printlogo


کد خبر: 296657تاریخ: 1403/10/13 00:00
نگاهی به مقاله منتشره در نشریه مرور خاورمیانه آکسفورد درباره علل محبوبیت سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی
سلیمانی تصویری از یک منجی

مرتضی کاکایی، خبرنگار: سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی یکی از شخصیت‌های برجسته تاریخ ایران است که به‌عنوان یکی از طراحان اصلی استراتژی‌های نظامی ایران در خاورمیانه نیز شناخته می‌شود. با وجود حمایت‌های گسترده از او به‌عنوان یک قهرمان ملی، میراث این شهید بزرگوار همچنان موضوع بحث‌های سیاسی و اجتماعی است. یکی از مقالاتی که درباره او نوشته شده، مقاله‌ای با عنوان «تروریست بین‌المللی یا قهرمان میهن؟ نگاهی دیگر به برند شخصی جنجالی قاسم سلیمانی» نوشته «اوکسانا دیدیک» است که در ژانویه 2024 در  نشریه «مرور خاورمیانه» آکسفورد منتشر شده است. این مقاله به تحلیل پیچیده برند شخصی سردار سلیمانی می‌پردازد و از زاویه‌ای واقع‌بینانه‌ تر به دور از تاثیر جریان اصلی رسانه‌های خارجی علل محبوبیت وی را تحلیل می‌کند. مقاله به طور ‌ویژه بررسی می‌کند که چگونه این شهید عزیز در نظر ایرانیان، بویژه نسل جوان به عنوان یک قهرمان ملی دیده می‌شود و چگونه این تصویر در رسانه‌ها و سینما تقویت شده است. این تحلیل نشان می‌دهد برند شخصی سلیمانی به‌عنوان یک ژنرال نظامی به ‌طور پویا تکامل یافته و در تأثیرگذاری بر جامعه و شکل‌دهی به ادراکات عمومی نقش مهمی ایفا کرده است.
حمله تروریستی وحشتناک به غیرنظامیان حین مراسم یادبود قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران، در شهر کرمان ایران در تاریخ ۳ ژانویه ۲۰۲۴ که منجر به کشته شدن حداقل ۸۴ نفر و زخمی شدن بیش از ۲۸۰ نفر شد، بار دیگر بحث‌ها را هم در رسانه‌های جمعی و هم در شبکه‌های اجتماعی مختلف برانگیخته است. انفجارهای مرگبار که گروه داعش (ISIS) مسؤولیت آن را برعهده گرفته است، باعث شده میراث پیچیده سلیمانی دوباره مورد بازبینی قرار گیرد؛ میراثی که پس از 3 سال از ترور او به دستور رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، دونالد ترامپ، همچنان در داخل ایران و خارج از آن مورد توجه است.
