مصطفی نصری: پس از فروپاشی نظام بشار اسد در سوریه و روی کار آمدن گروههایی نظیر تحریرالشام و سایر گروههای متحد ترکیه، به نظر میرسد ترکیه در تلاش است وقایع گذشته و ناآرامیهای ناشی از آن را سفیدشویی کند. در همین راستا، هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه ادعاهایی مطرح کرده که از جمله آنها این است که بشار اسد از ابتدا جزو محور مقاومت نبوده و همچنین آمریکا و اسرائیل از سقوط او ناراضی بودهاند. ادعاهای وزیر خارجه ترکیه درباره نارضایتی آمریکا و اسرائیل از سقوط بشار اسد، بیشتر به یک تلاش دیپلماتیک برای توجیه سیاستهای گذشته ترکیه و مدیریت انتقادات داخلی و خارجی شباهت دارد. شواهد تاریخی و میدانی به وضوح نشان میدهد آمریکا، اسرائیل و ترکیه در راستای منافع مشترک خود، در سرنگونی بشار اسد همکاری داشتهاند. سیاستهای ترکیه در سوریه، از جمله حمایت از گروههای مسلح و پیگیری راهبردهای نوعثمانیگرایانه، نهتنها ثبات منطقه را تضعیف کرده، بلکه موجب شده سوریه به صحنهای برای نفوذ و تجاوز اسرائیل تبدیل شود. سقوط نظام بشار اسد، پیامدهای گستردهای برای منطقه به دنبال داشته است. سوریه اکنون به یک میدان نبرد چندجانبه تبدیل شده که در آن گروههای مختلف، از جمله تحریرالشام و نیروهای تحت حمایت ترکیه، در تلاش برای تثبیت قدرت خود هستند. این وضعیت نهتنها حاکمیت سوریه را تضعیف کرده، بلکه باعث افزایش نفوذ قدرتهای خارجی، از جمله اسرائیل شده است. در ادامه ضمن بررسی چرایی تلاش ترکیه برای سفیدشویی وجهه آمریکا و اسرائیل در موضوع سوریه، منافعی که این دولتها را برای به ناامنی کشیدن سوریه به اجماع رسانده، بررسی میشود.
* اهداف ترکیه از سفیدشویی بایدن و نتانیاهو
ترکیه تلاش برای سفیدشویی اسرائیل و آمریکا در موضوع سوریه را با 3 هدف اصلی دنبال میکند؛ اصلیترین هدف ترکیه از این ادعاها، آرام کردن نارضایتی ایران از سقوط متحد منطقهای خود در برابر اسرائیل است. ترکیه تلاش دارد با القای این ایده که سوریه در جبهه مقاومت نقش چندانی نداشته، حساسیتهای ایران در مواجهه با خود را کاهش دهد. این رویکرد همچنین در جهت کماهمیت جلوه دادن همپیمانی راهبردی ایران و سوریه در دوران بشار اسد است. با این حال، هماهنگی عمیق میان ایران و سوریه در دوران اسد، بویژه در حمایت از مقاومت در برابر اسرائیل و تأمین تسلیحات برای حزبالله لبنان، غیرقابل انکار است. سقوط بشار اسد، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، ضربهای به محور مقاومت تلقی میشود.
ترکیه همچنین با این ادعا که توانسته بهتنهایی نظام بشار اسد را سرنگون کند، به دنبال تقویت تصویر قدرت خود در منطقه است. این استراتژی بخشی از سیاستهای نوعثمانیگرایانه ترکیه به شمار میآید که بر توسعه نفوذ این کشور در خاورمیانه تمرکز دارد. ترکیه میخواهد القا کند بدون نیاز به حمایت مستقیم سایر قدرتها توانسته است تغییرات اساسی در ساختار سیاسی سوریه ایجاد کند.
با این حال، بررسیهای میدانی و تاریخی نشان میدهد موفقیت ترکیه در سوریه تنها با حمایت ضمنی و همسویی با آمریکا و اسرائیل ممکن بوده است. چنین ادعاهایی نهتنها اغراقآمیز به نظر میرسد، بلکه با شواهد همکاری پشت پرده ترکیه با قدرتهای غربی و اسرائیل در تضاد است.
یکی دیگر از اهداف این ادعاها، توجیه تجاوزات اخیر اسرائیل در سوریه است. پس از سقوط بشار اسد، اسرائیل بخشهایی از خاک سوریه را در سایه انفعال گروههای مسلحی که اکنون حاکمان سوریه پس از اسد به شمار میروند، اشغال کرد. علاوه بر این، تاسیسات نظامی سوریه نیز به طور مکرر هدف حملات اسرائیل قرار گرفته است.
