درباره فیلم «گوبلز و پیشوا» که مخاطب را به یاد بزکهای رسانهای جنایتکاران جنگی امروز انداخت
معصومه حسنخانی: در حالی که از پایان جنگ دوم جهانی نزدیک به ۸۰ سال گذشته است، طی تمام این مدت، سالی نبوده لااقل چند فیلم سینمایی درباره آن اتفاق ساخته نشده باشد و به طور واضحی میشود دید سهم ارتش آلمان نازی از این فیلمها، خیلی بیشتر از باقی کشورهای محور متحدان مثل ژاپن و ایتالیاست. تفاوت اصلی هیتلر با بنیتو موسولینی، رئیسجمهور ایتالیا و هیروهیتو، امپراتور ژاپن این بود که پیشوای آلمان کاملا با یک روند دموکراتیک روی کار آمد و میلیونها نفر طرفدار سرسخت داشت و برای همین حملهها به اسم و رسم هیتلر و تولید محتوا علیه او لحظهای متوقف نشده تا آن اقبال عمومی دوباره بازنگردد.
لزوما در تمام فیلمهایی که درباره جنگ بینالملل دوم ساخته شده، تصویری از خود هیتلر یا افراد ردهبالای حزب نازی دیده نمیشود اما در همین مواردی هم که هست، معمولا یک هیولای وحشی و عصبی را از دور نمایش دادهاند و کسی به این شخصیت چندان نزدیک نشده است. فیلم «گوبلز و پیشوا» یا به قول خود آلمانها «اغواگران و پیشوایان» که با مشارکت اسلواکی ساخته شده، از این جهت نمونه خاص و منحصربهفردی محسوب میشود که به جای دورنمای شیطان با هالهای از آتش جهنم بهدور صورتش، نمای نزدیکتر و زمینیتری از هیتلر و وزیر تبلیغات او نشان داده است. به قول یوآخیم لانگ، کارگردان این فیلم، دوربین روی شانه گوبلز، وزیر تبلیغات افسانهای هیتلر گذاشته شده و از منظر او به وقایع نگاه میشود تا مخاطب بتواند بفهمد و حس کند عوامل این کشتار بزرگ، مثل خود ما موجوداتی از جنس گوشت و استخون بودند. این فیلم تاریخچه حزب نازی را در ردههای بالای حاکمیتی بین سالهای ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۵ نشان میدهد و غیر از روایت جنگ و پروپاگاندای جنگی، سرکی هم به بعضی مسائل زندگی شخصی این افراد بویژه جوزف گوبلز کشیده است. از صدای خود هیتلر و تصاویر قدیمی مستند هم در کار استفاده شده و به علاوه، عدهای از باقیماندههای هولوکاست در فیلم صحبت میکنند.
در حقیقت این فیلم بیشتر از هیتلر، درباره گوبلز است و پیشوای نازیها را مخلوق وزیر تبلیغاتش نشان میدهد. یعنی هیتلری که ملت آلمان او را سر کار آورد، واقعی نبود و همه آنها هیتلری را دیدند که گوبلز برایشان ساخته بود. اوایل فیلم سکانسی هست که گوبلز در تاریکخانهای نشسته و به پرده نمایش فیلم چشم دوخته تا مستندی را که در آن تعدادی از سربازان نازی، از هیتلر نشان افتخار دریافت میکنند، بازبینی کند. ناگهان چشمش در گوشهای از تصویر به دستان پیشوا میافتد که در حال لرزیدن است و از جا میپرد و دستور بیرون کشیدن این نما را از فیلم میدهد و حتی هنگام جر و بحث با یکی از زیردستانش که میگوید این لرزش واقعی است، تأکید میکند «دست پیشوا هرگز نمیلرزد!» یعنی آنچه اهمیت دارد، خود واقعیت نیست، بلکه چیزی است که ما صلاح میدانیم مردم ببینند.