در چشم‌انداز پیچیده سیاسی و اجتماعی ایران، که تحت تأثیر ائتلاف‌ها و دیدگاه‌های متغیر بر اساس ایدئولوژی‌های سیاسی، باورهای مذهبی، سوابق اجتماعی - اقتصادی و تجربیات فردی است، سلیمانی بویژه در میان گروه‌های خاصی از جمعیت محبوب بود؛ کسانی که از سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی حمایت می‌کردند، او را به ‌عنوان فردی کلیدی در مقابله با تهدیدات خارجی می‌دانستند. با این حال، فراتر از وفاداران به جمهوری اسلامی، بسیاری از ایرانیان عادی، از جمله کسانی که دیدگاه‌های سکولار داشتند، از نقش سلیمانی در مقابله با داعش در عراق و سوریه قدردانی می‌کردند و به تلاش‌های او برای جلوگیری از تبدیل ایران به هدف بعدی داعش ارج می‌نهادند. پس از ترور او در ژانویه ۲۰۲۰، واکنش‌های عمومی پیچیده بود. گمانه‌زنی‌هایی درباره «اتحاد مسلمانان» حول شخصیت سلیمانی، هم در طول حیات او و هم پس از رفتنش، باعث شد بحث‌هایی درباره میزان محبوبیت او و تغییرات ژئوپلیتیکی احتمالی ناشی از آن ایجاد شود. با این حال، ارزیابی‌های کارشناسی نشان داد با وجود دیدگاه استراتژیک [سردار] سلیمانی، به‌عنوان یک شخصیت سیاسی مهم در منطقه شناخته نشده باشد، زیرا او نخست و پیش از همه، یک ژنرال نظامی بود، نه یک رهبر سیاسی؛ اگر چه نقش او در گسترش نفوذ ایدئولوژیک و استراتژیک ایران در دنیای اسلام از طریق شبه‌نظامیان نیابتی شناخته شده بود. تمرکز ایالات متحده بویژه از سوی رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، دونالد ترامپ بر [سردار] سلیمانی باعث شد تا توجه‌ها در داخل و خارج از ایران بیشتر به او معطوف شود، شایعات مداوم درباره برنامه‌های ایالات متحده برای ترور او به ‌طور گسترده‌ای گزارش شد و تمرکز بیشتری بر فعالیت‌های [سردار] سلیمانی ایجاد کرد. بیانیه رسمی از سوی وزارت دفاع ایالات متحده او را مسؤول «مرگ صدها نفر از اعضای خدمت‌کننده آمریکایی و ائتلافی و زخمی شدن هزاران نفر دیگر» خوانده بود اما این یک خوانش یک‌جانبه از ماجرا بود؛ برند شخصی او به موضوع بحث گسترده‌ای تبدیل شد که جنبه‌های پیچیده نظرات پیرامون زندگی، اقدامات و تأثیرات ژئوپلیتیکی میراث او را منعکس می‌کرد. می‌توان قاسم سلیمانی را به‌عنوان یکی از بسیار شخصیت‌های نظامی حامی انقلاب در تاریخ معاصر معرفی کرد اما ما در این نوشته می‌خواهیم به برند شخصی او بپردازیم و آن را به‌عنوان «ترکیب مهارت‌ها، تجربیات، ارزش‌ها و ویژگی‌هایی که یک فرد برای متمایز کردن خود در حرفه‌اش به نمایش می‌گذارد» درک ‌کنیم.
در نظر شهروندان سکولار غیرمتعهد به ایدئولوژی نظامی ایران که تحت تأثیر مقاومت در برابر نفوذ غرب و اسرائیل هستند، [سردار] سلیمانی یک شخصیت مثبت ارزیابی شده است. با بررسی جامع رسانه‌های جمعی داخلی و بین‌المللی و مصاحبه‌هایی با افراد داخل ایران و دیاسپورای ایرانی در کشورهای دیگر، دلایل احتمالی محبوبیت برند شخصی [سردار] سلیمانی در میان گروه‌های غیرمتعارف جامعه شناسایی شده است که در ادامه می‌آید. بویژه اینکه گروه‌های موردنظر در بررسی، شامل شهروندان غیردینی هستند که هیچ‌گونه پیشینه نظامی یا ارتباطی با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروهای بسیج، یا ارتش اصلی ایران نداشته‌اند. 