در همین راستا، ابومحمد جولانی، رهبر تحریرالشام و والی غیررسمی سوریه پس از اسد، موضعی منفعلانه اتخاذ کرده و خواستار روابط مسالمتآمیز با اسرائیل شده است. این موضعگیری، شائبهها درباره هماهنگی پشت پرده میان این گروهها و اسرائیل را تقویت میکند.
ترکیه به عنوان حامی اصلی این گروهها، اکنون با پرسشهایی جدی مواجه است: آیا سیاستهای این کشور باعث شده سوریه به جولانگاه تجاوزات اسرائیل تبدیل شود؟ فیدان برای مقابله با چنین انتقاداتی، تلاش میکند با ادعای نارضایتی اسرائیل و آمریکا از سقوط اسد، اتهامات همسویی با این 2 رژیم را کمرنگ و تجاوزات اخیر را اینگونه توجیه کند که نارضایتی از حضور گروههای مسلح و لزوم تامین امنیت عامل آن بوده است.
* آقای فیدان قبل از موضعگیری باید مواضع رسمی غربیها را مرور میکرد
ادعای وزیر خارجه ترکیه مبنی بر نارضایتی آمریکا و اسرائیل از سقوط بشار، نهتنها واقعیتهای موجود را نادیده میگیرد، بلکه در تضاد با مواضع علنی این 2 رژیم است.
بر خلاف ادعاهای وزیر خارجه ترکیه، آمریکا و اسرائیل از سقوط بشار اسد استقبال کردهاند. جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا سقوط اسد را «اقدام اساسی عادلانه» نامید. همچنین بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل روز سقوط بشار اسد را «روز تاریخی خاورمیانه» توصیف کرد.
اخیراً نیز دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا در انتخابات 2024، در مصاحبهای اظهار داشت: «هیچکس از نتیجه نهایی در سوریه مطمئن نیست اما به نظر میرسد برنده واقعی ترکیه باشد». ترامپ همچنین از توان نظامی ترکیه تمجید کرد و ارتش این کشور را «نیروی نظامی بزرگ» خواند که در جنگهای فرسایشی تحلیل نرفته است. این اظهارات نشان میدهد همسویی استراتژیک میان دولتهای مختلف آمریکا و ترکیه در پرونده سوریه وجود داشته است.
علاوه بر این اظهارات، سابقه تاریخی غربیها برای سرنگونی بشار هرگونه تلاش برای سفیدشویی آنها توسط وزیر خارجه ترکیه را خنثی میکند. تلاش برای سرنگونی بشار اسد از سال 2011 آغاز شد؛ زمانی که آمریکا و متحدانش با حمایت از گروههای مخالف، به دنبال تضعیف نظام سوریه بودند. اسرائیل نیز با انجام حملات هوایی و ارائه حمایتهای لجستیکی به گروههای مخالف، نقش مهمی در این فرآیند ایفا کرد.
ترکیه از همان ابتدا یکی از بازیگران اصلی در حمایت از گروههای مسلح مخالف اسد بود. سیاستهای این کشور شامل باز کردن مرزها برای تسهیل انتقال نیروها و تجهیزات، همچنین ارائه پشتیبانی نظامی و مالی به گروههای تحت حمایت خود بود. چنین اقداماتی نشان میدهد سقوط بشار اسد نتیجه یک همکاری گسترده و بلندمدت میان ترکیه، آمریکا و اسرائیل بوده است.
* تضعیف محور مقاومت و تغییر نظم خاورمیانه؛ هدف مشترک آمریکا و محور ترکی - عبری
منافع مشترک آمریکا، اسرائیل و ترکیه در سوریه نهتنها به مسائل امنیتی و سیاسی محدود نمیشد، بلکه اهداف اقتصادی و استراتژیک گستردهتری را نیز شامل میشد. سرنگونی بشار اسد و تضعیف سوریه بخشی از پروژهای بزرگتر برای بازسازی نظم خاورمیانه و افزایش نفوذ واشنگتن، تلآویو و آنکارا بود که همچنان به عنوان یکی از مسائل پیچیده و مناقشهبرانگیز در منطقه باقی مانده است.
آمریکا و اسرائیل با سرنگونی اسد، به دنبال کاهش نفوذ ایران در منطقه و قطع ارتباطات لجستیکی میان ایران و حزبالله بودند. ترکیه نیز با تضعیف محور مقاومت، به دنبال ایجاد موازنهای جدید در منطقه بود که در آن نقش برجستهتری داشته باشد. حفظ امنیت اسرائیل یکی از مهمترین دلایل مداخله ترکیه، آمریکا و رژیم اشغالگر در سوریه بود. بشار اسد به دلیل نزدیکی جغرافیایی به اسرائیل و حمایت از حزبالله، تهدیدی جدی برای امنیت این رژیم محسوب میشد. اسرائیل با حمایت از سرنگونی اسد و کاهش نفوذ ایران در سوریه، توانست خطر جبهه شمال را بکاهد. علاوه بر این، اسرائیل با اعمال فشارهای سیاسی و نظامی به دنبال تقویت جایگاه خود در منطقه است.
