printlogo


کد خبر: 296662تاریخ: 1403/10/13 00:00
روحیه شهادت‌طلبی حاج‌قاسم چگونه معادلات قدرت را تغییر داد؟
راز بازدارندگی جبهه مقاومت

فائزه گیتی‌نما، خبرنگار: سردار شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی، بدون شک یکی از بزرگ‌ترین استراتژیست‌ها و فرماندهان نظامی معاصر بود که تاثیرات ژرفی در معادلات نظامی، امنیتی و سیاسی منطقه غرب آسیا گذاشت. یکی از ویژگی‌های برجسته و کم‌نظیر او، روحیه شهادت‌طلبی و ایثارگری بی‌حد و مرز بود که این ویژگی به‌طور مستقیم در ارتقای قدرت بازدارندگی جبهه مقاومت اسلامی تاثیرگذار بود. این روحیه، که از مفاهیم اساسی و ریشه‌ای در نظام جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌رود، به این شهید بزرگوار این امکان را داد که نه‌تنها به ‌عنوان یک فرمانده نظامی، بلکه به‌ عنوان یک نماد از رهبری اخلاقی و معنوی در بین نیروهای مقاومت شناخته شود. در این یادداشت به نقش این ویژگی در تقویت قدرت بازدارندگی جبهه مقاومت می‌پردازیم و سعی می‌کنیم ابعاد این تاثیر را روشن‌تر کنیم.

* روحیه شهادت‌طلبی؛ یک عنصر راهبردی در بازدارندگی
روحیه شهادت‌طلبی در مفهوم راهبردی، به عنوان یک نیروی معنوی و روان‌شناختی در سطح فرد و جمع عمل می‌کند که می‌تواند معادلات قدرت و بازدارندگی را در محیط‌های نابرابر به نفع نیروی مدافع تغییر دهد. این روحیه که از ایمان و باور عمیق به اهداف و آرمان‌ها سرچشمه می‌گیرد، نیروی انسانی را به عنوان یکی از ارکان اصلی بازدارندگی تقویت می‌کند. در جنگ‌های نامتقارن، جایی که نیروی مدافع با منابع و توانمندی‌های محدودتری نسبت به مهاجم روبه‌رو است، روحیه شهادت‌طلبی می‌تواند به عنوان یک نیروی ناملموس ولی قدرتمند عمل کند. این عنصر راهبردی با افزایش سطح آمادگی نیروها برای پذیرش خطر و فداکاری در جهت حفظ منافع ملی و ارزش‌های جامعه، تأثیر مستقیم بر تصمیم‌گیری دشمن دارد. از منظر بازدارندگی، روحیه شهادت‌طلبی نه‌تنها به تقویت انگیزه‌ها و همبستگی درونی نیروها کمک می‌کند، بلکه به مهاجم نشان می‌دهد هزینه هرگونه تجاوز به‌طور قابل‌توجهی افزایش خواهد یافت. این پیام واضح، مهاجم را در مواجهه با اراده‌ای استوار که آمادگی جان‌فشانی دارد، دچار تردید می‌کند. در اندیشه و عملکرد شهید سلیمانی روحیه شهادت‌طلبی نه‌تنها به ‌عنوان یک عنصر معنوی بلکه به ‌عنوان یک استراتژی حیاتی در معادلات منطقه‌ای عمل می‌کرد. این شهید عزیز به‌طور مستمر بر این نکته تاکید داشت که قدرت واقعی در ایمان، ایثار و فداکاری نهفته است. این رویکرد، همزمان با درک عمیق از تحولات سیاسی و نظامی منطقه، بویژه پس از حملات 11 سپتامبر و گسترش حضور نظامی آمریکا در غرب آسیا، به‌طور قابل توجهی توانست به جبهه مقاومت در کشورهای عراق، سوریه و لبنان قدرت بازدارندگی بدهد. بویژه بعد از ظهور گروه‌های تکفیری مانند داعش، سردار سلیمانی با استفاده از نیروهای مقاومت مردمی و بسیج نیروهای محلی توانست در مقابل تجاوزات خارجی مقاومت کند. این روحیه ایثارگری، در ایجاد یک شبکه‌ مقاومت گسترده و در مقابله با تهدیدات آمریکا و متحدانش در منطقه، کلیدی بود. طبق آن سردار معظم همیشه تأکید داشت که قدرت واقعی در ظرفیت‌های معنوی و ایمان به هدف‌های بزرگ‌تر نهفته است و این امر در بسیج نیروهای مقاومت اثرگذار بود.
