printlogo


کد خبر: 295886تاریخ: 1403/9/19 00:00
از دست دادن دستاورد ۱۰ ساله در ۱۰ روز
ماجرای‌هشدار‌ رهبر انقلاب

مصطفی نصری: روز گذشته، حکومت بشار اسد پس از سال‌ها درگیری داخلی و تنش‌های منطقه‌ای سقوط کرد و این حادثه تأثیرات عمیق و فوری بر ساختار سیاسی سوریه و منطقه خاورمیانه خواهد داشت. این سقوط نه‌تنها موجب استیلای گروه‌های تروریست بر بخش‌های بزرگی از این کشور شد، بلکه شرایطی را ایجاد کرد که بازیگران خارجی از جمله اسرائیل به سرعت از شرایط سوءاستفاده کرده و با فرستادن تجهیزات نظامی دست به اشغال بخش‌هایی از خاک سوریه زدند اما در ورای این تبعات، بررسی دلایل فروپاشی حکومت بشار اسد ضروری است. ضعف در انجام اصلاحات داخلی، نادیده گرفتن تهدیدات داخلی ناشی از گروه‌های معارض، اعتماد بیش از حد به وعده‌های کشورهای منطقه درباره تضمین ثبات و حاکمیت سوریه و از همه مهم‌تر گره خوردن منافع ترکیه، اسرائیل و آمریکا در سوریه از جمله عوامل این فروپاشی بودند.
* نبود اصلاحات ساختاری، اقتصادی و زیرساختی
یکی از عوامل کلیدی سقوط دولت بشار اسد، ناکامی در انجام اصلاحات ضروری بود که می‌توانست رضایت عمومی را جلب کند و نارضایتی‌های مردم را کاهش دهد. در طول سال‌های اخیر، وضعیت اقتصادی سوریه بشدت تضعیف و زیرساخت‌های اساسی کشور در اثر جنگ، تحریم و سوءمدیریت تخریب شد. این شرایط، نه‌تنها موجب افزایش فشار اقتصادی بر مردم شد، بلکه باعث شد بخش قابل توجهی از شهروندان، امیدی به بقای نظام نداشته باشند. هنگامی که دولت سقوط کرد، عدم مقاومت جدی ارتش در برابر تروریست‌ها و جشن‌های عمومی که در برخی مناطق به وقوع پیوست، نشان‌دهنده عمق این نارضایتی‌ها بود. مردم سوریه که از سال‌ها جنگ، بیکاری و فساد رنج می‌بردند، این فروپاشی را به‌عنوان فرصتی برای تغییر وضعیت موجود تلقی کردند.
* نادیده گرفتن گروه‌های معارض
دولت بشار اسد، بویژه در سال‌های پایانی حاکمیت، نتوانست به‌درستی با تهدیدات ناشی از گروه‌های معارض برخورد کند. در حالی که برخی از این گروه‌ها سال‌ها بخش‌هایی از خاک سوریه را در تصرف داشتند، دولت اسد هیچ استراتژی مشخصی برای تعامل یا مقابله با آنها چه در حوزه دیپلماسی و چه در حوزه برخورد نظامی نداشت. طبعا این وضعیت بلاتکلیف، موقعیتی مطلوب برای پرورش و رشد توانمندی‌های انسانی و لجستیکی گروه‌های معارض سوری محسوب می‌شد. این گروه‌ها به حال خود رها شدند تا به‌تدریج قدرت بگیرند و در نهایت در سقوط دولت نقش‌آفرینی کنند. آشوب‌هایی که در روزهای پایانی دولت به وقوع پیوست، نتیجه مستقیم این عدم اقدام بود. اتحاد موقت میان گروه‌های معارض، هر چند از لحاظ اهداف استراتژیک متناقض به نظر می‌رسید، به آنها امکان داد که خاک سوریه را به سرعت تصرف کنند.
* عدم توجه به هشدارهای ایران و اتکا به وعده‌های برخی کشورهای منطقه
یکی از اشتباهات استراتژیک دولت بشار اسد، فاصله گرفتن از متحدان سنتی خود بویژه ایران و اعتماد بیش از حد به وعده‌های کشورهای عربی بود. این مساله به ‌طور خاص در دیدار خردادماه امسال بشار اسد با رهبر انقلاب برجسته شد. ایشان در این دیدار خطاب به رئیس‌جمهور سوریه هشدار دادند: «غربی‌ها و دنباله‌های آنها در منطقه قصد داشتند با جنگی که علیه سوریه به راه انداختند، نظام سیاسی این کشور را ساقط و سوریه را از معادلات منطقه حذف کنند اما موفق نشدند و اینک نیز قصد دارند با شیوه‌های دیگر و از جمله وعده‌هایی که هیچگاه به آنها عمل نخواهند کرد، سوریه را از معادلات منطقه خارج کنند». به‌رغم این هشدار اما به نظر رفتار گرم کشورهای عربی در نشست اتحادیه عرب و اظهارات حمایتی از حاکمیت سوریه دل بشار اسد را به بقا بیش از آنچه واقعیت دارد خوش کرده بود، همین امر نیز باعث شد تا در زمان بحران 10 روزه اخیر از ایران برای مقابله با شورشی‌ها درخواست کمک نکرده و میدان را واگذار کند. 
* ائتلاف بازیگران خارجی علیه بشار اسد
سقوط دولت بشار اسد نه‌تنها نتیجه ضعف‌های داخلی و مدیریت ناکارآمد بود، بلکه تحت تأثیر بازیگران خارجی و تغییرات ژئوپلیتیک منطقه قرار داشت. شاید بتوان گفت مهم‌ترین دلیل سقوط دولت بشار اسد، ائتلاف گسترده‌ای بود که میان بازیگران خارجی برای برکناری او شکل گرفت. از آمریکا و اسرائیل گرفته تا ترکیه و کشورهای عربی حاشیه خلیج ‌فارس، همگی منافع مشترکی در سقوط بشار اسد و تضعیف جبهه مقاومت داشتند. اسرائیل از دیرباز با نظام سوریه به‌ عنوان یکی از ارکان محور مقاومت دشمنی داشت. 
در لحظات ابتدایی سقوط دولت، ورود تانک‌های اسرائیلی به خاک سوریه نشان داد که این رژیم آماده بهره‌برداری فوری از وضعیت بود. توهین به پرچم فلسطین توسط تروریست‌ها نیز نشانه‌ای از نقش مستقیم اسرائیل در این عملیات بود، از سوی دیگر، ترکیه، به ‌عنوان یکی از اصلی‌ترین بازیگران منطقه‌ای، سیاست‌های تهاجمی خود را علیه بشار اسد شدت بخشید. ترکیه با حمایت از گروه‌های معارض، تلاش کرد نفوذ خود را در شمال سوریه افزایش دهد و به اهداف استراتژیک خود دست یابد. وجود پرچم ترکیه در سنگرهای تروریست‌ها و هماهنگی عملیات‌های تکفیری‌ها نشان‌دهنده نقش مستقیم آنکارا در سقوط حکومت سوریه است؛ حمایتی که البته پنهانی هم نبود و اوج نمایش علنی آن نیز توئیت دختر رئیس‌جمهور ترکیه بود که نوشت: «اسد سقوط کرد و اردوغان پیروز شد».  