در تمام مطالبی که به زبان آلمانی درباره این فیلم نوشته شده، اشارههایی به این وجود دارد که «اغواگر و پیشوا» در واکنش به قدرت گرفتن احزاب پوپولیست راستگرا در آلمان و باقی اروپا تولید شده است. به عبارتی آنها این فیلم را ساختند تا هیتلر یک استثنا به حساب نیاید و معلوم شود فرق چندانی با لیدرهای راست افراطی در دوره معاصر ندارد. نمایش چهرهای از هیتلر که او را همتای خود ابلیس نشان میداد و لااقل ۸۰ سال ادامه داشت، به مرور کاری کرده که تطبیق او با معادلهای امروزیاش برای عموم مردم، از جمله اروپاییها سخت باشد و حالا تولیدکنندگان این فیلم خواستهاند با نزدیک شدن به هیتلر و نمایش یک چهره زمینی از او، کاری کنند مخاطب اروپایی بتواند بین پیشوا و راستهای امروزی به اینهمانی برسد. با همه این اوصاف، فیلم با گارد بستهای از طرف رسانههای جریان غالب در بلوک غرب مواجه شد که دلایل این برخورد سرد و منفی، خودش میتواند راهنمای جالبی برای فهم دنیای رسانه در عصر حاضر باشد. رسانههای جریان اصلی با این فیلم برخورد خوبی نکردند و حتیالامکان آن را نادیده گرفتند، چون داشت چیزی را نشان میداد که از نظر مخاطباش معلوم نبود امروز کاملا بساطش جمع شده باشد و اغواگری رسانهای و روتوش کردن جنگ و تجاوز، لااقل در این زمانه چیزی نیست که مخاطب را فقط به یاد وزیر تبلیغات حزب نازی بیندازد.
وقتی گوبلز را نشان دادید که توانسته هیتلر را یک فاتح صلحطلب و مقتدر نشان دهد، ذهن مخاطب ناخودآگاه میتواند گوبلزهای امروزی را در سالهای ۲۰۲۳، ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵ سراغ بگیرد که این بار نه علیه یهودیها، بلکه علیه بخش دیگری از مردم دنیا به همان شکل رفتار میکنند. به طور واضح، نخستین گزینهای که برای همانندسازی با هیتلر در روزگار ما به ذهن هر کس میرسد، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی است و از این جهت نمایش فیلم «گوبلز و پیشوا» در این شرایط بینالمللی، اگرچه با هدفگیری سیاست داخلی اروپا ساخته شده بود اما میتواند عوارض جانبی دیگری در پی داشته باشد که مهمترینشان یادآوری ناخودآگاه این هیتلر امروزی است.
برای همین سیستم رسانههای جریان اصلی، به «اغواگر و پیشوا» چندان خوشبین نبود و از این فیلم حمایت خاصی نشد. این فیلم در فستیوال برلیناله نمایش داده شد اما نصیب خاصی از فصل جوایز نداشت. در چهلویکمین جشنواره فیلم مونیخ هم فقط تماشاگران بودند که به «اغواگر و پیشوا» توجه کردند و باعث شدند جایزه بهترین فیلم از نگاه مخاطبان به کارگردانش برسد.
* تمام بازآفرینیهای گوبلز روی پرده سینما
هیچ دایرهالمعارفی نمیتواند به طور دقیق بشمارد که از ۸۰ سال پیش تا به حال چند فیلم درباره جنگ دوم جهانی و علیه ارتش نازیها ساخته شده و چند بار بازیگران مختلف نقش آدولف هیتلر یا مقامات ردهبالای حزب نازی را بازی کردهاند. حتی در ایران که نازیها یک گلوله هم به سمتش شلیک نکردند و در عوض به دست ارتش متفقین اشغال شد، هیتلر در 2 فیلم سینمایی با تصویری منفی و شرور نمایش داده شد (سمفونی نهم و جنگ سوم جهانی).
