ادب، عالی! مگر ثابت شود کلا خلافش
زده با گیوتین، ماما، گمانم بند نافش
سر شب فوتبال و صبح و ظهر و نیمهشب هم
و من ماندم از این نیروی بیش از حد اضافش
دوتا پشتی شده دروازش در تیم بابا
و همسایه ندارد خواب هر شب در مصافش
نشان دارت بر دیوار و من دنبال مظنون
ولی چشمان او شد رد حکم اعترافش
به چنگ آورد آجیل ته کابینتم را
دو چشمش برق زد از حس و حال اکتشافش
چو قرقی رفت پیش او که چون کارد و پنیرند!
بلند شد از سرم دود از شگرد ائتلافش
دلم لرزید وقتی پسته را با اشک میخورد
مگسکش توی دستم بود و کردم من غلافش
دوباره باختم، او مست استیلای اشکش
دوباره برد با شورای حل اختلافش