* او نجات‌دهنده ایران از داعش بود
با گسترش وحشیانه جنایات داعش در سال‌های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴، احساس ترس و تردید قابل‌توجهی حول عملیات‌های نظامی ایران در خارج از کشور، حتی در میان شهروندان سکولار ایجاد شد. در مواجهه با تهدیدات خارجی، واکنش رایج اجتماعی جست‌وجوی اطمینان و به‌طور ناخودآگاه جست‌وجوی فردی است که نماد نجات کشور باشد. من برای نخستین بار این احساس را در یک گفت‌وگو با یک معلم دانشگاهی غیردینی در اواسط دهه 40 زندگی‌اش در شیراز تجربه کردم. او اظهار کرد برای نخستین بار از زمان تأسیس جمهوری اسلامی، احساس امنیت کرده و آن را به اطمینان از این نسبت داد که [سردار] سلیمانی می‌داند چگونه کشور را از تهدیدات اساسی که داعش به ‌وجود آورده، محافظت کند. پس از آن، نه‌تنها رسانه‌های دولتی، بلکه شبکه‌های تلویزیونی مخالف برجسته خارج از ایران نیز نظرات مثبت گسترده‌ای درباره سلیمانی به‌عنوان یک فرمانده نظامی مطرح کردند. بسیاری از افراد باور داشتند که او توانایی محافظت از ایران در برابر حمله احتمالی داعش را دارد. این روایت بر تعامل پیچیده تهدیدات خارجی، ادراک عمومی و ظهور افرادی مانند سلیمانی به‌ عنوان محافظان امنیت ملی تأکید می‌کند».
* یک ایرانی از جنس خود مردم ایران
موقعیت قاسم سلیمانی در چشم‌انداز سیاسی ایران متمایز است. او یکی از معدود شخصیت‌های برجسته ایران بود که از درون رده‌های روحانیت نیامده بود و شهرتش تنها کمی کمتر از رئیس‌جمهور ایران بود. [سردار] سلیمانی سطح قابل توجهی از توجه رسانه‌ای و محبوبیت در میان مردم به‌دست آورد. در طول مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های متعدد، او تصویری از اعتماد به نفس بالا ارائه می‌داد و درک قطعی از ضروریات استراتژیک برای ایجاد ایران غیرقابل نفوذ در برابر تهدیدات خارجی را مطرح می‌کرد. نکته قابل توجه، سبک ارتباطی سلیمانی است که با زبان ساده و پیام‌های مستقیم مشخص می‌شود. برخلاف شخصیت‌های مذهبی که معمولا به آیات قرآن و تعبیرات پیچیده تکیه دارند، سادگی زبان سلیمانی به تمایز او از دیگر مقامات کمک کرده و باعث می‌شد برای مخاطبان وسیع‌تری قابل درک باشد و ممکن بود ارتباط او را با مردم تقویت کند. این تضاد زبانی، جنبه‌های مختلف جذابیت سلیمانی و انتخاب‌های استراتژیک ارتباطی که به برجسته‌شدن وجهه عمومی او کمک کرده را برجسته می‌سازد. یکی از مصاحبه‌شوندگان که یک مرد مهندس 50 ساله بود، این احساس رایج را بیان کرد: «نظر منفی من درباره حضور نظامی ایران در دیگر نقاط منطقه همیشه دیدگاهم را نسبت به سلیمانی تحت‌الشعاع قرار می‌داد. من همیشه این سیاست‌های نظامی را محکوم می‌کردم اما در عین حال، به‌طور ناخودآگاه به این فکر می‌کردم که این آدم (سلیمانی) شاید کار خوبی انجام می‌دهد، چیزی که بعداً خواهیم فهمید». این دیدگاه طبیعت پیچیده احساسات عمومی را به نمایش می‌گذارد، جایی که تردید با پذیرش ضمنی از مزایای استراتژیک احتمالی همراه است.
