محسن ردادی، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه: شهید سلیمانی را به کنشگری در میدان میشناسیم. به این معنا که آن شهید بزرگوار همواره در میدان مبارزه و اقدام حاضر بود اما اجازه بدهید مفهوم میدان را فراتر از جبهه جنگ بررسی کنیم. پیر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی به مفهومی به نام میدان (به فرانسوی champ) اشاره میکند. به باور وی، میدان ساختاری اجتماعی است که قواعد و اصولی دارد و در آن بازیگران به رقابت با یکدیگر میپردازند. میدان مجموعهای از موقعیتها را فراهم میکند و بازیگران با موقعیتهای متفاوت، فرصتهای گوناگونی دارند که منافع خود را تامین کنند. بازیگران در میدان با یکدیگر رقابت میکنند و موقعیت آنها در میدان وابسته به میزان توانمندیای است که در اختیار دارند. بوردیو توانمندیها را مرتبط با ۴ نوع سرمایه میداند: سرمایه اقتصادی، سرمایه اجتماعی (انواع گوناگون روابط ارزشمند با دیگران)، سرمایه فرهنگی (داراییها و مهارتهای فکری آموزشی و فرهنگی) و سرمایه نمادین (مقبولیت اجتماعی). هر بازیگری که بتواند میزان بیشتری از این سرمایهها را جمعآوری کرده و به کار گیرد، میتواند در میدان پیروز شود. موقعیت کنشگران در میدان وابسته به سرمایه آنهاست و بنابر مقدار و نوع سرمایهای که در اختیار دارند، جایگاهشان در فضای میدان تعیین میشود. در میدان، کشمکشها میان بازیگران که برای کسب موقعیت بهتر مبارزه میکنند جریان دارد و هدفشان این است روابط قدرت موجود را حفظ یا دگرگون کنند. شهید سلیمانی تلاش میکرد در این میدان، روابط قدرت را تغییر دهد و مردم مظلومی را که تحت استیلای آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند به قدرت برساند.
شهید سلیمانی توانست با جلب اعتماد مردم، سرمایه اجتماعی جبهه مقاومت را افزایش دهد. همین موضوع باعث شد باورمندان به مقاومت از ملیتهای مختلف (ایرانی، افغان، عراقی، لبنان و...) در کنار یکدیگر جمع شوند و جبهه مقاومت را گسترش دهند. توانمندی مهم دیگر حاجقاسم این بود که سرمایه نمادین محور مقاومت را افزایش داد. فرد یا گروهی که سرمایه نمادین دارد برتری، شایستگی و جایگاه ممتازش توسط مردم و جامعه پذیرفته شده است. میدان، قواعد خود را دارد و کسی پیروز است که بتواند سرمایههای چهارگانه را بخوبی علیه حریف بسیج کند. حاجقاسم قواعد میدان را میشناخت و وقتی متوجه شد محور مقاومت در برخی سرمایهها نمیتواند با حریف رقابت کند، سراغ سرمایه اجتماعی و سرمایه نمادین رفت. سردار دلها با تقویت رابطه خود با جامعه و مردم توانست کاستیها در انواع دیگر سرمایه را جبران کند و با این سیاست غلبه بر حریف قدرتمند در میدان را ممکن کند. رجوع به مردم، احترام و تواضع در برابر جامعه و پرهیز از هر رفتار و گفتاری که احساس جامعه را خدشهدار کند، سرمایه اجتماعی فراوانی برای وی و جبهه مقاومت به ارمغان آورد. به علاوه او با خودداری از ورود به مناقشههای جناحی توانست از سرمایه نمادین خود مراقبت کند. هیچکس جملهای از او نشنیده که رنگ و بوی جناحی داشته باشد. همین موضوع باعث شد همه جناحهای سیاسی در برابر او سر تعظیم فرود آورند. بر اساس نظریه میدان، بازیگران معمولا بازنماییهای مناقشهبرانگیزی را علیه طرف مقابل برپا میکنند. این بازنماییها سلاحی برای مبارزه و پیروزی در میدان است و میتواند در قالب کلیشه یا حتی دشنام ظاهر شود.
