دولت برای نجات اقتصاد سینما به جای افزایش سهم مخاطب شهرستانی در چرخه اکران به دنبال بالا بردن قیمت بلیت است
میلاد جلیلزاده: ۲۵ آذر امسال وزیر ارشاد وقتی به مناسبت اختتامیه جشنواره سینماحقیقت در جمع خبرنگاران حاضر شد و به سوالات آنها پاسخ داد، مطلبی را درباره افزایش قیمت بلیت سینما عنوان کرد که رسانهها آن را به موافقت ضمنی وزیر با افزایش قیمت بلیت سینما تعبیر کردند. سیدعباس صالحی در پاسخ به سوالی راجع به احتمال افزایش قیمت بلیت سینماها گفت: «این یک دغدغه دوطرفه است؛ یعنی هم سینماداران و هم مخاطبان با آن درگیرند. سینماداران به بحث فروش فیلم و قیمت بلیت به عنوان یکی از عوامل موثر در شغل خودشان نگاه میکنند. فضای مصرفکننده عام هم که شرایط و مشکلات خودش را دارد. به نظرم میتوان با در نظر گرفتن شرایطی منافع این ۲ گروه را به هم نزدیک کرد؛ کاری که پیش از این شروع شده بود و قیمت نیمبهای بلیت در روزهای سهشنبه بود. البته میتوانیم روی تخفیفهای جدید هم کار کنیم که هم سینمای پررونقی داشته باشیم و هم سینماداران و سینماگران ضرر نکنند». صالحی در اینجا به منافع سالنداران سینما اشاره کرد در حالی که بدنه سینمای ایران بسیار وسیعتر از این طیف خاص است و بالا رفتن بهای بلیت شاید از بین تمام صنوف سینمایی، تنها خوشامد همین صنف، یعنی سالنداران باشد. بسیاری از سالنداران با پایین آمدن تعداد مخاطب و بالا رفتن قیمت بلیت، به سود کمدردسرتر میرسند؛ هر چند ادامه این روند میتواند ورشکستگی فعلی سینمای ایران را به عمق بازگشتناپذیرتری فرو ببرد. از چندین و چند سال پیش به اینسو، سینمای ایران به لحاظ زیرساخت توزیع فیلم دچار وضعیت فشل و معیوبی شده که حتی اگر فیلمسازان ما یک انقلاب فرمی و محتوایی ترتیب بدهند و وضع کیفیت آثار و تنوع ژانرها را 100 پله بهتر از امروز کنند، باز هم حتی بهترین فیلمها نمیتوانند به سوددهی برسند. این وضعیت بغرنج در دوره قبلی وزارت سیدعباس صالحی هم وجود داشت؛ هرچند نمیتوان او را پدیدآورندهاش دانست و انتقادی که میتوان به آن دوره داشت، عدم حرکت در مسیر اصلاح امور است. به طور مثال در پایان سال ۹۸ که پرفروشترین سال سینمای ایران در 2 دهه اخیر تا پیش از پاندمی کرونا بود، سیدجمال ساداتیان، تهیهکننده فیلم «متری شیشونیم» که پرفروشترین اثر اجتماعی ایران تا به آن روز عنوان گرفته بود، گفت: «از ابتدای امسال تاکنون تنها 3 فیلم سینمایی سود کردهاند و 2 فیلم به هزینه اولیه خود رسیدهاند و مابقی فیلمها همگی ضرر کردهاند». وی در ادامه گفت: «10 میلیارد تومان هزینه ساخت «متری ششونیم» شد، به اضافه 3 میلیارد هزینه پخش فیلم که مجموعا 13 میلیارد تومان میشود. از طرف دیگر فیلم ما 27 میلیارد تومان فروخت و با کسر مالیات بر ارزش افزوده، 24 میلیارد باقی ماند که نصف آن به سینماها و نصف آن به ما رسید». به عبارتی با صحبتهای ساداتیان مشخص شد فیلم خود او هم به سود مالی نرسیده و حتی یک میلیارد تومان ضرر کرده است و اینها مربوط به بهترین سال مالی سینمای ایران در دوره قبلی وزارت صالحی میشود. اگر بخواهیم به وضعیتی برسیم که طبق گفته وزیر ارشاد «هم سینمای پررونقی داشته باشیم و هم سینماداران و سینماگران ما ضرر نکنند»، باید سری به عقب برگردانیم و روندهای طی شده در سینمای ایران را مرور کنیم تا بفهیم چطور و چرا کار به آنچه امروز میبینیم رسید و چگونه باید روندها را اصلاح کرد. آنچه سینمای امروز ایران را به این وضع رسانده، نبود عدالت فرهنگی بین مرکز و پیرامون است که خوشبختانه رفع آن جزو اصلیترین شعارها و وعدههای رئیسجمهور هم بود. نبود عدالت فرهنگی و بریده شدن پای مخاطب شهرستانی از سالنها، بازار سینمای ایران را به قدری کوچک کرده که سالانه در آن نهایتا 3-2 فیلم به سود میرسند و 3-2 فیلم دیگر هزینه اولیهشان را بازمیگردانند و ۸۰ تا ۱۰۰ فیلم دیگر ضرر میکنند. در ادامه مروری مختصر و گذرا به این قضیه شده که چطور سینمای ایران به وضعیت امروزش رسید و پس از آن تجربهای که سینمای چین با به میدان آوردن مخاطبان شهرستانی از سر گذراند و باعث خروج از رکود و بحران شد، مورد بررسی و اشاره اجمالی قرار گرفته است.