* کاهش نقش روسیه به دلیل بحران اوکراین
یکی دیگر از عوامل کلیدی، عدم ورود قاطع روسیه در حمایت از بشار اسد بود. از زمان آغاز جنگ اوکراین، ظرفیت نظامی و اقتصادی روسیه بشدت تحت فشار قرار گرفت و این کشور اولویت‌های جدیدی را در سیاست خارجی خود تعیین کرد. روسیه که تا پیش از این یکی از اصلی‌ترین حامیان نظام بشار اسد بود، به دلیل تمرکز بر جنگ اوکراین و تحریم‌های بین‌المللی، نتوانست نقش فعال‌تری در تحولات سوریه ایفا کند. حتی پس از سقوط حکومت دمشق، مسکو اعلام کرد قصد مداخله در امور داخلی معارضان سوری را ندارد. این موضع‌گیری، نشان‌دهنده کاهش اهمیت استراتژیک سوریه در سیاست خارجی روسیه است.
* ایران خلاف خواسته مردم عمل نمی‌کند
ایران در تحولات اخیر سوریه، تصمیم به عدم مداخله مستقیم گرفت؛ تصمیمی که مبتنی بر ارزیابی‌های استراتژیک و شرایط حساس منطقه‌ای اتخاذ شد. در یک سال گذشته، توجه جهانی به موضوع فلسطین و اسرائیل معطوف شده است و این مساله به نقطه‌ای محوری در تحولات منطقه‌ای بدل شده است. در چنین شرایطی، ورود ایران به منازعات داخلی سوریه می‌توانست ضمن ایجاد شکاف در جهان اسلام، توجهات را از مساله فلسطین منحرف کرده و فرصتی برای بهره‌برداری دشمنان فراهم آورد.
ایران از آغاز بحران سوریه، در چارچوب حمایت از دولت قانونی این کشور و به خواسته رسمی دمشق، نقش کلیدی در جلوگیری از سقوط آن ایفا کرد. با این حال، در تحولات اخیر، فقدان انسجام داخلی در سوریه و اعتماد بیش‌ از حد دولت بشار اسد به وعده‌های بازیگران خارجی، انگیزه و توانایی مقابله را تضعیف کرد. ایران در چنین شرایطی، با رعایت مصلحت منطقه‌ای و احترام به خواسته‌های مردم سوریه، از دخالت نظامی مستقیم خودداری کرد.
یکی از ادعاهای مطرح‌شده درباره شکست سوریه، عدم ورود قاطع ایران برای حمایت از دولت بشار اسد است اما واقعیت این است که ایران در چارچوب احترام به خواسته‌های مردم سوریه عمل کرده است. از سال ۲۰۱۲، ایران با حمایت نظامی و سیاسی خود که به خواسته دولت رسمی سوریه صورت گرفت نقش تعیین‌کننده‌ای در حفظ ثبات در این کشور ایفا کرد اما در تحولات اخیر، شرایط به‌گونه‌ای تغییر کرد که انگیزه و توانایی دولت و ارتش سوریه برای مقابله با معارضان به‌شدت کاهش یافت. در چنین شرایطی، دخالت مستقیم ایران بدون همکاری دولت سوریه بی‌نتیجه می‌ماند. وقتی دولت سوریه هشدارهای ایران را نادیده گرفت و به جای توجه به مسائل اجتماعی و مشروعیت داخلی، بر وعده‌های خارجی تکیه کرد، ایران دیگر نمی‌توانست به‌تنهایی مانع سقوط این حکومت شود. حمایت خارجی زمانی مؤثر است که اراده و انسجام داخلی نیز وجود داشته باشد.
******
چند احتمال درباره عملکرد گروه‌های تروریستی و سرنوشت شام
سناریوهای پیش‌روی سوریه
دکتر رضا رحمتی: همه چشم‌ها به سمت سوریه است؛ کدام سوریه؟ سوریه‌ای که تا 2 هفته پیش هیچ‌کس آماده چنین وضعیتی که اینک درگیر آن است، نبود. حتی مخالف‌ترین مخالفان بشار اسد نیز نمی‌توانستند در محاسبات خود چنین وضعیتی را پیش‌بینی کنند. بعد از سقوط 48 ساعته حلب و عقب‌نشینی ارتش سوریه از این شهر، مشخص بود سرعت تحولات به سمت اتفاق بزرگی در حال حرکت است. با سقوط حماه این شتاب بیشتر شد و با رسیدن معارضان به پشت درهای حمص، اشغال درعا و سپس اشغال حمص، رسیدن به دروازه‌های دمشق و خروج اسد از سوریه، تحولات شتاب بیشتر و بیشتری پیدا کرد. تا همان دقایق آخر نیز تصور عمومی این بود که «کمربند امنیتی محکمی» پیرامون دمشق کشیده شده است و به مرور مقاومت نظام اسد از دمشق شروع خواهد شد اما با عبور مسلحین از دروازه دمشق و رفتن به شهر و گسیل نیروهای ارتش سوریه از این کشور به عراق به همراه تجهیزات کثیر نظامی، برای همه مشخص شد کار برای نظام سوریه تمام شده است. نظام سیاسی سوریه در 11 روز فروپاشید و البته با توجه به عدم پشتوانه اجتماعی این نظام، پیش‌بینی هم می‌شد بالاخره این اتفاق بیفتد و حمایت‌های بین‌المللی دولت‌های ایران و روسیه نتواند برای همیشه نظام سیاسی را در این کشور بیمه کند. شاید شتاب تغییرات اجتماعی در سوریه را باید در همین قالب بررسی کرد. در حقیقت مستقل از اینکه چه آینده‌ای در انتظار سوریه باشد، مساله این است که شرکای بین‌المللی و منطقه‌ای نظام سیاسی سوریه نیز آنچنان نسبت به «حمایت بین‌المللی همیشگی» از نظام اسد با دید مثبت نگاه نمی‌کردند. موضوع دیگری که درباره مواضع 2 دولت روسیه و ایران خصوصا در ماه‌های گذشته و بعد از توفان‌الاقصی وجود داشته است، تمرکز هر دو بازیگر بر بحران‌های محیطی و منطقه‌ای خود بوده است؛ یعنی اسرائیل و اوکراین. روسیه شدیدا درگیر اوکراین و ایران به واسطه نبرد نزدیک به 13 ماهه حزب‌الله لبنان با اسرائیل، درگیر این موضوع بوده است. همان‌طور که طرف غربی به واسطه این جنگ دچار تحلیل توان شده، طبیعی است که ایران و روسیه نیز به واسطه بحران‌های خود، ملاحظاتی داشته باشند. ایران حتی اگر می‌خواست از سوریه حمایت کند (همان‌طور که در سال‌های استیلای داعش این اتفاق افتاده بود)، در روزهای اخیر به سبب سرعت تحولات سوریه و ملاحظات و اولویت‌های ایران نسبت به مسأله اسرائیل و همین‌طور مشاهده عدم عزم و توان دولت و ارتش سوریه برای ایستادگی و مقاومت در مقابل گروه‌های تروریستی، نسبت به آنچه در سال 2012 انجام داد، تغییر رفتار نشان داد. گذشته از این موضوع، باید به جمع‌بندی مقامات ایرانی نسبت به عدم حمایت اجتماعی نظام سیاسی بشار اسد نیز اشاره کرد، اگر واقعا دلیل عدم حمایت ایران از بشار، نارضایتی مضاعف اجتماعی نسبت به سیستم سیاسی اسد بوده است، یعنی ایران به این جمع‌بندی رسیده است که حمایت از محور مقاومت تنها در وضعیتی انجام می‌شود که حمایت مردمی پشتوانه شرکای ایران باشد و این موضوع را باید درک هوشمندانه ایران نسبت به تحولات مقاومت قلمداد کرد. 
