برنامه تلویزیونی «یکی از ما»، هر شب ساعت ۱۹ از شبکه ۳ سیما، روایتهایی از روحانیونی را به تصویر میکشد که زندگیشان را وقف اصلاح اجتماعی و خدمت به مردم کردهاند. یکی از این روایتها، داستان جذاب و تأملبرانگیز حجتالاسلام محمدجعفر کهنسال از لنگرود بود؛ داستانی که توجه بسیاری از مخاطبان را به خود جلب کرد. در دل یک محله کوچک در گیلان، جایی که زندگی برخی مردم تحت تأثیر نزاعها، اختلافات اجتماعی و آسیبهای اعتیاد و مشروبات الکلی قرار داشت، داستانی نو آغاز شد؛ داستانی از انسانی که با دیدگاهی متفاوت و روحی بزرگ، تصمیم گرفت در قلب این مشکلات، تغییر را به ارمغان بیاورد.
حجتالاسلام محمدجعفر کهنسال روحانیای که تصمیم گرفت به جای نصیحتهای بیروح، با عمل و همراهی، دیوارهای بیاعتمادی را بشکند و جامعهای تازه بسازد. این داستان، فقط درباره تغییر یک محله نیست، بلکه درباره الگویی از انسانیت، همدلی و ایمان است که توانست جانهای خسته را به زندگی بازگرداند.
به بهانه پخش این برنامه، با حجتالاسلام کهنسال درباره اقداماتش گفتوگو کردیم.
* * *
* زیر سایه درخت سیب
همه چیز از زیر سایه یک درخت سیب شروع شد. حجتالاسلام کهنسال با جمعی از افراد محلی که بیشترشان سابقههایی از نزاع و گریز از اجتماع داشتند، دورهمی سادهای ترتیب داد؛ نزدیک به 40 روز مانده بود به ماه محرم سال ۱۴۰۰. او با زبانی ساده و دلنشین شروع به صحبت کرد که این برنامه برای سیدالشهداست. هر کدام از ما میتوانیم علم او را بلند کنیم. آن جلسه چیزی بیشتر از یک گفتوگوی ساده بود؛ جرقهای برای امید و دگرگونی. همان جا بود که او پیشنهاد کرد موکبی برای محرم برپا کنند. گروهی ۲۰ نفره جمع شدند، با شور و اشتیاق و در مدت کوتاهی موکبشان آماده شد. همین موکب، سکویی شد برای سفر به کربلا، جایی که نهتنها روحشان، بلکه نگاهشان به زندگی تغییر کرد.
برای این گروه تازه متولد شده، نامی انتخاب شد که خودش روایتگر تحول باشد: «طیب». نامی که به یاد شهید طیب حاجرضایی، نمادی از تغییر و بازگشت به فطرت پاک، انتخاب شد.
* شکست دیوار بیاعتمادی
بزرگترین چالش حجتالاسلام کهنسال، شکستن دیوار بیاعتمادی بود. او میگوید: «این افراد نگاه منفی به روحانیت داشتند. فکر میکردند ما با آنها فاصله داریم اما وقتی به خانههایشان رفتم، با آنها نشست و برخاست کردم، متوجه شدند که برای آنها احترام قائلم و باورم به انسانیتشان قوی است». او از امام حسین(ع) بهعنوان وجه اشتراکی میان خودش و این افراد استفاده کرد و کمکم توانست آنها را به جلسات مذهبی و فعالیتهای فرهنگی جذب کند. این ارتباط تنها محدود به جلسات نبود؛ او خانوادههایشان را نیز وارد این مسیر کرد و با رفتوآمدهای خانوادگی، اعتمادشان را دوچندان ساخت. او بهعنوان نمونه به گروهی از جوانان اهل نزاع و درگیری اشاره میکند که حالا جزو هیات امنای مسجد شدهاند؛ کسانی که روزی پروندههای سنگین دادگاهی داشتند، امروز مشغول برپایی مراسم مذهبی و در حال کمک به برنامههای فرهنگی هستند.
* ما برای آقایی نیامدهایم
حجتالاسلام کهنسال در این مسیر تنها یک هدف داشت، خدمت: «ما برای سروری نیامدهایم. ما آمدهایم که خادم مردم باشیم. مردم چیزی جز احترام و رفتار خوش از ما نمیخواهند. با صبر، صداقت و احترام میشود دلها را فتح کرد».
* مسجد؛ پایگاهی برای همه
بزرگترین تغییر حجتالاسلام کهنسال در منطقه، تبدیل مسجد به پایگاهی برای همه بود. او میگوید: «مردم دیدند که میشود با همه افراد تعامل کرد. مسجد و برنامههایش مال یک قشر خاص نیست. ما مهدکودک راه انداختیم تا کودکان 6-5 ساله بیایند. کلاسهای تقویتی رایگان برای نوجوانان برگزار کردیم که حتی مادرانی که حجاب نداشتند، برای همراهی فرزندانشان به مسجد آمدند. در همین مدت کوتاه، خانمی بهطور ویژه برای صحبت و گفتوگو با مادران کمحجاب حضور مییافت و این ارتباطها زمینهساز تغییرات مثبت در روابط و پوشش آنها میشد».
* از «یکی از ما» تا الهامبخشی برای نسل جوان
برنامه تلویزیونی «یکی از ما» داستان این تحولات را به تصویر کشید. حجتالاسلام کهنسال معتقد است چنین برنامههایی میتوانند تأثیر عمیقی بر تصویر روحانیت در جامعه داشته باشند: «متأسفانه نگاه برخی جوانان به روحانیت تیره شده است اما وقتی روحانی محل خودشان را میبینند که صمیمانه با مردم است و در مشکلاتشان سهیم میشود، نظرشان تغییر میکند. این وظیفه رسانه است که این تصاویر واقعی را نشان دهد». او پیشنهاد میدهد که در فصلهای بعدی این برنامه، مستند و مصاحبهها بهصورت یکپارچه پخش شوند تا مخاطب بهتر با داستانها ارتباط برقرار کند: «یکی از ضعفهایی که من دیدم، این بود که مستند توسط شبکه مستند پخش شد و مصاحبهها از شبکه ۳. اینها اگر با هم ترکیب میشد، اثرگذاری بیشتری داشت. بعضیها مستند را دیده بودند و بعضیها مصاحبه را. در مستند صحبت از بچههای طیب شد اما برخی نمیدانستند که بچههای طیب چه کسانی هستند. اگر مستند و مصاحبهها بهطور یکپارچه پخش میشد، مفاهیم برای مخاطب بهتر جا میافتاد و اثرگذاری بیشتری داشت».