* چگونه از 80 میلیون مخاطب سالانه به 8 میلیون نفر رسیدیم؟
سرنوشتی که دور شدن از عدالت فرهنگی بر سر سینمای ایران آورد را میتوان به عنوان نمونهای کمنظیر از اثرات سوء بیعدالتی بر روندهای توسعه، در دانشکدههای مدیریت، علوم اجتماعی، علوم سیاسی و اقتصاد تدریس کرد. سینمای ایران یکی- دو سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی کاملا ورشکست شده بود و در سالهای اولیه پس از انقلاب هم وضع بلاتکلیفی داشت اما در دهه ۶۰ که هنوز خیلیها آن را با چوب بسته بودن فضا و ممنوعیتهای متعدد فرمی و محتوایی میرانند، این سینما دوباره زنده شد و حتی به رکوردهایی رسید که قبل و بعد از آن زمان سابقه نداشت. در سالهای پایانی دهه ۶۰ با اینکه جنگ بود و نه تنها وضع اقتصادی مملکت، نابسامانی شدیدی داشت، بلکه موشکباران شهری امنیت حضور در سالنهای سینما را بهم میریخت، تعداد مخاطبان سینمای ایران چند سال پیاپی به بالای ۸۰ میلیون نفر در سال رسید. این در حالی است که هم جمعیت ایران در آن دوره زمانی بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون نفر کمتر از امروز بود و هم نسبت شهرنشینی به سکونت در روستاها پایینتر بود اما در دهه ۸۰ این آمار به زیر ۸ میلیون مخاطب در سال رسید و یک دهه بعد وقتی در سال ۹۶ و بعضی سالهای پس از آن، با هزار ضرب و زور تعداد مخاطبان را به ۲۵ تا ۳۰ میلیون نفر در سال رساندند، جشن گرفتند و خودشان را تحسین کردند که رکوردها را شکستند. به واقع چرا چنین شد؟ پاسخ را در همان مساله عدالت فرهنگی باید جستوجو کرد. دلیل این مطلب را خیلی از تحلیلگران با «اقتصاد سیاسی» مرتبط میدانند و چنانکه از قرائن برمیآورند، یکی از جناحهای سیاسی کشور که پایگاه اجتماعیاش را در طبقه خاصی از مرکزنشینان میدید، میخواست آن طبقه را لیدر فرهنگی کل جامعه کند یا به تعبیر یکی از بزرگانشان «ایران را تهرانیزه کنند». پیرو همین سیاستگذاریها، سال ۷۶ که دولت هفتم بر سر کار آمد فقط ۲۷ درصد مخاطبان سینمای ایران تهرانی بودند اما با پایان دوران اصلاحات، این نسبت به ۵۲ درصد یعنی دقیقا 2 برابر رسیده بود. آیا تعداد مخاطبان تهرانی بیشتر شده بود؟ به هیچوجه. آنها تعداد مخاطبان شهرستانی را کمتر کرده بودند. اگر دلیل بهم خوردن عدالت فرهنگی در کشور همین موضوع باشد، باید گفت این سیاسیکاری مرگبار، چنان زیرساختهای اقتصادی سینمای ایران را فشل کرد که از آن روز تا به حال، رسیدن به یک چرخه تجاری معقول و معمولی در سینمای ایران تقریبا افسانه شده است. در سومین سال از روی کار بودن دولت قبل، نسبت مخاطب شهرستانی به تهرانی پس از حدود ۲۵ سال دوباره دست بالاتر را پیدا کرد که رکورد مناسبی در فروش گیشهای را هم رقم زد. این آمار البته با فروش تنها 3-2 فیلم کمدی به دست آمد و به معنی سامان یافتن کامل بازار سینمای ایران نیست اما نشان میدهد بعد از بحران کرونا، تنها با حضور مخاطب شهرستانی بود که سینما توانست دوباره امیدها به زنده شدنش را بیدار کند. تکژانر بودن سینمای ایران در دوره قبل به هیچوجه قابل دفاع نیست و خود به عاملی برای ورشکستگی سینمای ایران تبدیل شده بود اما به نظر میرسد این معضل به اندازه کافی در میان سیاستگذاران فرهنگی جدید مورد توجه قرار گرفته و چیزی که به آن توجه کافی نشده، لزوم رعایت عدالت فرهنگی برای بزرگتر شدن و واقعی شدن بازار سینمای ایران است. در ادامه به منظور روشنتر شدن این موضوع، تجربه سینمای چین برای عبور از بحران در سالی که گذشت را به شکلی کلی مرور میکنیم.