در این مورد دشمنان ایران، شهید سلیمانی را با برچسب «تروریست» مورد هجمه قرار داده و تهمتهای ناروا به ایشان میزدند تا بتوانند سرمایه اجتماعی و نمادین ایشان را از بین ببرند. تشییع شکوهمند پیکر ایشان نشان داد حتی پس از شهادت، اعتماد و محبوبیت ایشان نزد مردم ایران و منطقه تداوم دارد و ترفند دشمنان مؤثر واقع نشده است. اما شیوه کنشگری شهید سلیمانی در میدان، درسآموختههایی برای ما دارد که با کاربست آنها میتوان در برابر حریف پیروز میدان شد.
۱- داشتن طرحهای نو و یافتن راهحلهای ایجابی مهم است. باعث تاسف است اگر وفاداران جبهه انقلاب اسلامی به انحصار و بستن و محدود کردن شهرت یابند. در کنشهای شهید سلیمانی چنین راهکارهایی دیده نمیشود. اندیشمندان و هواداران جبهه انقلاب باید به ایدههای نو و راهحل ایجابی، موثر و راهگشا در حکمرانی بیندیشند.
۲- وقتی از نظر سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی (فناوری و مهارت) ضعف داریم، تنها راه باقیمانده، تلاش برای کسب سرمایه اجتماعی و سرمایه نمادین است. شهید سلیمانی الگوی موفقی برای ارتباط موثر با مردم و جلب اعتماد آنها بود، کافی است یاد بگیریم ایشان چگونه با مردم تعامل میکرد، چگونه همدلی مردم را جلب کرده و چگونه خط قرمزها و حساسیتهای افکار عمومی را درک کرده و از آنها اجتناب میکرد. اگر عامل سقوط دولت سوریه را از دست دادن اعتماد مردم و سرمایه اجتماعی بدانیم، آنگاه میتوان این سوال را مطرح کرد که ادامه یافتن سیره شهید سلیمانی و جلب اعتماد مردم، آیا ممکن بود رخدادهای سوریه و منطقه را به گونهای دیگر رقم بزند؟
3- تفکر انقلابی و مقاومت برای مردم بسیار جذاب است. تصور نادرستی که در برخی مسؤولان پدید آمده، این است که شعارهای انقلابی و اندیشه مقاومت در برابر استکبار جذابیتی ندارد و تکرار اینها باعث دور شدن مردم از حاکمیت میشود. همین چند روز پیش بود که یکی از سیاستمداران گفت «ما باید با واقع بینی بپذیریم که نه رسالت تغییر نظم جهانی را داریم و نه قادر به انجام آن هستیم». یکی از مسؤولان دولتی هم تاکید کرد «اینکه صبح بلند شوی و بشنوی که چه کسی میخواهد از چه کسی انتقام بگیرد باید جمع شود». آیا بیان این جملات و اندیشههای ضد مقاومت که به سلطهپذیری توصیه میکند، باعث محبوبیت این سیاستمداران خواهد شد و سرمایه اجتماعی به ارمغان میآورد؟ شهید سلیمانی که همیشه در میدان مبارزه بود و در سخنرانیهای پرشورش «ترامپ قمارباز» را به مبارزه میطلبید و از «خامنهای عزیز» دفاع میکرد، محبوبتر بود و هست یا این سیاستمداران سازشطلب؟ نیک بنگریم متوجه میشویم مردم از دورویی و به نام انقلاب نان خوردن برخی مدیران و مسؤولان خسته شدهاند و متنفرند، نه از مبارزه و انقلابی بودن. این درس مهمی است که از سیره شهید سلیمانی میآموزیم.