printlogo


کد خبر: 296436تاریخ: 1403/10/6 00:00
نگاهی به فیلم «گلادیاتور ۲»؛ ساخته جدید اسکات را با «گلادیاتور ۱» مقایسه نکنید
نصف گلادیوس!

بهراد رشوند، خبرنگار: پس از مدت‌ها انتظار، سرانجام ۲۴ دسامبر ۲۰۲۴ مصادف با 4 دی‌ سال ۱۴۰۳ نسخه دیجیتال فیلم «گلادیاتور ۲» منتشر شد؛ اثری که نه ادعا می‌کند قرار است بهتر و کامل‌تر از فیلم قبلی باشد و نه همانند اکثر دنباله‌های اخیر هالیوود، آنقدر ضعیف و بی‌محتوا به شمار می‌رود که قصد تخریب یا به استهزا کشیدن نسخه پیشین خود را داشته باشد. جدیدترین ساخته ریدلی اسکات، نمایشی است مستقل و محترم با رگه‌هایی از عطری آشنا که مخاطب را همچون تورق یک آلبوم قدیمی، با خاطرات گذشته همراه می‌سازد و به چالش کشیدن آن با هدف تقابل با فیلم اول، آغازگر حملات پرفشار و انتقادات بعضا متعصبانه‌ای است که ناخواسته از موارد استاندارد قسمت دوم چشم‌پوشی می‌کند و صرفا جهت روبه‌رو‌سازی با قسمت اول، قربانی یک مقایسه بی‌پایه می‌شود.