* چه چیزی در انتظار سوریه است؟
مستقل از اتفاقاتی که در این چند روز در سوریه افتاده است که همه طرف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی را در بهت برده است و مستقل از اینکه هیچ‌یک از طرف‌های موافق یا مخالف حکومت اسد، این وضعیت را در ذهن نداشتند که به این سادگی نظام سیاسی اسد دچار فروپاشی شود، معمای کنونی در خاورمیانه این است که «چه چیزی در انتظار سوریه است؟». پاسخ به این سوال در شرایط کنونی بسادگی امکان‌پذیر نیست اما با توجه به برخی روندها، پیشران‌ها و محرک‌ها می‌توان آینده سوریه را مورد بررسی قرار داد.
1- فرض اول: انتقال مسالمت‌آمیز قدرت در سوریه و شکل‌گیری دولت دموکراتیک در این کشور
اولین فرض و البته خوش‌بینانه‌ترین فرض این است که قدرت به صورت مسالمت‌آمیز در سوریه جابه‌جا شود و گروه‌های مولد خشونت در سوریه از جمله هیات تحریرالشام و سایر گروه‌های مخاصم نظام اسد از جمله ارتش آزاد، گروه‌های رادیکال مذهبی و... بپذیرند در روند جابه‌جایی قدرت در سوریه دست به سلاح نبرده و در زمان تقسیم کیک قدرت، به سمت تغییر معادلات سیاسی به نفع گروه خود نباشند. این فرضیه در عین حال که شدیدا خوش‌بینانه است، با توجه به نیروهای معارض و گروه‌های مختلف سوریه، بسیار دور از انتظار است. در این فرضیه همه گروه‌های سیاسی و نظامی ذیل یک حاکمیت ملی دموکراتیک در یک انتخابات آزاد زیر نظر سازمان ملل متحد قرار خواهند گرفت. در صورت شکل‌گیری چنین دولتی هیچ‌یک از طرف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نیز نباید بیمی داشته باشند. این دولت به سبب تلاش برای جلب رضایت اجتماعی (که اتفاقا دلیل اصلی سقوط اسد نیز همین فقدان پایگاه اجتماعی بوده است)، نیازمند شتاب در تغییرات اقتصادی به نفع رفاه عمومی و افزایش کیفیت اجتماعی شهروندان سوری است. این دولت مجبور است هم با ترکیه کار کند، هم با عراق و هم با لبنان، هم با اردن و هم با اسرائیل.
2- فرض دوم: انتقال خشونت‌آمیز قدرت و تصاحب قدرت به وسیله یکی از گروه‌های رادیکال 
فرضیه دوم که اتفاقا با شرایط فعلی داخلی و بین‌المللی سوریه هماهنگ‌تر است، این است که یکی از گروه‌های رادیکال که در اینجا هیات تحریرالشام، نزدیک‌ترین گروه برای رسیدن به این موضوع است، قدرت را در اختیار بگیرد. این به معنای حذف سایر گروه‌های اجتماعی است. چه اینکه اساسا به سبب هدایت تحرکات مسلح در روزهای اخیر در سوریه توسط گروه هیات تحریرالشام به رهبری ابومحمد الجولانی، این گروه تا چه اندازه می‌خواهد نقش گروه‌های دیگر از جمله ارتش آزاد یا نیروهای معارض دیگر را بپذیرد. اگرچه جولانی بلافاصله بعد از سقوط اسد، خطاب به نخست‌وزیر گفته بود که تا زمان انتقال قدرت نهادهای حکومتی در اختیار او باشد اما مساله این است که تا چه اندازه نسبت به وضعیتی که باقی گروه‌ها تمنای تصاحب قدرت را دارند، همراهی خواهد کرد. آیا ابومحمد جولانی می‌تواند بخشی از کیک قدرت را به کردهای سوریه یا به علویان سوری، شیعیان، باقیمانده‌های داعش و... بدهد؟ دست‌کم با توجه به شرایط فعلی این احتمال ضعیف است. در چنین وضعیتی مشخص است که سوریه آبستن بحران خواهد شد، آن بحران نیز تبدیل شدن کشور به «مجمع الجزایری از گروه‌های رادیکال» است که هر یک با توجه به تجربه سقوط 11 روزه بشار اسد، به دنبال تولید خشونت برای تصاحب قدرت خواهند بود. این وضعیت نه برای مردم سوریه، نه برای موافقان شورش‌های اخیر (شبیه ترکیه) و نه برای مردم منطقه (از جمله برای عراق، اردن، لبنان و حتی مردم ترکیه) وضعیتی خوشایند نیست. در عین حال به سبب تولید خشونت‌های پی در پی، چنین وضعیتی به سبب سرریز مداوم بحران‌های آن به کشورهای دیگر، برای کل منطقه مناسب نخواهد بود. 
3- فرضیه سوم: استیلای هیات تحریرالشام تحت حکومت اختناق در سوریه 
در بین این فرضیات، فرضیه سومی نیز وجود دارد که بیم این وجود دارد که این سناریو نسبت به 2 فرضیه اول به واقعیت نزدیک‌تر باشد و آن اینکه گروه هیات تحریرالشام، تحت حکومت خوانش القاعده (که جولانی با آن بزرگ شده است)، حکومتی مذهبی شبیه طالبان در سوریه شکل گرفته و فضای سیاسی بسته (شبیه به نظام اسد البته این بار با رویه‌ای مذهبی) در این کشور به وجود آورد. قربانی چنین نظامی هم مردم سوریه و هم همسایگان سوریه خواهند بود. ایران باید به روزها و ماه‌های آینده چشم دوخته و البته نقش و بازیگری فعال منطقه‌ای را نیز فراموش نکند. اگر چه با از دست رفتن سوریه، وضعیت بحرانی است.
