printlogo


کد خبر: 296013تاریخ: 1403/9/24 00:00
به بهانه زادروز کیومرث پوراحمد، خالق «قصه‌های مجید»
قصه‌ کیو

صبا ابراهیمی: عشق به سینما، قصه‌گویی و قصه‌سازی از همان اوایل نوجوانی و جوانی در دل او دمیده شد. با کتاب‌ها زندگی می‌کرد و فیلم‌ها را جرعه جرعه سر می‌کشید. به گفته‌ خودش، پس از تماشای هر فیلم، به جست‌وجوی نقدها در نشریات می‌پرداخت و مجددا فیلم را می‌دید تا درک عمیق‌تری از آن پیدا کند. پوراحمد با همین تلاش‌ها و جست‌ و خیزها، آجر به آجر ساخت تا به آرامی نمایی از یک جهان انحصاری از فیلمسازی را خلق کرده باشد؛ جهانی از فیلم‌هایی ساده و در عین حال فراموش‌ناشدنی. کیومرث پوراحمد کارگردانی سینما را به ‌طور آکادمیک در دانشگاه دنبال کرد و بعدها با نقدنویسی در نشریاتی چون ماهنامه‌ فیلم، به ‌طور رسمی پا به دنیای سینما گذاشت تا مقدمات مسیر روایی خود را فراهم کرده باشد؛ مسیری که از دستیاری در فیلم «آتش بدون دود» در کنار نادر ابراهیمی آغاز شد و به آثاری ماندگار چون «قصه‌های مجید» و «خواهران غریب» رسید.
پوراحمد، کارگردانی بود که در زمانه‌ای پر از بحران، ملتی را به اصل خویش رجوع می‌داد. همین ویژگی، سبب درخشش فیلم‌های او در دهه‌ 60 شد. در «قصه‌های مجید»، قلم نازک هوشنگ مرادی‌کرمانی را با قلاب دوربین خویش گرفت و از کرمان به اصفهان برد تا به داستان‌ها وجه تازه‌ای ببخشد. «قصه‌های مجید» به ‌عنوان آینه‌ای از دوران کودکی همه‌ ایرانی‌ها به نمایش درآمد؛ کودکی با تمام آرزوها و زندگی‌های نکرده که به ‌نظر می‌رسد دائم در محرومیت به سر می‌برد اما امیدش به زندگی را هرگز از دست نمی‌دهد. 
قصه‌های پوراحمد روایتگر زبان‌درازی و به سخره گرفتن گیر و بندهایی است که به زندگی روزمره‌ مخاطبان ایرانی تنیده شده‌اند. این داستان، همان فریاد بغض‌آلودی است که مجید بر سر کارگردان پشت دوربین و پوراحمد بزرگسال می‌کشد و از او می‌خواهد که دست از سرش بردارد؛ فریادی که خستگی و طاقتی به پایان رسیده را به تصویر می‌کشد. پوراحمد در مصور کردن چنین صحنه‌هایی استاد تمام بود. او بود که پای مادرش، شیرین‌دخت یزدانیان را به سینما باز کرد تا لحظات خاطره‌انگیزی را میهمان قاب‌های تلویزیونی کرده و برای همیشه در یادها جاودانه کند.
فیلم خاطره‌انگیز «خواهران غریب» در سال ۱۳۷۴، نشانه‌ای دیگر بر ظهور کارگردانی توانا در دنیای کودک و نوجوان و بزرگسال بود. او فیلم را بر اساس رمانی به همین نام از اریش کستنر ساخت؛ فیلمی که درخشش خود را به رخ کشید و نام کیومرث پوراحمد را بار دیگر بر سر زبان‌ها انداخت. «خواهران غریب» نه‌تنها برای خالقش شهرتی به ارمغان آورد، بلکه سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را در جشنواره فیلم فجر نصیبش کرد. این فیلم همچنین با ۱۴۱ میلیون تومان فروش، در صدر پرفروش‌ترین‌ فیلم‌های ایرانی در سال ۱۳۷۵ قرار گرفت.
کیومرث پوراحمد پس از «خواهران غریب» به سراشیبی تن نداد؛ مجموعه‌ معمایی «سرنخ» را در تلویزیون ساخت و بار دیگر بینندگان را پای گیرنده‌ها کشاند. «شب یلدا» در سال ۱۳۸۰، ادامه‌دهنده‌ مسیر موفقیت‌های او بود؛ فیلمی که این‌بار نه از قصه‌ها و رمان‌ها، بلکه از تنهایی و زندگی گذشته‌ خود کارگردان سرچشمه می‌گرفت. نوعی دلتنگی برای چیزی که از دست رفته و مرثیه‌سرایی برای زمانی که زخم‌خورده از دنیا، همه درها را به روی خود بسته‌ایم و به چله‌نشینی رو آورده‌ایم. این رخداد نوعی سوگواری بر خاطرات از دست رفته است؛ اشک‌ریختن برای آنچه از دست داده و رد آن را در یادهای‌مان جست‌وجو می‌کنیم. «اتوبوس شب» نیز در سال ۱۳۸۵ ساخته شد و مانند دیگر آثار پوراحمد، حرف‌هایی برای گفتن داشت. او همواره در کارهایش دغدغه‌های عمومی را هدف قرار داده و همزادپنداری بخش عظیمی از مخاطبان را برانگیخته است تا حدی که به خشونت خانگی در «لنگرگاه» پرداخت و نشان داد امنیت در چهاردیواری خانه، چه موضوع بزرگ و حائز اهمیتی است. در «قصه‌های مجید»، زبان بچه‌ها شد و از دردسرهای‌شان گفت؛ از خشونت‌ جاری در مدرسه‌ها و فضایی تاریک که کودکان را می‌ترساند و دلسرد می‌کند. 
پوراحمد بخوبی روایت را می‌شناخت و دارای نگاهی عمیق به جامعه بود. آثارش با زبانی ساده و روایتی جذاب، بیننده را مجذوب خود می‌کرد و همین ویژگی‌ موجب ماندگاری او شد. فیلم‌هایش، در عین حال که از زمانه‌ خود سخن می‌گویند، تاریخ انقضا ندارند و برای کودکان و نوجوانان نسل‌های مختلف، خاطره‌سازی کرده‌اند. آثاری چون «قصه‌های مجید»، «شرم» و «نان و شعر» همچنان از زیباترین آثار کودک و نوجوان به شمار می‌روند.

Page Generated in 0/0096 sec