مهدی مرسلی: پایان نیمفصل نخست لیگ برتر فوتبال ایران به ما نشان داد رقابت برای جام بیستوچهارم دیگر از یک مسیر صاف و مستقیم نمیگذرد، بلکه میان ۳ قطب جغرافیایی تبریز، اصفهان و تهران و احتمالا اهواز در جریان است اما آیا این تقسیم قدرت صرفاً محصول مدیریت استراتژیک و برنامهریزی اصولی است یا شکافهای ساختاری فوتبال ایران همچنان پشت پرده این موفقیتهای ظاهری نهفتهاند؟
1- تراکتور؛ نسخه جدید یا تکرار یک آزمون بیپایان؟
تراکتور این فصل، در ظاهر متفاوت از گذشته به میدان آمده است؛ تیمی که بهنظر میرسد برای شکستن طلسم ناکامی در قهرمانی، مسیر تازهای را انتخاب کرده اما آیا این تغییر، صرفاً حاصل دستمزدهای نجومی و قراردادهای پرسروصدا است یا نتیجه یک تحولبنیادین؟
انتخاب دراگان اسکوچیچ به عنوان سرمربی و جذب بازیکنانی که تجربه قهرمانی را در کارنامه دارند، نشان داد مالک متمول تراکتور این بار نیز مسیر «نتیجهگرایی سریع» را پیش گرفته است. با صدرنشینی و کسب ۳۲ امتیاز، شاید تراکتور بتواند در نیمه اول لیگ، پرچم مدعی بودن را به اهتزاز درآورد اما تکیه بر روند کمنوسان بهتنهایی کافی نیست. تیمی که در گذشته بارها قربانی مدیریت لحظهای شده، نیاز دارد ساختار فنی خود را تثبیت کند تا از چرخه ناکامی فرار کند.
2-سپاهان؛ نوسان میان سنت و مدرنیته
سپاهان، تیمی که همواره نماینده فوتبال مدرن ایران بوده، امسال نیز توانست جایگاه خود را در جمع مدعیان حفظ کند اما یک نگاه عمیقتر به عملکرد این تیم نشان میدهد اصفهانیها همچنان در تعادلی شکننده میان میراث گذشته و نیاز به تحول امروز گرفتار هستند.
شروع فصل با ژوزه مواریس پرتغالی، نشانهای از عزم سپاهان برای بازگشت به اوج بود اما ناکامی در مدیریت نوسانات تیم از هفته پنجم تا نهم، نشان داد «مدرنیته وارداتی» بدون بسترسازی فرهنگی و ساختاری، تنها در حد یک تجربه موقت باقی میماند. با آمدن پاتریس کارترون فرانسوی، سپاهان دوباره به مسیر بازگشت اما سؤال این است: آیا این تغییرات کوتاهمدت میتواند راهحلی پایدار برای تیمی باشد که ۹ سال است جام لیگ برتر را نبرده؟
3- پرسپولیس؛ برخاستن ققنوس از خاکستر بحران
پرسپولیس که نامش مترادف با قهرمانی است، در نیمفصل اول لیگ بیستوچهارم تجربهای عجیب و پرتناقض را از سر گذراند. شروع خوب تیم با کارلوس گاریدو و پیروزیهای متوالی، بوی جام را برای هواداران قرمز به ارمغان آورد اما ۴ شکست پیدرپی از هفته دهم تا سیزدهم، این تیم را در لبه سقوط قرار داد.
تغییر سرمربی و حضور موقت کریم باقری روی نیمکت به عنوان سرمربی، بار دیگر نشان داد پرسپولیس، ققنوسی است که هر بار از دل بحران برمیخیزد. اما این نوسانات، محصول چیست؟ آیا مدیریت کوتاهمدت میتواند این تیم را در مسیر قهرمانی حفظ کند یا اینکه بحران ساختاری دیر یا زود گریبانگیر آن خواهد شد؟
4- فولاد؛ شگفتی یا محصول تغییر؟
فولاد خوزستان، تیمی که فصل پیش در آستانه سقوط بود و هفته آخر در لیگ برتر ماندنی شد، امسال به یکی از شگفتیها بدل شده است. با نشستن یحیی گلمحمدی روی نیمکت فولاد، این تیم توانست نهتنها از منطقه سقوط فرار کند، بلکه به رتبه چهارم جدول و ۴ امتیازی صدر برسد.
اما آیا این صعود چشمگیر، نتیجهای پایدار است؟ فولاد در گذشته نشان داده به سادگی در دام مدیریت احساسی میافتد اما اگر این روند به همین شکل ادامه پیدا کند، فولاد میتواند به یکی از مدعیان واقعی قهرمانی بدل شود. نیاز به ساختار و استراتژی بلندمدت در این تیم، بیش از هر چیز احساس میشود.
5- استقلال؛ سقوط یک امپراتوری
استقلال تهران، تیمی که همواره به عنوان یکی از مدعیان اصلی قهرمانی شناخته میشد، این فصل در بحران گرفتار شده. با ۱۸ امتیاز از ۱۵ بازی، آبیهای پایتخت در رتبه دهم جدول جا خوش کردهاند و فاصله ۱۴ امتیازی با صدر جدول، عملا این تیم را از جمع مدعیان خارج کرده است.
مشکلات مدیریتی و تغییرات مداوم در کادر فنی، استقلال را از مسیر موفقیت دور کرد. انتخاب پیتسو موسیمانه به عنوان سرمربی جدید، شاید روزنهای از امید برای هواداران باشد اما آیا این تغییر به تنهایی میتواند استقلال را به جایگاه واقعیاش بازگرداند؟
* نتیجهگیری: لیگ برتر و بازنمایی بحرانهای فوتبال ایران
نیمفصل نخست لیگ بیستوچهارم، بیش از هر چیز، یک آینه تمامنما از وضعیت فوتبال ایران بود؛ فوتبالی که همچنان گرفتار مدیریتهای کوتاهمدت، نیمکتهای لرزان، تصمیمات احساسی و کمبود زیرساختهای لازم است.
اگر چه رقابت میان سهضلعی تبریز، اصفهان و تهران جذابیتهای بیستوچهارمین دوره لیگ برتر را افزایش داده اما سؤال اساسی این است: آیا این رقابتها میتواند نشانهای از پیشرفت واقعی فوتبال ایران باشد یا صرفاً یک رقابت زودگذر میان تیمهایی است که هنوز به ثبات ساختاری نرسیدهاند؟ پاسخ این پرسش، سرنوشت فوتبال ایران را در سالهای پیش رو رقم میزند.