******
وزارت امور خارجه با تأکید بر تعیین سرنوشت و آینده سوریه از سوی مردم این کشور: گفت‌و‌گوهای ملی آغاز ‌شود 
سوریه به شرط مردم
گروه سیاسی: تحولات سوریه و در نهایت سقوط دمشق به قدری سریع رخ داد که شاید خوشبین‌ترین مخالفان نظام اسد نیز تصور نمی‌کردند که طی کمتر از 2 هفته، چند گروه مسلح بتوانند به حکومت 54 ساله خانواده اسد در این کشور پایان بخشند. سرعت تحولات سوریه و سقوط یکباره دمشق باعث شد دیروز واکنش‌ها به وقایع سوریه در داخل کشورمان نیز با تاخیر صورت گیرد. 
در همین راستا عصر دیروز وزارت امور خارجه بیانیه‌ای درباره تحولات سوریه صادر کرد. در این بیانیه آمده است: ایران ضمن رصد دقیق تحولات سوریه و منطقه و با در نظر گرفتن رفتارها و عملکردهای بازیگران مؤثر در صحنه سیاسی و امنیتی سوریه، رویکردها و مواضع متناسب را اتخاذ خواهد کرد.
بیانیه وزارت امور خارجه درباره تحولات سوریه نشان می‌دهد تهران در این مرحله قصد ندارد اظهار نظر قطعی درباره تحولات این کشور داشته باشد اما با قطعیت اعلام می‌کند این مردم سوریه هستند که باید سرنوشت خود را تعیین کرده و تصمیم‌گیر اصلی درباره آینده این کشور باشند. 
در بیانیه وزارت امور خارجه کشورمان عنوان شده است: وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران با توجه به تحولات اخیر سوریه، ضمن یادآوری موضع اصولی ایران مبنی بر احترام به وحدت، حاکمیت ملی و تمامیت سرزمینی سوریه، تأکید می‌کند تعیین سرنوشت و تصمیم‌گیری درباره آینده سوریه تنها بر عهده مردم این کشور، بدون مداخله مخرب یا تحمیل خارجی است.
در این بیانیه آمده است: تحقق این مهم مستلزم پایان هر چه سریع‌تر درگیری‌های نظامی، ممانعت از اقدامات تروریستی و شروع گفت‌وگوهای ملی با مشارکت همه طیف‌های تشکیل‌دهنده جامعه سوریه جهت تشکیل حاکمیت فراگیر که نماینده همه مردم سوریه باشد، است.
این بیانیه می‌افزاید: جمهوری اسلامی ایران از سازوکارهای بین‌المللی با محوریت قطعنامه ۲۲۵۴ سازمان ملل متحد برای پیگیری روند سیاسی در سوریه همچون گذشته‌ حمایت کرده و به تعامل سازنده با سازمان ملل متحد در این زمینه ادامه می‌دهد.
در این بیانیه آمده است: در این وضعیت که سوریه در دوره‌ای خطیر از تاریخ خود قرار دارد، تأمین امنیت همه شهروندان سوری و اتباع سایر کشورها و نیز حفظ حرمت اماکن مقدس مذهبی و همچنین حفاظت از اماکن دیپلماتیک و کنسولی وفق موازین حقوق بین‌الملل بسیار ضروری است.
بیانیه می‌افزاید: روابط 2 ملت ایران و سوریه پیشینه‌ای دیرینه داشته و همواره دوستانه بوده است و انتظار می‌رود این روابط با رویکرد حکیمانه و دوراندیشانه 2 کشور براساس علایق و منافع مشترک و عمل به تعهدات حقوقی بین‌المللی تداوم یابد.
در بیانیه وزارت امور خارجه همچنین عنوان شده است: جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر جایگاه سوریه به عنوان کشوری مهم و تاثیرگذار در منطقه غرب آسیا، از هیچ کوششی برای کمک به استقرار امنیت و ثبات در سوریه دریغ نخواهد کرد و بدین منظور به رایزنی‌های خود با همه طرف‌های اثرگذار بویژه در منطقه ادامه خواهد داد.
در پایان این بیانیه آمده است: بدیهی است جمهوری اسلامی ایران ضمن رصد دقیق تحولات سوریه و منطقه و با در نظر گرفتن رفتار و عملکردهای بازیگران موثر در صحنه سیاسی و امنیتی سوریه، رویکردها و مواضع متناسب را اتخاذ خواهد کرد.
* تاکید بر گفت‌وگوهای داخلی در سوریه
جمهوری اسلامی ایران پیش‌تر نیز عنوان کرده بود از گفت‌وگوهای داخلی در سوریه حمایت می‌کند. سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان که دیروز از دوحه به تهران بازگشت، شنبه 17 آذرماه در روز نخست حضورش در همایش بین‌المللی دوحه، گفت‌وگویی با وزرای خارجه روسیه و ترکیه داشت و در پایان این نشست سه‌جانبه به خبرنگاران گفت: جلسه بسیار خوب روند آستانه را  با حضور وزیران خارجه ترکیه و روسیه داشتیم و در انتهای جلسه نیز نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل در امور سوریه به ما ملحق شد. 
عراقچی با بیان اینکه «در این جلسه مسائل روز و جاری سوریه مورد مذاکره قرار گرفت»، تصریح کرد: در این جلسه بر این موضوع تاکید شد که درگیری‌ها در سوریه باید فورا خاتمه پیدا کند، تمامیت و حاکمیت ارضی سوریه محترم شناخته شود و در این زمینه به قطعنامه سازمان ملل در این باره مراجعه شود و گفت‌وگوهای سیاسی بین دولت سوریه و گروه‌های معارض مشروع سوریه شروع شود».
تاکید بر نقش مردم و گفت‌وگوهای سیاسی در داخل سوریه، موضعی اصولی از سوی جمهوری اسلامی ایران است که در گذشته نیز روی آن تاکید شده بود. 
در همین رابطه محسن رضایی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز با انتشار متنی در صفحه ایکس خود بر حق تعیین سرنوشت سوریه از سوی ملت این کشور تاکید کرد.
رضایی در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «سرنوشت ‎سوریه را باید ملت این کشور تعیین کند. سوءاستفاده بازیگران خارجی از جمله آمریکا و اسرائیل نتیجه‌ای جز تکرار الگوی لیبی، افغانستان و عراق نخواهد داشت».
