printlogo


کد خبر: 297795تاریخ: 1403/10/19 00:00
نگاهی به مجموعه ‌غزل «از نگفتن‌ها» سروده مرتضی حیدری‌آل‌کثیر
غزل‌هایی بین امروز و دیروز

الف.م. نیساری: مجموعه ‌غزل «از نگفتن‌ها»  کتابی است از مرتضی حیدری‌آل‌کثیر که انتشارات شهرستان ادب در 136 صفحه چاپ و منتشر کرده است.
مجموعه ‌غزل «از نگفتن‌ها» به چند بخش تقسیم شده است؛ بخش اول شامل 8 غزل، بخش دوم شامل 15 غزل که سروده‌های 1383 تا 1385 است، بخش سوم شامل 14 غزل آیینی و بخش چهارم شامل 24 غزل جدید. اغلب غزل‌های این کتاب 6 بیتی است و در آن غزل‌های 7 تا 10 بیتی هم پیدا می‌شود.
از 8 غزل بخش اول کتاب می‌توان به نوع کلام و بیان و نیز زبان غزل‌های شاعری 41 ساله به نام مرتضی حیدری‌آل‌کثیر پی برد؛ شاعری که کلامی قوی و پابرجا دارد و بخوبی از تجربه‌های ۲ دهه شاعری خود بهره برده است. نکته‌ دوم اینکه غزل‌های حیدری  بین غزل‌های کهن و غزل نوکلاسیک و غزل امروز و غزل نو کم‌وبیش در نوسان است؛ نوسانی که شاعرش توانسته بین‌شان توازن برقرار کند؛ توازنی که بار بیشترش نسیب زبان و غزل امروز است و نیز در بعضی غزل‌ها به سمت غزل نو کشش قابل توجهی دارد؛ غزلی که گاه پر از کلمات و نشانه‌های امروزی است؛ مثل غزل «اصول غرق شدن» با کلمات و تعابیری چون اسکله، گهواره‌ بندر، مکث، دو سه موج زمان، فانوس خنده‌های‌ تر، شنای هرزه، لطفا، اصول غرق شدن و...:
«شعری بخوان! به اسکله‌ لال جان بده
موجی به این جزیره‌ بی‌داستان بده
دیری‌ست عطر پیرهنت می‌وزد به شهر
قدری به گاهواره‌ بندر تکان بده
هم نیم‌شب به اسکله‌ ما سری بزن
هم زیر دست ثانیه‌ها امتحان بده
یک عمر در تو مکث نکردم که نشکفم
غرق تو می‌شوم، دو سه موجی زمان بده
ساحل! تو نیز دور شو از سعی ما ولی
فانوس خنده‌های ترت را نشان بده
با این شنای هرزه به جایی نمی‌رسیم
لطفا اصول غرق شدن یادمان بده»
نیز کلمات و تعابیری چون لج، رهگذر عادی و نظایر آن در غزل‌هایی که بار تازگی و نوگرایی‌شان بیشتر است و به غزل امروز و غزل نو نزدیک‌ترند.
و غزلی به نام «تنفس» نیز بین ظرایف غزل نو و غزل امروز قرار گرفته است؛ بین «سروهای سربه‌زیر و بیدهای سربه‌دار»؛ بین «ماه مثل طفل روی دست شب»؛ بین ماهی‌های خمار»؛ بین «کاج با غلاف خون‌چکان»؛ بین «دارکوب خلوت خویش»؛ بین «اسب زمستان در خیال کوهستان»، تا تعبیری چون «رود در آغوش جنگل» و نظایر آن که دامنه‌ تخیلش امروزی است اما چندان نو نیست: 
«دلبرانی شرمگین و عاشقانی بی‌قرار
سروهایی سربه‌زیر و بیدهایی سربه‌دار
ماه مثل طفل، روی دست شب خوابیده است
رود در آغوش جنگل مثل ماهی‌ها خمار
صورت مرداب را پوشانده برگ ریخته
پیرمردی با ردایی ارغوانی سوگوار
کاج تیغی که غلافی خون‌چکان دارد به تن!
