printlogo


کد خبر: 295882تاریخ: 1403/9/19 00:00
نگاه
درس‌های رسانه‌ای که باید از ماجرای سوریه گرفت

 
علی کاکادزفولی: تحولات بین‌المللی با سرعت و عمق زیادی در حال رخ دادن هستند و جمهوری اسلامی ایران باید توانمندی‌اش را در شناخت، مدیریت یا حداقل تاثیرگذاری بر روندهای رسانه‌ای بین‌المللی مرتبط با خود تقویت کند؛ لازمه چنین رویکردی اما آن است که ابتدا به اهمیت و ضرورت آن آگاه باشد. در یک سال گذشته، تغییرات قابل توجهی در عرصه دیپلماسی عمومی، سیاست‌گذاری رسانه‌ای و نحوه انعکاس اخبار و اطلاعات بویژه در موضوعات حساس مشاهده شده که بخش قابل توجهی از آنها با امنیت ملی ایران نیز مرتبط بوده‌اند. این تحولات نیازمند واکنش‌های استراتژیک و هوشمندانه از سوی ایران است تا ضمن مقابله با تحریف‌ها و اخبار نادرست، بتواند علاوه بر اقناع فضای داخل، در فضای رسانه‌ای جهانی نیز به‌درستی و به‌موقع حضور داشته باشد. فارغ از اینکه در میدان چه رقم بخورد، هر وضعیتی اعم از مطلوب یا نامطلوب نیازمند روایت رسانه‌ای معتبر است و روایت رسانه‌ای معتبر، روایتی است که قابل اتکا باشد. ایران باید با یک رویکرد منسجم و آگاهانه در راستای تقویت دیپلماسی رسانه‌ای خود حرکت کند. این موضوع نه‌تنها برای حفاظت از منافع داخلی، بلکه برای مشارکت مؤثر در تصمیم‌گیری‌های جهانی و مقابله با فشارهای خارجی حیاتی است. امروز رسانه دیگر «ضمیمه» واقعیت نیست، بلکه خود به واقعیت شکل می‌دهد و حتی آن را می‌سازد. سوال این است: آیا جمهوری اسلامی چنین رویکردی به رسانه دارد؟ اگر بله، تا چه اندازه توانسته از فرصت‌های آن بهره ببرد؟ در این یادداشت با در نظر گرفتن این سوال و با شناسایی چالش‌هایی که در ماجرای سوریه (به عنوان یک مصداق عینی) خود را نشان دادند، سعی شده راهکارهایی برای تحقق این مطلوب ارائه شود. 
* به یک استراتژی رسانه‌ای مبتنی بر دیپلماسی عمومی نیاز داریم
از ساعات اولیه صبح دیروز که خبر سقوط دولت سوریه مخابره شد، بلافاصله روندهای بین‌المللی علیه ایران پررنگ شدند. موضوعاتی از این قبیل که ایران نمی‌تواند حامی قابل اعتمادی باشد، ایران پشت سوریه را خالی کرد، جمهوری اسلامی در ابهام استراتژیک قرار دارد و روندهایی از این دست در مطالب تولیدی رسانه‌های بین‌المللی به چشم می‌خورد. حتما تحلیلگران ایرانی در پاسخ به این روندها، مطالب و مواضعی دارند اما چنین پاسخ‌هایی تا چه اندازه منتشر شده و اگر هم انتشار یافته، به کدام بسترهای بین‌المللی راه یافته است؟
واژه دیپلماسی ممکن است ما را به این اشتباه بیندازد که این مهم در حیطه وظایف وزارت امور خارجه قرار می‌گیرد اما قبل از هر چیز این خود رسانه‌ها هستند که باید ماموریت‌های بین‌المللی برای خود در نظر بگیرند و البته ضرورت دارد که وزارت امور خارجه نیز نقش حمایتی خود را ایفا کند. ایران، به‌عنوان یکی از بازیگران کلیدی در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی، همواره در معرض قضاوت افکار عمومی جهانی قرار داشته است اما روایت‌های غالب رسانه‌ای که اغلب توسط جریان‌های ناهمسو هدایت می‌شوند، تصویری یک‌سویه و مخدوش از ایران ارائه کرده‌اند. بی‌تفاوتی نسبت به این روندها می‌تواند علاوه بر کاهش نفوذ سیاسی، توانایی ایران را برای جذب حمایت‌های بین‌المللی و ترمیم چهره خود در بدنه اجتماعی جهانی با چالش مواجه کند. برای مقابله با این چالش، جمهوری اسلامی باید به ‌طور فعال به ترمیم تصویر خود بپردازد. این امر نیازمند دیپلماسی عمومی پیشرفته‌ای است که از طریق آن بتوان به‌طور مستقیم با افکار عمومی جهانی ارتباط برقرار کرد. جمهوری اسلامی باید بداند که بدنه اجتماعی جهانی یک فرصت استراتژیک است. با یک استراتژی جامع و هماهنگ برای تعامل با این بدنه، ایران می‌تواند جایگاه خود را در معادلات رسانه‌ای بازتعریف و از انزوای احتمالی ناشی از روایت‌های مخالف جلوگیری کند. این تلاش، نه‌تنها یک ضرورت رسانه‌ای، بلکه باید بخشی از رویکرد کلان دیپلماتیک کشور برای حضور مؤثر در فضای بین‌المللی باشد.