نگرانی درباره دخالت آمریکا و خصوصا رژیم صهیونیستی در تحولات سوریه یا هر گونه سوءاستفاده آنها از وضعیت به وجود آمده، از دیگر مسائلی است که مقامات کشورمان از بدو شروع دور جدید ناآرامی‌ها در سوریه نسبت به آن هشدار داده بودند. 
در همین رابطه پس از نشست و رایزنی‌های سه‌جانبه‌ای که 3 روز پیش در بغداد بین وزرای خارجه ایران، عراق و سوریه انجام شد، عراقچی هشدار داد به هیچ وجه نباید دست داشتن رژیم صهیونیستی در این تحولات نادیده گرفته شود. همچنین محمدجواد لاریجانی، کارشناس مسائل بین‌الملل نیز گفت: همین الان آمریکایی‌ها اعلام می‌کنند تحریرالشام تروریستی است اما این گروه را حمایت می‌کنند. آمریکایی‌ها از بن‌لادن استفاده و بعد از حمله به افغانستان او را ناپدید کردند. اینها برای منطقه نقشه دارند و دقیقا با عراق هم کار دارند.
به هر روی با تصرف دمشق توسط گروه‌های معارض و سقوط نظام اسد، به نظر می‌رسد منطقه و خصوصا کشور سوریه وارد دوران جدیدی شده که آینده‌ای مبهم را برای آن رقم‌ زده است. در فضای غبارآلود کنونی همان‌طور که در بیانیه وزارت امور خارجه آمده است، ایران باید ضمن رصد دقیق تحولات سوریه و منطقه و با در نظر گرفتن رفتارها و عملکردهای بازیگران مؤثر در صحنه سیاسی و امنیتی سوریه، رویکردها و مواضع متناسب را اتخاذ کند. 
***
بقایی: پیش از ورود مهاجمان، دیپلمات‌های ایرانی از سفارت خارج شدند
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در گفت‌وگویی تأکید کرد دیپلمات‌ها و کارکنان سفارت ایران در دمشق در سلامت کامل به سر می‌برند. «اسماعیل بقایی» سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در گفت‌وگو با روزنامه «تهران‌تایمز» اعلام کرد دیپلمات‌های ایرانی در سفارت ایران در دمشق پیش از حمله به سفارت ایران، ساختمان سفارت را ترک کرده بودند. دیروز شبکه سعودی العربیه تصاویر مربوط به حمله به سفارت ایران در دمشق را منتشر کرد. به نوشته العربیه، عناصر مذکور اقدام به شکستن شیشه‌ها و بیرون ریختن اسناد و مدارک و از بین ‌بردن لوازم داخل سفارت ایران کردند.
***
قالیباف: طرح‌های صهیونیستی و آمریکایی در منطقه ادامه دارد
محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی دیروز در جمع دانشجویان دانشگاه تهران گفت: نگاه کنید طرح‌هایی که رژیم صهیونیستی و آمریکا انجام می‌دهند ریشه در کجا دارد؟ ترامپ در مناظرات انتخاباتی به دموکرات‌ها گفت شما چگونه داعش تکفیری را در خاورمیانه ایجاد کردید و این مشکلات را به وجود آوردید.
قالیباف درباره علت حضور ایران در عراق و سوریه گفت: آن زمان به درخواست دولت عراق و دولت سوریه رفتیم یعنی امت اسلامی در خطر بود. این وظیفه بود، یعنی امنیت ملی ما در خطر بود. ما در مقابل مسلمانان وظیفه داریم همین‌طور در مقابل ظالم. طرح‌های صهیونیستی - آمریکایی همچنان ادامه دارد، دست از سر اسلام برنمی‌دارند.
وی همچنین گفت: امام خمینی رحمت‌الله علیه گفته بود اگر در مقابل دین ما بایستید در مقابل تمام دنیای‌تان می‌ایستیم و ما وظیفه داریم این راه را دنبال کنیم.
رئیس مجلس تصریح کرد: روزی که من به لبنان رفتم هم گفتم جبهه مقاومت با قوت پیش خواهد رفت؛ پویاتر از هر زمان. حزب‌الله زنده است و مصمم‌تر از همیشه پویا و خلاق به کار خود ادامه می‌دهد.
******
گزینه‌های راهبردی رژیم صهیونیستی در قبال سوریه پس از سقوط اسد
بازی ترکیبی صهیونیست‌ها
سلمان مالکی: واکنش‌ها در منظومه سیاسی رژیم صهیونیستی نسبت به سقوط حزب بعث و رئیس آن بشار اسد در سوریه متفاوت بود و برخی از این واکنش‌ها شامل درخواست‌هایی برای اشغال دوباره برخی مناطق سوریه به بهانه تأمین امنیت بلندی‌های جولان اشغالی بود.
در همین راستا، عمیحای شیکلی، وزیر امور یهودیان مهاجر اسرائیل خواستار اشغال مجدد قله منطقه جبل‌الشیخ در سوریه شد. از سوی دیگر، یوآو کیش، وزیر آموزش‌و‌پرورش اسرائیل درخواست کرد شهادت بنیامین نتانیاهو که قرار است سه‌شنبه آینده در دادگاه فساد ارائه شود، به تعویق بیفتد.
شیکلی در پلتفرم ایکس (توئیتر سابق) نوشت: «تحولات در سوریه به هیچ‌وجه دلیلی برای جشن گرفتن نیست. با وجود تغییر نام گروه هیات تحریرالشام و رهبر آن احمد شرع، حقیقت این است که اکنون بیشتر مناطق سوریه تحت کنترل گروه‌های وابسته به القاعده و داعش قرار دارد». وی در ادامه گفت: «خبر خوب این است که قدرت کردها افزایش یافته و کنترل آنها در شمال شرقی سوریه (منطقه دیرالزور) گسترش یافته است». شیکلی افزود: «از لحاظ عملی، اسرائیل باید کنترل خود را بر قله جبل‌الشیخ بازگرداند و یک خط دفاعی جدید بر اساس خط آتش‌بس سال 1974 ایجاد کند. ما نباید اجازه دهیم گروه‌های جهادی در نزدیکی شهرک‌های اسرائیلی مستقر شوند».
از سوی دیگر، یوآو کیش، وزیر آموزش‌و‌پرورش اسرائیل، در پلتفرم ایکس (توئیتر سابق) نوشت: «با توجه به تغییرات استراتژیک که پس از سقوط نظام اسد در منطقه ما رخ داده است و همچنین وضعیت عدم اطمینان و چالش‌های فراوانی که نخست‌وزیر بنیامین نتانیاهو و اسرائیل با آن مواجه هستند، از قضات و دفتر دادستانی می‌خواهم درخواست تعویق جلسه محاکمه نخست‌وزیر را به مدت 3 ماه بررسی کنند». وی همچنین افزود: «اصرار بر برگزاری جلسه دادرسی در این دوره از زمان، با توجه به تغییرات بنیادین در منطقه، یک اشتباه خواهد بود».