* دانش بازار را بجویید، هر چند در چین باشد
سال قبل موسسه تحقیقاتی Artisan Gateway که دفتر مرکزی آن در لسآنجلس است و دفاتری در هنگکنک، شانگهای و جاکارتا هم دارد، تخمین زده بود فروش باکسآفیس چین برای سال ۲۰۲۴ میلادی 62.1 میلیارد دلار باشد؛ حدود ۱۴ درصد کمتر از سال ۲۰۲۳ اما فروش فیلمهای بومی در سال نوی چینی چیز دیگری نشان داد.
طبق محاسبه آژانس فروش بلیت چین که با عنوان مائویان Maoyan شناخته میشود، در دوره تعطیلات سال نو چینی، فیلمهای چینی 20.8 میلیارد یوان یا 11.1 میلیارد دلار درآمد کسب کردهاند که نسبت به مدت مشابه سال قبل، ۱۸ درصد رشد نشان میدهد. غربیها فروشی را پیشبینی کرده بودند که ۱۴ درصد کمتر از سال قبل بود اما فروش واقعی سینمای چین ۱۸ درصد بیشتر از سال گذشته شد. نکته مورد توجه ما در اینجا نوع به دست آمدن این فروش است. آژانس مائویان در این گزارش اعلام میکند در طول تعطیلات، ۱۶۳ میلیون بلیت فروخته شده است، یعنی ۲۶ درصد بیشتر از سال گذشته. این در حالی است که عنوان شد رشد فروش ۱۸ درصد بوده و سوال اینجاست چطور ممکن است تعداد بلیتهای به فروش رسیده ۲۶ درصد رشد داشته باشد اما فروش کل ۱۸ درصد بیشتر شده باشد؟
مائویان میگوید قیمت بلیت در طول دوره تعطیلات، 6 درصد کاهش یافت و به 1.49 یوان (82.6 دلار) رسید که هم نشاندهنده کاهش قیمت در کلانشهرهای بزرگ است و هم تغییر مسیر بازار از شهرهای بزرگ به شهرهای درجه سوم و چهارم، یعنی بلیت را ارزان کردند و اهالی شهرستانها و روستاها را به سینما کشاندند و همین باعث شد مخاطبانشان ۲۶ درصد و سودشان ۱۸ درصد رشد کند. شهرستانهای چین حالا دیگر ۵۸ درصد فروش سینمای این کشور را به خودشان اختصاص دادهاند و به این ترتیب نهتنها بحران افت ۱۴ درصدی فروش مهار شد، بلکه یک رشد ۱۸ درصدی هم پدید آمد. این تنها روشی است که سینمای ایران را هم میتوان به توسط آن نجات داد. شاید سالنداران پایتخت که تعداد مشخص و ثابتی از مخاطبان را دارند، نیازی به اجرای این روش نبینند و حتی وضعیت موجود را بیشتر به نفع خودشان بدانند و هیچ چیز بیشتر از افزایش قیمت بلیت برایشان جذابیت نداشته باشد اما این قضیه فقط ممکن است همین صنف خاص سینمای ایران را آن هم در چند مجموعه بزرگ پایتخت راضی کند و نهتنها به بدنه کلی سینمای ایران صدمه میزند، بلکه ظرفیتهای رشد آن را عقیم نگه خواهد داشت.