* تقویت انسجام داخلی و انگیزه نیروها
یکی از ارکان اصلی قدرت بازدارندگی جبهه مقاومت، انسجام و هماهنگی میان نیروهای مختلف در کشورهای هدف است. این انسجام، بویژه در برابر تهدیدات خارجی، از ارکان اساسی در بازدارندگی محسوب می‌شود. شهید سلیمانی با رفتار و رویکردهای خود توانست روحیه شهادت‌طلبی را به عنوان یک عامل مؤثر در تقویت همبستگی میان گروه‌های مختلف مقاومت در منطقه (از جمله حزب‌الله لبنان، نیروهای حشدالشعبی عراق و جنبش‌های فلسطینی) معرفی کند. در این راستا، روحیه شهادت‌طلبی شهید سلیمانی نه‌تنها باعث ارتقای روحیه جنگی نیروها شد، بلکه انگیزه‌های معنوی آنها را برای مقابله با دشمنان مشترک تقویت کرد. در بخشی از کتاب مهم «ایران و حماس؛ من مرج الزهور الى توفان الاقصى» منتشرشده توسط مرکز مطالعات الجزیره آمده است: «اگر تلاش‌های سلیمانی و ضیف نبود، حماس و ایران با هم پیوند نزدیکی نداشتند. روابط ۲ طرف در مقطعی و به خاطر مسائلی دچار اختلافات شد اما هر بار توانستند این اختلافات را پشت سر بگذارند. با این حال، آنچه در سوریه اتفاق افتاد و تصمیم دفتر سیاسی حماس برای خروج از آنجا، روابط ۲ طرف را به طور جدی با بحران مواجه کرد به‌طوری که ممکن بود به طور کامل این رابطه از بین برود. اگر تلاش‌های شخصیت‌هایی مثل سردار سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس و دیگر فرماندهان سپاه پاسداران و از سوی حماس محمد ضیف، فرمانده کل گردان‌های عزالدین قسام و دیگر رهبران شاخه نظامی این حرکت نبود، ۲ طرف با هم آشتی نمی‌کردند». سیره ایشان نشان می‌دهد به طور مداوم در گفتار و عمل بر اهمیت جهاد و ایثار در میدان نبرد تاکید داشته است. او با اعتقاد به اینکه مقاومت باید با روحیه شهادت‌طلبی تقویت شود، نیروها را به مبارزه‌ای پایدار و غیرقابل انصراف تشویق می‌کرد. این انسجام در عمل منجر به تقویت قدرت بازدارندگی جبهه مقاومت در برابر تهدیدات نظامی و امنیتی شد.
* ایجاد دکترین جنگ نامتقارن و بازدارندگی شبکه‌ای
شهید حاج‌قاسم سلیمانی در طراحی و پیاده‌سازی دکترین جنگ نامتقارن و بازدارندگی شبکه‌ای، به‌طور ویژه از عنصر روحیه شهادت‌طلبی به ‌عنوان یک نیروی محرک کلیدی بهره برد. این دکترین، که بر اساس استفاده از ظرفیت‌های شبکه‌ای و تاکتیک‌های نامتقارن شکل گرفت، مستلزم حضور نیروهایی بود که با ایمان عمیق و آمادگی برای فداکاری در سخت‌ترین شرایط عمل کنند. روحیه شهادت‌طلبی، به ‌عنوان موتور محرکه این شبکه‌ها، به آنها قدرتی فراتر از توان نظامی صرف بخشید. نیروهای مقاومت در چارچوب این دکترین، نه‌تنها با تجهیزات و تاکتیک‌های محدود، بلکه با تکیه بر اراده‌ای استوار و اشتیاق برای ایستادگی در برابر دشمنان قدرتمند، توانستند موازنه‌های نظامی را تغییر دهند. این اراده ناشی از روحیه شهادت‌طلبی، به نیروهای شبکه‌ای جبهه مقاومت این اطمینان را می‌داد که مأموریت آنها، حتی در صورت مواجهه با خطرات بزرگ، ارزشمند و الهام‌بخش است. این انگیزه معنوی، دشمن را نیز در تصمیم‌گیری‌های خود دچار تردید و هزینه‌سنجی کرد.
* نقش شهید سلیمانی در تغییر معادلات هژمونیک قدرت در غرب آسیا
تحولات منطقه غرب آسیا در ۲ دهه اخیر به وضوح نشان‌دهنده تغییری بنیادین در توازن قدرت و معادلات هژمونیک بوده است. یکی از عوامل کلیدی در این تغییرات، نقش راهبردی و بی‌بدیل شهید سپهبد قاسم سلیمانی است. او با درایت و توانمندی خود توانست معادلات قدرت را به نحوی تغییر دهد که هژمونی سنتی ایالات‌متحده و متحدانش در منطقه به چالش کشیده شود.
* تعریف هژمونی منطقه‌ای
هژمونی منطقه‌ای به تسلط یک قدرت یا مجموعه‌ای از قدرت‌ها در یک منطقه جغرافیایی خاص اشاره دارد که از طریق نفوذ نظامی، سیاسی و اقتصادی اعمال می‌شود. در دهه‌های گذشته، ایالات متحده با استقرار پایگاه‌های نظامی، ایجاد اتحادهای سیاسی و اقتصادی و مداخله در کشورهای منطقه، به دنبال تثبیت هژمونی خود در غرب آسیا بوده است. این رویکرد، بویژه پس از حوادث 11 سپتامبر و تهاجم به افغانستان و عراق، تشدید شد.