از سوی دیگر، اسحاق کرویزر، عضو کنست از حزب «عوتسما یهودیت» (قدرت یهودی) نیز در پلتفرم ایکس نوشت: «خورشید بر باغ تاک من که در مجاورت مرز سوریه قرار دارد، طلوع می‌کند و بر پیوند عمیق ما با سرزمین اسرائیل تأکید می‌ورزد». وی در ادامه، سقوط اسد در سوریه را به عنوان نویدبخش یک عصر جدید در منطقه توصیف کرد و افزود: «ما اینجا هستیم تا بمانیم، بسازیم، بکاریم و شکوفا شویم. جولان برای همیشه متعلق به ماست».
از سوی دیگر، یائیر لاپید، رهبر مخالفان اسرائیل خواستار ایجاد یک ائتلاف منطقه‌ای برای مقابله با چالش‌های احتمالی ناشی از سقوط نظام اسد شد. لاپید در پلتفرم ایکس نوشت: «در مواجهه با تحولات سوریه، اکنون بیش از هر زمان دیگری ضروری است که یک ائتلاف منطقه‌ای قدرتمند ایجاد شود که شامل عربستان سعودی و کشورهای امضاکننده توافق آبراهام باشد تا با بی‌ثباتی منطقه‌ای مقابله کنیم». وی همچنین افزود: «محور ایران به میزان قابل توجهی تضعیف شده است و اسرائیل باید به دنبال دستیابی به یک دستاورد سیاسی جامع باشد که به آن کمک کند در غزه و کرانه باختری نیز به موفقیت دست یابد».
در همین حال، حزب لیکود به رهبری بنیامین نتانیاهو، از اعضای کنست و وزرا خواست بدون هماهنگی قبلی با دفتر نتانیاهو، هیچ مصاحبه یا اظهارنظری درباره رویدادهای سوریه و سقوط اسد نکنند. این درخواست بر اساس گزارشی از روزنامه عبری یدیعوت آحارانوت اعلام شده است. بر این اساس در ادامه خوانشی خواهیم داشت بر گزینه‌های راهبردی رژیم صهیونیستی در قبال سوریه پس از سقوط اسد.
1- اشغال مجدد مواضع راهبردی در سوریه (جبل‌الشیخ) با هدف تقویت کنترل بر نقاط راهبردی در نزدیکی بلندی‌های جولان برای جلوگیری از نفوذ شبه‌نظامیان
 یکی از برجسته‌ترین درخواست‌های مقامات اسرائیلی، بویژه عمیحای شیکلی، وزیر امور یهودیان مهاجر اسرائیل این است که اسرائیل کنترل قله جبل‌الشیخ در سوریه را دوباره به دست بگیرد. شیکلی بر ضرورت ایجاد خط دفاعی جدید بر اساس خط آتش‌بس سال ۱۹۷۴ تأکید کرده است.
این گزینه بر اساس این ادعا مطرح شده است که گروه‌های جهادی وابسته به داعش و القاعده، بخش‌های بزرگی از سوریه را پس از سقوط اسد به کنترل خود درآورده‌اند. در نتیجه، نگرانی‌های امنیتی اسرائیل نسبت به نزدیکی این گروه‌ها به شهرک‌های اسرائیلی افزایش یافته است. بازپس‌گیری جبل‌الشیخ می‌تواند به ‌عنوان یک منطقه حائل (buffer zone) و کمربند امنیتی برای شهرک‌های اسرائیلی عمل کند.
ریسک‌ها و چالش‌ها اجرای این راهبرد برای رژیم شمال این موارد است.
الف- واکنش بین‌المللی: اشغال مجدد سرزمین‌های سوریه ممکن است با واکنش‌های شدید از سوی سازمان ملل، اتحادیه اروپایی و قدرت‌های منطقه‌ای مواجه شود.
ب- درگیری با بازیگران منطقه‌ای: گروه‌های معارض سوری، حزب‌الله و نیروهای مورد حمایت ایران ممکن است این اقدام را تجاوزگری اسرائیل تلقی کنند.
ج- هزینه‌های لجستیکی و نظامی: حفظ حضور نظامی در جبل‌الشیخ به منابع نظامی و مالی قابل ‌توجهی نیاز دارد.
2- ایجاد ائتلاف منطقه‌ای با کشورهای عربی با هدف ایجاد یک ائتلاف ژئوپلیتیکی برای مقابله با ظهور گروه‌های جهادی و نفوذ ایران
یائیر لاپید، رهبر اپوزیسیون دولت اسرائیل خواستار ایجاد یک ائتلاف منطقه‌ای با عربستان سعودی و کشورهای امضاکننده توافقنامه‌ آبراهام شده است. این ائتلاف می‌تواند برای مقابله با بی‌ثباتی‌های احتمالی ناشی از سقوط نظام اسد مفید باشد. این ائتلاف می‌تواند شامل عربستان سعودی، امارات، بحرین و احتمالا مصر باشد. منطق این گزینه این است که فروپاشی قدرت در سوریه می‌تواند منجر به ظهور مجدد گروه‌های جهادی شود که به ثبات منطقه‌ای آسیب می‌رساند. علاوه بر این، لاپید اشاره کرد محور ایران در منطقه بشدت تضعیف شده است و این وضعیت می‌تواند فرصتی برای اسرائیل باشد تا از طریق این ائتلاف، تسلط بر منطقه را افزایش دهد.
ریسک‌ها و چالش‌ها:
الف- اختلاف منافع بین کشورهای عضو ائتلاف: کشورهایی مانند عربستان و امارات ممکن است درباره اهداف و استراتژی‌های این ائتلاف توافق نداشته باشند.
ب- واکنش بازیگران منطقه‌ای: ترکیه، روسیه و ایران ممکن است به ایجاد چنین ائتلافی اعتراض کنند، زیرا آن را تهدیدی برای منافع خود می‌دانند.
3- دیپلماسی بی‌سر‌وصدا و عدم مداخله مستقیم با هدف کاهش حضور آشکار اسرائیل در تحولات سوریه برای جلوگیری از واکنش‌های بین‌المللی 
حزب لیکود به رهبری بنیامین نتانیاهو از اعضای کنست و وزرا خواست درباره سقوط اسد هیچ اظهارنظر علنی نکنند، مگر اینکه با دفتر نتانیاهو هماهنگ شده باشد. این گزینه نشان می‌دهد اسرائیل می‌خواهد درباره مسائل سوریه سکوت استراتژیک اختیار کند تا از درگیری‌های غیرضروری اجتناب شود.
ریسک‌ها و چالش‌ها:
الف- از دست دادن فرصت‌های استراتژیک: سکوت در برابر فروپاشی سوریه ممکن است باعث از دست رفتن فرصت‌های تاکتیکی برای اسرائیل شود.