* در فقدان مرجعیت رسانه‌ای بین‌المللی، از روایت «آنچه هستیم» عقب مانده‌ایم
فرقی نمی‌کند که رسانه‌های رسمی سکوت کنند یا در مقاطعی به دلایلی تصمیم به نگفتن بگیرند؛ در هرحال ایران از یک دهه پیش یکی از بازیگران اصلی در ماجرای سوریه بوده است و جهان این را بخوبی می‌داند اما آیا به همان اندازه که بازیگر اصلی بوده، از خود روایت رسانه‌ای هم ارائه کرده است؟ تحلیلگران جهانی منتظر واکنشی که ایران از خود نشان می‌دهد، نمی‌مانند و در هر صورت کار خود را انجام می‌دهند. جمهوری اسلامی ایران، با وجود جایگاه ژئوپلیتیک مهم خود، همچنان از ضعف‌های ساختاری در حوزه مرجعیت رسانه‌ای رنج می‌برد. البته مساله مرجعیت رسانه‌ای عموما در نسبت با فضای داخل کشور به عنوان یک ضرورت مطرح می‌شود ولی من در اینجا از آن به عنوان ضرورتی در عرصه بین‌المللی صحبت می‌کنم. مرجعیت رسانه‌ای در داخل کشور بحثی مفصل است و به دلیل ماهیت متفاوت خود که عمدتا متکی بر «اعتماد» است، بحثی مجزا می‌طلبد اما در عرصه بین‌الملل منشأ این مرجعیت، اعتماد نیست، بلکه ارائه روایت‌های دست اول است که اتفاقا نیاز اصلی تحلیلگران بین‌المللی هم هست. اما نه‌تنها چنین مرجعیتی وجود ندارد، بلکه حتی ابزارهای کسب آن که رسانه‌هایی با رویکرد بین‌المللی باشند نیز وجود ندارند یا اگر وجود دارند، مورد بی‌توجهی و غفلت قرار گرفته‌اند. این کمبودها نه‌تنها مانع روایت مؤثر رویدادها از دیدگاه ایران می‌شود، بلکه باعث واگذاری میدان به رسانه‌های بین‌المللی مخالف یا بیگانه‌ای شده که روایت‌های خود را بر افکار عمومی داخلی و خارجی تحمیل می‌کنند. برای بازپس‌گیری این جایگاه، بازنگری اساسی در استراتژی‌های رسانه‌ای ایران ضروری است؛ تقویت شبکه‌های رسانه‌ای داخلی و بین‌المللی امری حیاتی است. ایجاد و توسعه رسانه‌های چندزبانه که در عین حال به واسطه انتساب‌شان به جمهوری اسلامی ایران، مرجعیت بین‌المللی داشته باشند، ماموریتی است که هنوز ضرورت آن بر برخی روشن نگشته است.  در حال حاضر به نظر می‌رسد سیاست‌گذاری رسانه در عرصه بین‌المللی، نه‌تنها به دایره مخاطبان رسانه‌های بین‌المللی خود بی‌توجه است، بلکه حتی چنین پیش‌فرضی را هم ندارد که باید برای چنین مخاطبانی تولید محتوا کند. 
* برای اقناع بدنه اجتماعی باید هسته تحلیلی داخلی را به‌روزرسانی و تقویت کرد
در ماجرای سوریه نخستین‌‌بار نیست که فقدان استراتژی و حتی روایت رسانه‌ای برجسته می‌شود؛ طی یک سال اخیر بویژه در مواجهه با اتفاقات پس از 7 اکتبر 2023، چالش‌های ساختاری رسانه تا حدی آشکار شده‌اند؛ رسانه‌های داخلی ارگانی که زمانی مرجعیت خبری و روایی را بر عهده داشته‌اند، در حال حاضر یا ماموریت‌های جدیدی برای خود در نظر گرفته و از میدان مرجعیت خارج شده‌اند یا نتوانسته‌اند همگام با سرعت تحولات و ماهیت پویای آنها، به خود پویایی ببخشند. این ضعف‌ها نه‌تنها برای بدنه اجتماعی مشهود است، بلکه در اتخاذ تصمیمات راهبردی و اجرای به‌موقع آنها نیز نمود دارد، زیرا به هرحال نمی‌توان از اثر این رسانه‌ها بر فرآیندهای تصمیم‌سازی چشم پوشید. تحلیلگران داخلی که خود را مسؤول اقناع افکار عمومی و شکل‌دهی به نگرش‌های اجتماعی می‌دانند، اغلب به نیروهای خودجوش و دغدغه‌مند محدود شده‌اند؛ این افراد، هر چند با انگیزه‌های بالا عمل می‌کنند، عموماً فاقد درک عمیق و سیستماتیک از روندهای جهانی‌اند و گاه حتی از فضای تحولات لحظه‌ای بسیار دور افتاده‌اند؛ در نتیجه مرجعیتی نزد جامعه پیدا نمی‌کنند و این خلأ، زمینه را برای گسترش اطلاعات نادرست و بی‌اعتمادی به وجود می‌آورد. 
