یکی از مهمترین ایرادهای «قهوه پدری»، فضای تلخ و ملالآور آن است. در گذشته، مدیری با ایجاد موقعیتهای طنز جذاب، موفق میشد حتی از تلخترین موضوعات، چندین و چند قهقهه اساسی دشت کند اما اینجا تلخی قصه نهتنها به کمدی تبدیل نشده، بلکه حس و حال سریال را بیش از پیش سنگین و کسالتبار کرده است.
نمیتوان انکار کرد استفاده از طنز سیاه، اگر بدرستی اجرا شود، میتواند اثری ماندگار خلق کند اما قهوه پدری در این مسیر شکست خورده است. تلخیهای موجود در سریال نه بخوبی پرداخت شده و نه با لحظات کمدی توازن پیدا کرده است. مخاطبی که با مشکلات اقتصادی و روزمره خودش دستوپنجه نرم میکند، انتظار دارد با دیدن یک سریال کمدی، حتی برای چند دقیقه هم که شده از واقعیت فاصله بگیرد اما این سریال، نهتنها چنین فرصتی به او نمیدهد، بلکه انگار قرار است حال او را بدتر هم کند. به قول یکی از مخاطبان «به اندازه کافی تلخی در زندگی واقعی هست، چرا باید وقتمان را صرف سریالی کنیم که همان تلخی را چند برابر میکند؟»
4- کاراکترهای فراموششدنی
یکی از نقاط قوت همیشگی آثار مدیری، خلق شخصیتهایی بود که بهسرعت در ذهن مخاطب جا میافتادند. او همواره موفق شده بود شخصیتهایی بسازد که فراتر از یک تیپ ساده باشند اما در «قهوه پدری»، این ویژگی کاملا از بین رفته است.شخصیتهای این سریال یا سطحی و بیهویت هستند یا تکراری و خستهکننده. جواد رضویان که معمولا یکی از برگهای برنده مدیری در آثار کمدیاش به شمار میرفت، در اینجا تیپی را برای نقشش تدارک دیده که به غایت تکراری و غلو شده است. از طرف دیگر، ژاله صامتی در بسیاری از صحنهها یادآور شخصیتش در زیرخاکی است؛ تا حدی که گویی تلاشی برای خلق یک شخصیت جدید نشده است.
5- رسانه عامل سقوط اسطوره
یکی از دلایل اصلی ادامه افت مدیری، سکوت یا حمایت بیدلیل رسانههاست. در تمام این سالها، نقدهای جدی و صریح درباره آثار او به ندرت شنیده شده است.
مدیری در فضای رسانهای ایران، همچنان به عنوان یک اسطوره دستنیافتنی معرفی میشود، حتی اگر آثار اخیرش هیچ نشانی از روزهای اوج نداشته باشد. این رویکرد باعث شده مدیری نتواند اشتباهاتش را ببیند و اصلاح کند. از «ساعت ۵ عصر» گرفته تا «قهوه پدری»، وی همچنان درگیر کلیشههای همیشگی است. شاید اگر نقدهای صریح و بیرحمانهتری به او وارد میشد، مسیرش را تغییر میداد اما متاسفانه فضای فرهنگی و رسانهای ما بیشتر تمایل به تعریف و تمجید دارد تا ارائه نقدهای سازنده.
تکلمه: «قهوه پدری» شاید یکی از بدترین آثار مهران مدیری باشد؛ نه به این دلیل که او توانایی ساخت آثار ماندگار را ندارد، بلکه به این دلیل که دیگر نمیخواهد یا نمیتواند مسیرش را تغییر دهد. مدیری زمانی نماد خلاقیت در کمدی ایران بود اما حالا انگار تبدیل به کارگردانی شده که فقط میخواهد کار کند، بیآنکه اثری ماندگار به بیننده ارائه دهد.