ب- از دست دادن نفوذ: کشورهای دیگر مانند ترکیه و روسیه ممکن است کنترل فضای سیاسی سوریه را در اختیار بگیرند.
۴- حمایت از افزایش قدرت کردها در شمال سوریه با هدف تقویت حضور کردها به عنوان یک نیروی منطقه‌ای دوست برای اسرائیل 
عمیحای شیکلی افزایش نفوذ کردها در شمال شرقی سوریه (منطقه دیرالزور) را یک تحول مثبت برای اسرائیل توصیف کرد. این گزینه شامل حمایت اسرائیل از ایجاد یک منطقه خودمختار کردها در سوریه است. اسرائیل از مدت‌ها پیش به حمایت از استقلال کردها در عراق و سوریه علاقه‌مند بوده است، زیرا یک منطقه مستقل کردی می‌تواند مانعی برای مسیرهای لجستیکی ایران به لبنان و ایجاد یک شریک منطقه‌ای جدید برای اسرائیل باشد. 
ریسک‌ها و چالش‌ها:
الف- واکنش ترکیه: ترکیه مخالف حضور کردها در شمال سوریه است و ممکن است به هرگونه همکاری اسرائیل با کردها واکنش نظامی نشان دهد.
ب- وابستگی به سیاست‌های آمریکا: حمایت از کردها بدون حمایت ایالات متحده ممکن است بی‌نتیجه باشد.
5- تضعیف محور ایران و قطع نفوذ ایران در سوریه با هدف حذف حضور نظامی ایران در سوریه و قطع مسیر انتقال تسلیحات به حزب‌الله 
پس از سقوط اسد، محور ایران در سوریه به طور قابل‌توجهی تضعیف می‌شود، زیرا بخش بزرگی از شبکه‌های نظامی و لجستیکی ایران به حضور اسد وابسته بود. این گزینه به اسرائیل امکان می‌دهد حملات هوایی بیشتری به مواضع نظامی ایران در سوریه انجام دهد و مسیر انتقال تسلیحات به حزب‌الله را مسدود کند.
ریسک‌ها و چالش‌ها:
الف- واکنش روسیه: روسیه ممکن است به حضور نظامی شدیدتر اسرائیل در سوریه اعتراض کند.
ب- تلافی ایران: ایران ممکن است از طریق حزب‌الله به حملات اسرائیل پاسخ دهد.
* نتیجه‌گیری
اسرائیل پس از سقوط اسد، چند گزینه راهبردی برای مدیریت اوضاع در سوریه دارد. این گزینه‌ها از اشغال مناطق مرزی گرفته تا ایجاد ائتلاف‌های منطقه‌ای و حمایت از کردها، هر کدام مزایا و معایب خاص خود را دارد. 
به نظر می‌رسد بهترین راهبرد برای اسرائیل ترکیبی از این گزینه‌ها باشد، یعنی حفظ موقعیت نظامی در نقاط حساس، سکوت دیپلماتیک و حمایت از کردها برای محدود کردن نفوذ ایران. این رویکرد به اسرائیل اجازه می‌دهد از فرصت‌های راهبردی استفاده کند، نفوذ ایران را کاهش دهد و در عین حال از مواجهه مستقیم با روسیه و ترکیه اجتناب کند.
***
رژیم صهیونیستی  در پی احیای طرح دوران قیمومت فرانسه بر سوریه است
بازگشت به نقشه تاریخی
ابوالفضل ولایتی: با فروپاشی امپراتوری عثمانی در اواخر جنگ بین‌الملل اول، حکومت پادشاهی سوریه برآمده از بازمانده‌های عثمانی در منطقه شام، دوام چندانی نیاورده و در جنگی کوتاه در برابر سپاهیان استعمارگر فرانسوی مغلوب شد. تصویر فوق‌الذکر به نقشه قیمومت فرانسه بر سوریه بزرگ در حدفاصل ژوئن ۱۹۲۰ تا آوریل ۱۹۴۶ باز می‌گردد. سیستمی استعماری که با غلبه نظامیان فرانسوی در جنگ موسوم به میسلون به حاکمیت ۲۶ ساله فرانسه بر سوریه منتهی شد. نگاهی به نقشه فوق‌الذکر با تحولات کنونی حاکم بر سوریه امروز شباهتی بالا دارد.
پس از اینکه فرانسوی‌ها، سوری‌ها را در جنگ شکست دادند، ژنرال هانری گورو فرمانده وقت فرانسوی‌ها، سوریه را سال ۱۹۲۰ بر اساس طایفه و دین به 6 دولت مستقل تقسیم کرد: دولت دمشق، دولت حلب، دولت العلویین، دولت لبنان بزرگ، جبل‌الدروزی و سنجاق اسکندرون.
دولت لبنان بزرگ بعدتر از سوریه جدا و به لبنان امروز بدل شد. سنجاق اسکندرون نیز به‌رغم داعیه کنونی سوری‌ها، قریب به 8 دهه است که در کنترل دولت ترکیه قرار گرفته است؛ می‌ماند 4 دولت دیگر. عمده مناطق دولت حلب سابق، این روزها در کنترل یگان‌های مدافع خلق قرار گرفته است، یگان‌هایی که آمال خویش را تحقق کردستان غربی (رژووا) قرار داده و با حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی در پی تحقق آن گام بر می‌دارند. کردها از دیرباز و از زمان غصب سرزمین‌های فلسطینی در ۱۹۴۸، در جایگاه متحدانی بلافصل برای صهیونیست‌ها قرار داشته‌اند. به زعم بنیانگذاران رژیم صهیونیستی، کردها در کنار ایران پهلوی، ترکیه و اتیوپی تنها ملت‌هایی هستند که می‌توانند انزوای عرب‌ها علیه اسرائیل را به شکست بکشانند.
از همین رو و در طول دهه‌های متمادی، سازمان موساد به شکل مستقیم یا با واسطه سازمان‌هایی چون ساواک و سیا مبادرت به ارتباط‌گیری با کردهای سوریه، عراق، ترکیه و ایران کرده و کوشیده است به موازات ایجاد تزلزل در حاکمیت مرکزی کشورهای یادشده، زمینه جدایی مناطق کردنشین از کشورهای فوق را رقم زند. نقش برجسته موساد در حمایت از حزب دموکرات و اتحادیه میهنی در طول دهه 90 میلادی و استقلال از رفراندوم سال ۲۰۱۶ اقلیم کردستان مبنی بر جدایی از دولت مرکزی به وضوح بیانگر سیاست کلان رژیم صهیونیستی در منطقه است. 