اما بعد از خود هیتلر، از بین باقی سران حزب نازی هم هیچ شخصیتی را نمیشود پیدا کرد که به اندازه جوزف گوبلز چهرهاش در سینما بازسازی شده باشد و این فیلمها چه آمریکایی بوده باشند و چه آلمانی، به هر حال فقط بازیگران آلمانی نقش گوبلز را بازی کردهاند. پاول جوزف گوبلز، وزیر اطلاعرسانی رایش سوم از 1933 که تا آخرین لحظه زندگیاش به هیتلر وفادار بود و بعد از ورود ارتش سرخ شوروی به برلین، در ۴۷ سالگی خودکشی کرد، به نوعی پایهگذار شیوه مدرن پروپاگاندا به حساب میآمد و شخصیت مرموز و کنجکاوکنندهای داشت. تا حالا تعداد زیادی از هنرپیشههای سینما و تلویزیون نقش گوبلز را بازی کردهاند که البته اکثر این موارد مختصر و دورنما بوده و از هاله اسرارآمیز حول این شخصیت رد نشده است.
تنها هنرپیشهای که نقش جوزف گوبلز را وقتی که خودش هنوز زنده بود بازی کرد، مارتین کاستلک بود. کاستلک سال ۱۹۳۹ میلادی در فیلم آمریکایی «اعترافات جاسوس نازی» به کارگردانی آناتول لیتاک نقش جوزف گوبلز را بازی کرد؛ هرچند مثل باقی بازیگران آلمانی این فیلم برای اینکه خانوادهاش در آلمان اذیت نشوند، نخواست اسمش در تیتراژ اصلی آورده شود. این نخستین فیلمی بود که علنا علیه نازیها ساخته شد و تاریخ تولیدش به ۲ سال قبل از حمله ژاپنیها به بندر پرلهاربر و ورود آمریکا به جنگ دوم جهانی برمیگشت. مارتین کاستلک سال ۱۹۴۴ در حالی که هیتلر و گوبلز هر دو هنوز زنده بودند، برای بار دوم نقش وزیر تبلیغات حزب نازی را بازی کرد؛ این بار در فیلم شبهمستند «باند هیتلر» به کارگردانی جان فارو که روایتی از ظهور و قدرتگیری پیشوا بود و غیر از هیتلر و گوبلز، شخصیتهای دیگر حزب نازی مثل ارنست روم، رودولف هس و هانریش هیملر را هم نمایش میداد. هنرپیشه دیگری که بعد از کاسلک نقش گوبلز را بازی کرد و خیلی به یادها ماند، اولریش ماتز بود که سال ۲۰۰۴ در فیلم «سقوط» به کارگردانی الیور هیرشبیگل حاضر شد و هنوز هم بیشتر از تمام نقشهایی که بازی کرده، برای همین فیلم به یاد آورده میشود. 3 سال بعد سیلوستر گروت در فیلم طنز «پیشوای من» که یک فیلم آلمانی به کارگردانی دنی لوی بود، نقش هیتلر را بازی کرد و کوئنتین تارانتینوی آمریکایی که این فیلم را دیده بود، ۳ سال بعد گروت را برای بازی در نقش گوبلز به فیلم «پستفطرتهای لعنتی» دعوت کرد. در همان سال ۲۰۱۰ که پستفطرتهای لعنتی ساخته شد، آلمانها فیلم دیگری ساختند که باز هم شخصیت گوبلز را نمایش میداد و البته خود این فیلم درباره یک فیلم معروف دیگر به نام «زوس یهودی» بود؛ فیلمی که سال ۱۹۴۰ به سفارش جوزف گوبلز ساخته شد و یکی از 3 فیلم یهودستیزانهای بود که آن سالها به سفارش حزب نازی جلوی دوربین رفت. اسکار رولر سال ۲۰۱۰ درباره ظهور و سقوط فردیناند ماریان، بازیگری که از فرصت استفاده کرد و در «زوس یهودی» بازی کرد، فیلمی ساخت که در آن موریتز بلیبترئو نقش جوزف گوبلز را بازی کرد. آخرین کسی که نقش جوزف گوبلز را بازی کرده، رابرت استادلوبر، بازیگر فیلم «گوبلز و پیشوا» است؛ به کارگردانی یوآخیم لانگ که سال ۲۰۲۴ منتشر شد و در آن برای اولینبار، نقش اصلی و محوری به شخصیت گوبلز داده شده است.