ترکیه نیز اهداف امنیتی خاص خود را دنبال میکرد. این کشور از یک سو نگران افزایش قدرت گروههای کرد در شمال سوریه بود و از سوی دیگر با بحران مهاجرت ناشی از جنگ داخلی مواجه بود. سرنگونی بشار اسد و جایگزینی یک دولت متمایل به ترکیه، به آنکارا این امکان را میداد تا تهدیدات امنیتی ناشی از کردها را کاهش داده و بحران مهاجرت را مدیریت کند. همچنین ترکیه با نقشآفرینی در مذاکرات بینالمللی و حمایت از گروههای اپوزیسیون، به دنبال شکلدهی به آینده سیاسی سوریه و تقویت نفوذ خود در منطقه بود.
هدف اصلی این 3 دولت، شکلدهی به نظم جدید در خاورمیانه بود، چیزی که نتانیاهو پیش از این آن را در تریبون اعلام کرده بود. سرنگونی بشار اسد به آمریکا، اسرائیل و ترکیه این امکان را داد تا نقشهای برجستهتری در سیاستهای منطقهای ایفا و از گسترش نفوذ ایران و روسیه جلوگیری کنند. این نظم جدید قرار است با کاهش نفوذ قدرتهای مخالف غرب و افزایش قدرت کشورهایی که به غرب نزدیکترند، همراه باشد. به همین دلیل، این کشورها از روندهای مختلف از جمله مذاکرات بینالمللی و تحریمهای اقتصادی برای فشار به دولت سوریه و تامین منافع خود استفاده کردند.
* باز هم همه چیز زیر سر نفت است
یکی از عوامل کلیدی در سیاست خارجی آمریکا، اسرائیل و ترکیه در دهه گذشته، سرنگونی بشار اسد و تضعیف نفوذ ایران و روسیه در سوریه بوده است. 3 رژیم با اهداف مشترک، البته گاهی با تفاوتهای استراتژیک، تلاش کردند به روشهای مختلف به سقوط دولت بشار اسد کمک و پس از آن منافع خود را در سوریه و منطقه تأمین کنند. این اهداف نهتنها سیاسی و امنیتی، بلکه اقتصادی نیز بود و طیف گستردهای از مسائل مانند کاهش نفوذ ایران، تامین امنیت اسرائیل، مدیریت بحرانهای منطقهای و دسترسی به منابع انرژی را شامل میشد.
یکی از اهداف کلیدی این 3 رژیم در سوریه، کنترل منابع انرژی و خطوط انتقال آن بود. سوریه به دلیل موقعیت جغرافیایی خود، به عنوان یک پل ارتباطی میان خلیجفارس و اروپا شناخته میشود. مناطق شمال شرقی سوریه، بویژه دیرالزور و رقه، دارای منابع نفتی قابل توجهی است که این 3 رژیم برای کنترل آنها رقابت میکردند. آمریکا با حضور نظامی در این مناطق توانست کنترل مستقیم بر چاههای نفت را به دست گیرد و از آنها برای تامین هزینههای نظامی و فشار اقتصادی به دولت سوریه استفاده کند. ترکیه نیز با حضور در مناطق شمال سوریه و حمایت از گروههای مخالف، به دنبال بهرهبرداری از منابع انرژی بود. این کشور با هدف تقویت اقتصاد داخلی و کاهش وابستگی به منابع خارجی، تلاش کرد از منابع نفتی سوریه بهرهبرداری و حتی این منابع را به بازارهای دیگر صادر کند. در عین حال، اسرائیل از تحولات سوریه برای تقویت موقعیت خود در منطقه و افزایش نفوذ اقتصادی بهره برد. اگرچه اسرائیل به طور مستقیم در استخراج منابع نفتی مشارکت نداشت اما توانست از تغییرات ژئوپلیتیک برای تقویت روابط خود با سایر بازیگران منطقهای و بهرهبرداری غیرمستقیم از منابع انرژی استفاده کند.
بحران سوریه همچنین به رقابت میان گروههای نیابتی که توسط کشورهای خارجی حمایت میشدند، دامن زد. این گروهها برای کنترل مناطق نفتی و بهرهبرداری از منابع طبیعی سوریه، با یکدیگر درگیر شدند. آمریکا و ترکیه با حمایت از این گروهها توانستند از منابع انرژی برای تقویت قدرت خود در سوریه و تضعیف دولت اسد استفاده کنند.