* چابک‌سازی در سطوح مدیریتی رسانه یک «ضرورت فناورانه» است
در شرایطی که به نظر می‌رسد مراجع روایی در ابهام نسبت به چگونگی روایت تحولات به سر می‌برند، صفحه‌ها و شبکه‌های فعال فضای مجازی که بدون واسطه و سریع و گاه حتی بی‌هیچ ملاحظه‌ای عمل می‌کنند، ابتکار عمل را به دست گرفته‌اند، به طوری که در روزهای اول پیشروی تحریرالشام، حتی جریان‌های رسانه‌ای رسمی‌تر به تقابل با روندهای مطرح در فضای مجازی پرداختند. تحولات بین‌المللی، با سرعت و پیچیدگی بی‌سابقه‌ای در حال وقوع است و بازیگران موفق، آنهایی هستند که می‌توانند به‌سرعت و به‌طور مؤثر به تغییرات واکنش نشان دهند؛ فارغ از اینکه این تحولات تا چه اندازه مطلوب‌شان باشد. در این میان، به نظر می‌رسد سطوح مدیریتی رسانه به دلیل تمرکز بر فرآیندهای طولانی‌مدت و بروکراسی‌های بعضا گسترده، قادر به پاسخگویی سریع به تحولات نیستند. این تأخیر در تصمیم‌گیری و اقدام که گاه حتی خود را در سطحی شدیدتر یعنی ابهام نسبت به درک ماوقع نشان می‌دهد، به طور طبیعی می‌تواند عرصه کنشگری را هم با چالش‌های جدی مواجه ‌کند. تغییر ساختار تحریریه از ساختار سنتی و بازطراحی آن متناسب با تحولات فناورانه عرصه ژورنالیسم در جهان، در این راستا ضروری است. این امر مستلزم بازنگری در ساختارهای تصمیم‌گیری و بازطراحی فناورانه و هوشمند است. به نظر می‌رسد فرآیندهای ادراکی پیشین نیازمند بازنگری، به‌روزرسانی و بازطراحی هستند. ایجاد مکانیزم‌های تصمیم‌سازی متمرکز و سریع که علاوه بر میدان، به «واقعیت‌آفرینی» به عنوان یک نقش «رسانه» توجه داشته باشد، ضروری است. 
* استراتژی رسانه‌ای «سیال» کلید کارآمدی در فضای پویا و تحولات لحظه‌ای است
در 12 روز اخیر و مشخصا در چند ساعت آخر منتهی به رفتن رئیس‌جمهور سوریه، نشانه‌های ابهام در روایت رسانه‌ای مشهود بود. در این زمینه البته آنچه به عنوان خلأ شناسایی می‌شود، «فاصله گرفتن» نهادهای رسانه‌ای از نهادهای رسمی همچون وزارت امور خارجه، صداوسیما و نهادهای اطلاعاتی به عنوان مشرفان بر واقعیت‌های میدان است. در نبود یک استراتژی‌های کارآمد، هر رسانه‌ای بر اساس دستور کار خود عمل می‌کند و تشتت رسانه‌ای نیز بیشتر می‌شود. روشن است که منظور از طراحی استراتژی رسانه‌ای، پمپاژ یکسری گزاره معین با کلماتی دارای بار معنایی مشخص نیست، بلکه اصل مساله نبود «ارتباط» میان این نهادهاست که به طور طبیعی از آنها جزایر غیراثربخش و پراکنده می‌سازد. به طور مشخص در موضوعات بین‌المللی، وزارت خارجه لازم است ابتکار عمل را به دست بگیرد و فراتر از طراحی پیوست رسانه‌ای عمل کرده و در حقیقت رسانه را به عنوان یکی از «زمین‌های بازی» خود انتخاب کند. استراتژی‌های رسانه‌ای ثابت و انعطاف‌ناپذیر دیگر پاسخگوی نیازهای یک بازیگر سیاسی فعال مانند جمهوری اسلامی نیست. به همین دلیل، طراحی و اجرای یک استراتژی رسانه‌ای «سیال» به‌ عنوان ضرورتی استراتژیک مطرح می‌شود. 

Page Generated in 0/0122 sec