از سازمان تروریستی و فراملیتی پ‌ک‌ک نیز به عنوان دیگر متحد صهیونیست‌ها در میان احزاب و جریان‌های کرد نام برده می‌شود. جریانی که ضمن مقابله مستقیم نظامی با ترکیه و ایران (تحت نام پژاک)، در قالب اسامی یگان‌های مدافع خلق و نیروهای سوریه دموکراتیک دست برتر را در تحولات شمال و شمال شرقی سوریه عهده‌دار است. سازمانی که صالح مسلم، رهبرش به ارتباط حسنه با مقامات سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی شهره است.
دولت جبل الدروزی یکی دیگر از دولت‌های ششگانه فرانسوی‌ها بود که در استان سویدای امروزین تشکیل شده بود؛ استانی که در آن دروزی‌ها در اکثریت قرار داشته و دارند. دروزی‌ها از قدیم در منطقه‌ای میان سوریه، اردن، لبنان و فلسطین اشغالی سکونت داشته‌اند. اختلافات عقیدتی و ایدئولوژیک دروزی‌ها با مسلمانان شیعه و سنی موجب شده چه در تحولات حاکم بر سرزمین‌های اشغالی و چه در لبنان، دروزی‌ها در جایگاه متحدان نانوشته صهیونیست‌ها قرار داشته باشند. بخش عمده سکنه جولان اشغالی را نیز دروزی‌ها تشکیل می‌دهند. دروزی‌ها برخلاف اعراب دارای تابعیت اسرائیل (موسوم به عرب‌های ۴۸)، در ساختار امنیتی و نظامی اسرائیل موقعیت منحصربه‌فردی را از آن خود کرده‌اند. رژیم صهیونیستی از بدو شکل‌گیری به منظور شکست اعراب سنی همجوار با سرزمین‌های اشغالی، سرمایه‌گذاری وسیعی در تقویت اقلیت‌های قومی - مذهبی پیرامونش صورت داده است. همکاری دروزی‌ها و مارونی‌ها با رژیم اسرائیل در سال‌های جنگ داخلی لبنان و تاسیس دولتی همسو با تل‌آویو در بیروت (معروف به دولت) تنها نمونه‌ای از سرمایه‌گذاری بلندمدت صهیونیست‌ها بر اقلیت‌های قومی -مذهبی منطقه به منظور شکست آرمان فلسطین به حساب می‌آید. اهمیت کردها و دروزی‌ها برای رژیم صهیونیستی در تحولات آتی سوریه تا بدان‌جا حائز اهمیت است که صهیونیست‌ها صراحتا اعلام کرده‌اند اگر دروزی‌ها و کُردهای سوریه در خطر باشند به آنها کمک خواهند کرد.
دولت العلویین به عنوان دیگر دولت ششگانه دست‌نشانده فرانسوی‌ها نیز از دیرباز محل سکونت علویان در سوریه بوده است. علویانی که ستون فقرات دولت، ارتش و سازمان‌های امنیتی سوریه را در طول نیم قرن اخیر عهده‌دار بوده‌اند. اکنون و با تشدید تنش‌ها در منطقه و حضور و استقرار پایگاه‌های دریایی و زمینی مسکو در لاذقیه، مصیاف و طرطوس، برخی تحلیلگران از احتمال جدایی مسیر مناطق علوی‌نشین از دیگر مناطق سوریه در آینده سخن به میان آوردند. عدم حرکت شبه‌نظامیان تحریرالشام به سوی مناطق ساحلی و تمرکز صرف بر تصرف شهرهای مرکزی و پایتخت بر این گمانه که توافقی پنهان میان طرفین دخیل در ماجرا صورت پذیرفته در میان برخی ناظران منطقه‌ای افزوده است. توافقی که بر مبنای آن کنترل مناطق علوی‌نشین به شکل دوفاکتو در اختیار علوی‌ها و روسیه قرار خواهد گرفت؛ رخدادی که بی‌گمان منافع بلندمدت رژیم صهیونیستی را تامین خواهد کرد.
بحران در سوریه اگر چه در ظاهر با مسرت و خرسندی صهیونیست‌ها همراه شده است، لیکن شماری از تحلیلگران اسرائیلی با نگرانی به آینده سوریه می‌نگرند. وجود گروه‌های متعدد نظامی و دست بالای تروریست‌های سلفی در میان آنان موجب شده تا چهره لیبی پس از قذافی و افغانستان پس از سقوط دولت مجاهدان در اذهان تحلیلگران متبادر شود.
حکومت اسد پدر و پسر اگر چه به اتخاذ مواضع پان‌عربیستی و ضدصهیونیستی در طول نیم‌قرن اخیر شهره بوده و از پذیرش موجودیت اسرائیل امتناع ورزیده‌اند، لیکن به دلیل پذیرش پروتکل‌های بین‌المللی و استقرار دولت و ارتشی کلاسیک در سوریه، از بروز تنش‌های گاه و بیگاه با رژیم صهیونیستی پرهیز کرده و در قامت دولتی پاسخگو در محافل بین‌المللی ظاهر شده بود. این در حالی است که شبه‌نظامیان تحریرالشام و متحدان‌شان نه‌تنها در چنین جرگه‌ای نخواهند گنجید، بلکه از مسؤولیت‌پذیری امتناع کرده و خیلی زود وارد نزاعی درون‌گروهی خواهند شد؛ نزاعی که سوریه را آبستن بحران‌های پی در پی کرده و تبعات آن، سرزمین‌های اشغالی را نیز بی‌نصیب نخواهد گذارد. 
وجود هزاران شبه‌نظامی خارجی ازبک، تاتار، تاجیک، چچنی و.... در صفوف مسلحان حاکم بر سوریه و ارتباطات تنگاتنگ آنان با القاعده و دیگر گروه‌های سلفی و بهره‌گیری احتمالی داعش از فضای نابسامانی حاکم بر سوریه، آینده‌ای مبهم را پیش روی صهیونیست‌ها و دیگر همسایگان سوریه قرار داده است. نکته حائز اهمیت دیگر به حضور هزاران شبه‌نظامی وابسته به پ‌ک‌ک در شرق سوریه بازمی‌گردد؛ سازمانی که احتمالا در آینده‌ای نزدیک وارد نبردی طاقت‌فرسا با گروه‌های مسلح وابسته به ترکیه خواهد شد. چنین بستری موجب شده تا شماری از تحلیلگران نظامی اسرائیلی از ضرورت ایجاد منطقه‌ای حائل میان این رژیم در بلندهای جولان اشغالی و مناطق همجوار با سوریه در عمق ۳۰ کیلومتری سخن به میان آورند؛ سیاستی که به زعم آنها دست‌کم از میزان ترکش‌های حاصل از جنگ داخلی سوریه به سوی سرزمین‌های اشغالی خواهد کاست؛ سیاستی که با تجزیه سوریه و تکه پاره شدن این کشور، بیش از پیش مطامع صهیونیست‌ها را تامین خواهد کرد.

Page Generated in 0/0082 sec