محمد رجبی: ۲ سال از آن غروب غمزده میگذرد؛ غروبی که در آن لیونل مسی، ققنوس بارسلونا، با سری خمیده نوکمپ را ترک کرد. آن روز، قلبها در بارسا شکست و وعدهها مثل کف روی آب از میان رفت. حالا، پس از گذشت این سالها، حقیقتی تلخ برملا شده: حق با مسی بود.
بهار ۲۰۲۳ بود، فصلی که مسی در آستانه ترک پاریسنژرمن بود. خوان لاپورتا، مردی که زبانش همیشه خوشنقشتر از عملش بوده، در مقابل دوربینها از رؤیای بازگشت مسی به بارسا گفت. هواداران در تبوتاب این رؤیا غرق شدند. حتی خود مسی هم شاید دلش لرزید اما در دل این وعدهها، زخمهایی بود که هنوز از آنها خون میچکید.
مسی آزاد بود؛ رها از زنجیرهای پاریس و گذشته. ۳ راه داشت: بازگشت به بارسلونا، پذیرش قرارداد نجومی الهلال یا پیوستن به اینترمیامی؛ تیمی که در دنیای فوتبال انگار هیچکس نامش را نمیدانست. بارسا، با آن تاریخ پرشکوه، جذابترین انتخاب بود اما این بار، مسی چشمهایش را باز نگه داشت. او دیگر فریب رؤیاهای پوچ را نمیخورد.
تصمیمش را گرفت و با آرامش گفت: «به اینتر میامی میروم». این جمله کوتاه، مثل خنجری بود بر قلب هواداران بارسا. چرا؟ چرا ستارهای که روح نوکمپ بود، بازگشت به خانهاش را رد کرد؟ پاسخ ساده بود: مسی دیگر به وعدههای پوچ لاپورتا اعتماد نداشت. بارسا با تمام شکوهش، تضمینی به او نداده بود و مسی که یک بار قربانی این بازی شده بود، حاضر نبود دوباره خانوادهاش را درگیر این میدان نامطمئن کند.
حالا ۲ سال گذشته و تصویر واضحتر شده است. دنی اولمو، ستارهای که بارسا این روزها برای ثبت قراردادش دستوپا میزند، دقیقاً همان داستان مسی را از نو نوشته است. لاپورتا، با همان سخنرانیهای پرطمطراقش، اولمو را به بارسا کشاند اما حالا که همه چیز به حقیقت نزدیک شده، مشخص است این وعدهها چیزی جز باد نبود.
جشن ۱۲۵ سالگی بارسا که میتوانست نقطه اوج تاریخ باشگاه باشد، به لکهای سیاه در کارنامه این مدیر بدل شد. اولمو، برخلاف مسی، به لاپورتا اعتماد کرد اما حالا این اعتماد بهای سنگینی برای او و باشگاه داشته است.
اما مسی، مردی که نوکمپ را به اوج رسانده بود، از این دام گریخت. او شاید هرگز به بارسا بازنگردد اما در میامی گرم و آرام زندگی میکند و از دور به این ویرانه نگاه میکند. بازگشت؟ شاید روزی که بارسا، مثل ققنوس، از خاکستر این مدیریت برخیزد اما مسی ثابت کرد گاهی ترک کردن از ماندن شریفتر است. او نه فقط ستاره فوتبال که ستاره خرد و دوراندیشی بود.