تاثیر نفوذ رفتار سلیمانی بر محبوبیت او نباید نادیده گرفته شود. آمادگی او برای تعامل با مردم، با کمال میل گرفتن سلفی با شهروندان عادی و راه‌رفتن در مکان‌های عمومی بدون همراهان، به‌طور قابل توجهی به دسترس‌پذیری او کمک کرد. مصاحبه‌های متعدد که در آنها او یا همراهانش از علاقه‌مندی‌اش به غذاهای ساده و لذت‌های معمولی صحبت می‌کردند، تصویری از یک فرد قابل ارتباط به‌وجود آورد، شبیه به کسی از جامعه محلی که ممکن بود در خیابان‌های باریک کرمان با او فوتبال بازی کرده باشید. این دسترسی، که یادآور سیاستمداران غربی است، به ابزاری قدرتمند در ایجاد ارتباط میان سلیمانی و مخاطبان هدفش تبدیل شد. در حالی که بسیاری از مقامات ایرانی از طرق سنتی مانند سخنرانی‌های عمومی، جلسات عمومی یا مراسم دینی با مردم ارتباط برقرار می‌کنند، سلیمانی در این زمینه تصویری قابل دسترس‌تر از خود به نمایش گذاشت. برخوردهایی مانند گرفتن سلفی در خیابان حس ارتباط شخصی را ایجاد کرد، مشابه نحوی که شهروندان در کشورهای غربی ممکن است در برخوردهای غیررسمی با رهبران خود احساس نزدیکی کنند، مانند زمانی که در صف کافی‌شاپ منتظر می‌مانند. انتخاب عمدی لباس، بویژه یونیفرم بدون مدال‌ها یا نشان‌های افتخار، به ‌طور برجسته‌ای نماد منحصربه‌فرد سلیمانی شد. هنرمندان معتقد به جمهوری اسلامی سلیمانی را تجسم «فرزند ملت» می‌دانستند که نیازی به نمایش‌های چشمگیر برای تأکید بر میهن‌پرستی‌اش ندارد؛ درباره او، اعمالش از نمادها بلندتر سخن می‌گفت. در این دوره، پوسترها و کاریکاتورهایی هم منتشر شدند که تضاد و تفاوت شدید میان قاسم سلیمانی به ‌عنوان فردی متواضع و با وقار و محمدرضا پهلوی، شاه پیشین ایران، که مملو از تجملات و اشرافیت بود را مقایسه می‌کردند. این مقابله تأکید بر اصالت سلیمانی داشت و پوچی رژیم پهلوی را به تمسخر می‌کشید.
* سلیمانی؛ جنگجوی یکه‌تاز
یک نظرسنجی کوتاه در میان کاربران شبکه‌های اجتماعی نشان داد طرفداران سلیمانی او را نماد یک جنگجوی مقاوم و بی‌باک می‌بینند که خود را وقف پیگیری عدالت کرده است. در سال‌های آخر زندگی قاسم سلیمانی، پرتره‌های رسمی او شروع به مقایسه با شخصیت نمادین هالیوودی رمبو کردند که نشان‌دهنده هم‌راستایی بصری بود که در گفت‌وگوهای عمومی هم نفوذ کرد. توصیف سلیمانی به‌عنوان یک فرد قاطع که آماده مقابله با ارتش آمریکا بود، - ارتشی که به ‌اعتقاد او «هر جایی که برای صلح بروند، آنجا را به‌طور شدیدی ناامن می‌کنند»- نمایانگر جنبه‌ای خاص از برند او بود. این تصویر بویژه به دلیل سیاست‌ها و دیدگاه‌های دونالد ترامپ اهمیت پیدا کرد. موضع ترامپ درباره توافق هسته‌ای و سیاست‌های ویزا برای ایرانیان، او را به یکی از منفورترین رهبران آمریکایی در میان مردم ایران تبدیل کرده بود.
حتی در میان کسانی که آرزوی مهاجرت از ایران به ایالات متحده را داشتند، احترام به موضع قاطع سلیمانی در برابر دخالت‌های خارجی و سیاست‌های تخریبی ایالات متحده در منطقه، بویژه در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ، وجود داشت. یکی از مصاحبه‌شوندگان که یک پزشک زن ایرانی است و اوایل دهه ۱۹۸۰ به ایالات متحده مهاجرت کرده، به‌خوبی این دیدگاه را بیان کرده است: «ما فکر می‌کردیم حداقل سلیمانی ایرانی است؛ او نسبت به ملت ما بی‌تفاوت نیست و نمی‌گذارد نیروهای آمریکایی به ایران حمله کنند اما ترامپ برای هر کاری آماده است». این دیدگاه نشان‌دهنده پیچیدگی تعامل بین هویت ملی، مقاومت در برابر تهدیدات خارجی و ارزیابی‌های مختلف از شخصیت‌های سیاسی مانند سلیمانی در سطح جهانی است. تصویر سلیمانی به‌عنوان یک جنگجوی تنها نیز با این واقعیت تقویت می‌شد که دولت وقت ایران در تلاش بود تا مذاکرات هسته‌ای با غرب را ادامه دهد و سلیمانی را به‌ عنوان تنها فردی که آماده ایستادگی در برابر تهدیدات خارجی بود، معرفی می‌کرد. به این ترتیب، او به ‌عنوان یک نفر در برابر تمام دنیا به تصویر کشیده می‌شد.