* چالش‌های هژمونی آمریکا
با وجود سرمایه‌گذاری‌های کلان و استفاده از ابزارهای نظامی و دیپلماتیک، ایالات متحده نتوانست به‌طور کامل اهداف خود را محقق سازد. گسترش نارضایتی‌ها در میان ملت‌های منطقه، ظهور گروه‌های مقاومت و افزایش آگاهی عمومی نسبت به سیاست‌های استعماری آمریکا، از مهم‌ترین عواملی بودند که هژمونی این کشور را تضعیف کردند. در این میان، نقش شهید سلیمانی به عنوان معمار مقاومت منطقه‌ای، به‌طور ویژه برجسته است.
* استراتژی‌های شهید سلیمانی
شهید سلیمانی با درک عمیق از پیچیدگی‌های منطقه‌ای و جهانی، استراتژی‌های متنوعی را برای مقابله با نفوذ آمریکا و متحدانش طراحی و اجرا کرد. این استراتژی‌ها شامل موارد زیر بود:
1- ایجاد شبکه‌های مقاومت: شهید سلیمانی با بهره‌گیری از روابط نزدیک خود با گروه‌های مقاومت در لبنان، فلسطین، عراق، سوریه و یمن، شبکه‌ای از نیروهای متحد را ایجاد کرد که توانایی مقابله با تهدیدات خارجی را داشتند. این شبکه‌ها، که بر اساس ارزش‌های مشترک و حمایت از ملت‌های مظلوم بنا شده بودند، توانستند به طور موثری مانع از پیشروی دشمنان شوند.
2- جنگ نامتقارن: یکی از برجسته‌ترین دستاوردهای شهید سلیمانی، بهره‌گیری از جنگ نامتقارن به ‌عنوان یک ابزار راهبردی بود. او به‌خوبی می‌دانست در برابر قدرت نظامی برتر دشمنان، استفاده از روش‌های سنتی کافی نیست. به همین دلیل با ترکیب تاکتیک‌های جنگ چریکی، نیروهای نیابتی و عملیات‌های روانی، توانست هزینه‌های تجاوزگری دشمنان را به‌طور چشمگیری افزایش دهد.
3- تقویت همپیمانان منطقه‌ای: روابط نزدیک و استراتژیک شهید سلیمانی با کشورهای محور مقاومت، از جمله سوریه و عراق، نقش مهمی در تثبیت موقعیت این کشورها در برابر تهدیدات خارجی داشت. او با حمایت از دولت‌های قانونی و ارتقای توانمندی‌های دفاعی آنها، مانع فروپاشی دولت‌ها و ایجاد خلأ قدرت در منطقه شد.
* پیامدهای تغییر معادلات هژمونیک
اقدامات شهید سلیمانی منجر به تغییرات قابل‌توجهی در معادلات هژمونیک منطقه شد. برخی از این پیامدها عبارتند از:
1- تضعیف موقعیت آمریکا: شکست سیاست‌های مداخله‌جویانه آمریکا در عراق، سوریه و یمن، نشان‌دهنده کاهش قدرت هژمونیک این کشور در منطقه است. هزینه‌های بالای نظامی و شکست در دستیابی به اهداف استراتژیک، موجب کاهش نفوذ آمریکا و اعتماد متحدانش شد.
2- تقویت محور مقاومت: محور مقاومت به ‌عنوان یک نیروی تعیین‌کننده در معادلات منطقه‌ای، توانست با هماهنگی و انسجام داخلی، نقشی کلیدی در تأمین امنیت و استقلال کشورهای منطقه ایفا کند. این محور اکنون به ‌عنوان یک بازیگر موثر در معادلات جهانی شناخته می‌شود.
3- تغییر نظم منطقه‌ای: با ایجاد توازن قدرت میان کشورهای منطقه، نظمی جدید در غرب آسیا شکل گرفت که در آن، نفوذ قدرت‌های خارجی کاهش یافته و اولویت به خواسته‌های ملت‌ها و دولت‌های مستقل داده شده است.
* میراث شهید سلیمانی
نقش شهید سلیمانی فراتر از یک فرمانده نظامی است. او با ترکیب هوشمندانه دیپلماسی، مدیریت بحران و درک عمیق شرایط منطقه‌ای، الگویی از رهبری ارائه داد که همچنان الهام‌بخش نیروهای مقاومت است. شهادت او نه‌تنها موجب کاهش نفوذ محور مقاومت نشد، بلکه اتحاد و همبستگی بیشتری میان اعضای این محور ایجاد کرد. در نهایت، نقش شهید سلیمانی در تغییر معادلات هژمونیک غرب آسیا، نشان‌دهنده اهمیت استراتژی‌های هوشمندانه و پایبندی به اصول انسانی و ارزشی در مقابله با قدرت‌های بزرگ است. این دستاوردها، میراثی است که برای نسل‌های آینده باقی خواهد ماند و مسیر مقاومت را هموارتر خواهد کرد.

Page Generated in 0/0058 sec