داستان در ۱۶ سال پس از اتفاقات «گلادیاتور ۱» جریان دارد؛ دوره‌ای که بعد از مرگ مارکوس آئورلیوس، پادشاه بزرگ امپراتوری روم، فساد گسترده و عظیمی تحت فرمانروایی دوقلوهای گتا و کاراکالا در مملکت ریشه دوانده و در این حین با پیشروی ارتش روم تا سرزمین نومیدیا، شخصیت هانو (با بازی پل مسکال) قصه خود را آغاز می‌کند. فیلم از همان ابتدا با گوشه چشمی به اثر قبلی آغاز می‌شود، آنجا که هانو نوعی غلات را در دست گرفته و آن را به آرامی ورز می‌دهد؛ بخوبی با همین یک عنصر کلیدی، یاد و خاطره سردار ماکسیمیوس (با بازی راسل کرو) را زنده می‌کند. کارگردان در جنگ ابتدایی میان ارتش روم و به اصطلاح بربرهای نومیدیا با توجه به پیشرفت جلوه‌های بصری در صنعت سینما با گذشت ۲۴ سال از «گلادیاتور ۱» همچنین ارتقای ادوات جنگی در تاریخ داستان، سعی کرده است با به‌کارگیری بازیگران بیشتر و استفاده از میزانسن‌های شلوغ در سکانس‌‌ افتتاحیه، بار دیگر از هنر بی‌بدیل خود در ساخت صحنه‌های پرطمطراق جنگی پرده بردارد که باید گفت تا حدودی در این امر نیز موفق عمل می‌کند اما در برخی پلان‌ها تصنعی بودن شعله آتش، غیرطبیعی بودن حرکت آب اقیانوس و کشتی‌های شناور روی آن، به چشم می‌خورد که از جمله نقاط ضعف تیم VFX به حساب می‌آید. مضاف بر آن با وجود تمام تلاش‌های مضاعف و بودجه بیشتر، فیلم دوم از حیث شروع و آغاز ماجرا با یک نبرد کوتاه، بدون تردید در قیاس با فیلم اول در سطح پایین‌تری قرار دارد. به ترازو بردن این 2 اثر و وزن کردن هر کدام به جهت مقایسه اما اساسا امری اشتباه و نوع داوری و طرز قضاوتی غلط است، چراکه همانطور که در ابتدای مطلب به آن اشاره شد، ساخته جدید اسکات با تمام احترام و ادای دین به فیلم اول، ابدا ادعای برتری نمی‌کند. درست همچون دیالوگی که مسکال در بخش‌های انتهایی فیلم می‌گوید او هرگز نمی‌تواند مانند ماکسیمیوس باشد، باید گفت «گلادیاتور ۲» نیز هیچگاه به عظمت «گلادیاتور1» نمی‌رسد و آگاه به این مساله، به‌وضوح با طریقه پیرنگ و روایتی که در پیش گرفته‌ است، عملا تلاش می‌کند از آن تحت عنوان یک پرفورمنس مستقل با سطح و درجه کیفی پایین‌تری یاد شود. به همین منظور نویسندگان به نحوی جالب و زیرکانه، جزئیاتی را در فیلمنامه کاشته‌اند که علاوه بر یک استقلال روایی، دم از یک اشتراک لاینفک ماهیتی با کلیت اثر قبلی می‌زند. به عنوان مثال، ماکسیمیوس در فیلم اول برای روم می‌جنگد و هانو در ابتدا علیه روم. مسؤول ارباب گلادیاتور‌هایی که در نسخه یک نمایش داده می‌شود، سرجمع با وجود تمام خصایص اخلاقی غلط، انسان خوب و پرسوناژی مثبت به شمار می‌رود اما در نسخه 2، ماکرینوس (با بازی دنزل واشنگتن) کاراکتری است به‌غایت بد‌ذات و خبیث که دست آخر به دشمن شماره یک قهرمان فیلم مبدل می‌شود. همچنین کشته شدن همسر هانو به فرمان آکاسیوس (با بازی پدرو پاسکال)، این انگاره را به ذهن مخاطب متبادر می‌کند که حتما تیم نویسنده همانند نسخه یک، از عنصر کمک‌کننده انتقام بهره برده است با این تفاوت که این انگیزه از طرف ماکسیمیوس با روحیه ناسیونالیستی نیز همراه بوده و برای هانو به ظاهر این اقدام با جوهره خشم دنبال می‌شود اما در ادامه برخلاف این تصور، می‌بینیم که هانو در واقع همان لوسیوس قسمت نخست است و حال با همان روحیه میهن‌پرستی ماکسیمیوس به جنگ با حکومت می‌رود. بخش انتهایی ۶۰ دقیقه اول، سمپاتیک‌ترین نقطه فیلم محسوب می‌شود؛ مقابله با لوسیلا از قسمت نخست (با بازی کانی نیلسن) و تجدید خاطره با اعضای سنا. شعرخوانی مرموزانه شخصیتی که مشخصا می‌دانیم تنها یک بربر یاغی و بی‌هویت نیست و نهایتا مادری که می‌فهمد او همان لوسیوس قصه است و بیننده‌ای که با پسر ماکسیمیوس فقید مواجه می‌شود.
صحنه نبرد‌های تن به تن و مبارزات گلادیاتوری در آوردگاه کاملا آشنا با دیدگان تماشاچی، بی‌نقص‌ترین لحظات فیلم را به مدد مهارت تمام‌نشدنی اسکات در خلق اکشن‌های تماشایی رقم می‌زند. صحنه جنگ گلادیاتورها با کرگدن از نقاط طلایی فیلم و وداع با آکاسیوس در آن صحن مشهور یک تراژدی مختصر و جذاب است و در صدر جدول، بازسازی جنگ دریایی جنون‌آمیز سالامیس، برگ برنده و هدیه غافلگیرکننده اسکات است که گویی حسرت ساخته نشدنش در نسخه اول را به تصویر می‌کشد. ضرباهنگ فیلم از اواسط کار تا سکانس اختتامیه، به مرور کندتر و خسته‌کننده می‌شود. مرگ لوسیلا، آن گیرایی و کشش لازم را ندارد، چراکه ابدا شیمی مشخص و ملموسی بین او و لوسیوس شکل نمی‌گیرد تا حدی که حتی لحظه کشته‌ شدن آکاسیوس حماسی‌تر است. بازی پل مسکال در ایفای نقش لوسیوس خوب است و شخصیت آکاسیوس با اجرای روان پدرو پاسکال به‌درستی با بیننده ارتباط می‌گیرد و در راس کار دنزل واشنگتن با یک هنرنمایی هرچه تمام، یک ابرآنتاگونیست شرور را به حرفه‌ای‌ترین نحو ممکن به تصویر می‌کشد. میمون‌های وحشی در ابتدای فیلم و کوسه‌‌های کامپیوتری‌ که در نبرد دریایی دیده می‌شوند، غیرطبیعی و مصنوعی به چشم می‌آیند تا طبق آنچه گفته شد، تیم جلوه‌های ویژه از منظر پر ایرادترین عوامل فیلم، در رتبه یک قرار بگیرد.
«گلادیاتور ۲» با تمام اشکالات متعددی که به‌درستی بر آن وارد است، به لطف قصه‌سرایی مصور ریدلی اسکات، توانسته یک اکشن خوب و سرگرم‌کننده را به نمایش بگذارد، البته مادامی که با شاهکاری چون «گلادیاتور یک» مقایسه نشود، چرا که نصف قدرت گلادیوس (شمشیر مختص گلادیاتورها) را یدک می‌کشد و فراموش نکنید همه اینها را به حساب پیرمرد ۸۷ ساله‌ای بگذارید که در چند سال اخیر، با فاجعه‌ «خاندان گوچی»، افتضاحی چون «ناپلئون» را پیشکش سگش کرده است!

Page Generated in 0/0059 sec