این تصویر همچنین از طریق فرهنگ عمومی تقویت شد. در چشم‌انداز سینمایی سال ۲۰۱۶، فیلم «ایستاده در غبار» به کارگردانی محمدحسین مهدویان تأثیر زیادی داشت و در میان ایرانیان، بویژه نسل جوان، بازتاب فراوانی پیدا کرد، چرا که مجدداً ارادت به قهرمانی سربازان ایرانی در جنگ ایران و عراق را زنده کرد. این تلاش سینمایی نه‌تنها به افرادی چون احمد متوسلیان، فرمانده برجسته جنگ که به‌طور مرموزی در لبنان در سال ۱۹۸۲ ناپدید شد، احترام گذاشت، بلکه به‌طور قابل توجهی به افزایش محبوبیت ژنرال قاسم سلیمانی، بویژه در میان نوجوانان و جوانان کمک کرد. در حالی که نسل‌های قدیمی‌تر با شخصیت تاریخی احمد متوسلیان آشنا بودند، نسل جوان‌تر که عمدتا با میراث او ناآشنا بودند، به‌طور طبیعی میان او و قاسم سلیمانی شباهت‌هایی می‌دیدند. این پل نسل‌ها به‌خوبی توسط یک دانشجوی شیمی ایرانی که در نروژ زندگی می‌کند، به تصویر کشیده شده است که تجربه خود را اینگونه روایت کرد: «با پدر و مادرم به سینما رفتیم و در تمام ترافیک وحشتناک تهران، پدرم در حال توضیح دادن به من درباره شخصیت اصلی فیلم بود. بعد از تماشای فیلم، بشدت احساس کردم این فیلم درباره سلیمانی است. من فقط ۱۴ ساله بودم و هفته‌ها و ماه‌ها بعد، سلیمانی تبدیل به قهرمان شخصی من شد». 
این فیلم نه‌تنها به ‌عنوان یک بازتاب تاریخی تأثیرگذار عمل کرد، بلکه پیوندی معاصر ایجاد کرد که فداکاری‌های گذشته را با حال مرتبط می‌کرد و قاسم سلیمانی را در چشم نسل جوان به یک شخصیت قابل احترام تبدیل کرد. این داستان بر قدرت تحول‌آفرین روایت‌های سینمایی در شکل‌دهی به ادراکات و ساختن قهرمانان ملی، بویژه در میان جوانان، تأکید می‌کند.
تحلیل برند شخصی قاسم سلیمانی نشان‌دهنده تعامل پیچیده‌ای از عوامل مختلف است که شامل توانایی‌های نظامی، دسترس‌پذیری، تصویرسازی سینمایی و هم‌راستایی با احساسات غالب می‌شود. از طریق انتخاب‌های استراتژیک در ارتباطات، تصاویر قابل ارتباط و تداعی‌های تاریخی، برند سلیمانی به ‌طور پویا تکامل یافت و تأثیرات گسترده‌ای بر اقشار مختلف جامعه ایرانی گذاشت. درهم‌آمیختگی پیچیده این عناصر بر طبیعت پیچیده ساخت شخصیت سیاسی تأکید می‌کند و نشان می‌دهد برندهای شخصی چگونه می‌توانند در شکل‌دهی به ادراکات عمومی و تأثیرگذاری بر جامعه نقش مهمی ایفا کنند.

Page Generated in 0/0152 sec