سرو شاید عاشقی سرسبز از یک انتظار
دارکوب خلوت خویشم که جنگل فکر کرد
ضربه‌ام لالایی است و خواب شد وقتی بهار داشت از زیر یخ و سرما خودش را می‌تکاند
می‌دوید اسب زمستان در خیال کوهسار
حلقه‌های دست ما آغوش خوبی نیستند
ما دو زنجیر به ‌ناچاری به دام هم دچار
زندگی را ‌ای دل پژمرده‌ام محکم بگیر
آتش خاموش من، دست از تنفس برندار»
در کل، نشانه‌ها و تعابیر و کلمات 8 غزل نخست کتاب «از نگفتن‌ها» به غزل امروز و غزل نو نزدیک است؛ غزلی امروزی که گاه نیز بین غزل و شعر و زبان دیروز و نوکلاسیک و غزل نو در نوسان است و غزل نویی که سرشار از تعابیر و کلمات و نشانه‌های روزگار امروز و معاصر است؛ کلمات و نشانه‌ها و تعابیری نظیر: اثاثیه‌ خانه، پریدن فیل از تخیل، باطن روز و... و روند و رویه‌ای که به نوعی نزدیکی‌هایی نیز با زبان و سبک هندی هم دارد:
«یک شمع، یک مداد، کمی غم، شبی بلند
این چند تا اثاثیه‌ خانه‌ منند
بر هم زدند خلوت تنهایی مرا
این سایه‌ها که بیشترش سایه‌ زنند
تنها نگاه‌های تو مانده که در سرم
با سوزن تامل‌شان واژه می‌تنند
در قالبی شکسته مرا جمع می‌کنی
عشق تو شکل داده به من با همین روند
در این سفر جلوتری از من ولی چرا
آیینه‌ها درنگ تو را پخش می‌کنند
اسمت معلق است میان دهان‌شان
آنها که شعر مرا می‌پراکنند
آنها که در تخیل‌شان فیل می‌پرد
اما پرندگان مرا سنگ می‌زنند
حالا در این مثلث آیینه، خواب، شعر
در کوچه‌ای که اغلب شب‌هاش روشنند
بین خطوط دفتر خود پرسه می‌زنم
این شعرها اثاثیه‌ خانه‌ منند»
بخش دوم غزل‌ها نیز بی‌شباهت به بخش اول نیست اما غزل‌های آیینی کتاب «از نگفتن‌ها» که شعرهایش به پیامبر(ص)، امام محمد باقر(ع)، امام حسن مجتبی(ع)، امام رضا(ع)، امام موسی کاظم(ع)، امام صادق(ع)، حضرت ام‌البنین(س) و امام زمان(عج) و تقدیم شده یا درباره آنان است، شاید به دلیل نوع مضامین یا گرایش کلی و ناخودآگاه اشعار آیینی به زبان کلاسیک (به واسطه‌ گرایش کلی و بیشتر اشعار آیینی به آن سمت و سو و...) است که در این دفتر نیز چندان از نوگرایی و تازگی در اینگونه غزل‌های آیینی‌ خبری نیست؛ مثلا در غزلی که درباره‌ پیامبر(ص) است، کم‌ و بیش با همان تعابیر کلاسیک روبه‌رو هستیم و به پشتوانه‌ همان کلماتی که در اشعار آیینی کلاسیک می‌آید، دل بسته و وابسته است؛ تعابیری که در بیت‌های سوم و چهارم و پنجم و ششم غزل زیر آمده، گواه بر این امر است و حتی کلمات امروزی نظیر «جذاب» هم توانایی شعاع‌پراکنی قابل توجهی در بیت‌های خود ندارند اما ۲ بیت اول غزل زیر همچنان از قدرت شور و شیدایی امروزی برخوردار است و با تعابیری نو و بکر درآمیخته است:
«در پای چشم‌های تو گرداب سجده کرد
نور از سحر رها شد و در آب سجده کرد
رازت در آب رو شد و گفتی به آسمان
شکلِ مرا چو آینه بتاب! سجده کرد
روی تو جلوه کرد و شب از جای کنده شد
افتاد روی دست تو این قاب، سجده کرد
از بس که در دهان تو شکرانه ریخته‌ست
هر کس که شد از کلام تو سیراب، سجده کرد
در تو سجود گریه بلند است، شب مگر
محراب در میانه محراب سجده کرد؟
«یوسفم برای مکه بخوان! چون برای تو
یوسف در این روایت جذاب سجده کرد»
غزل‌های حیدری  در غزلی که برای امام باقر(ع) سروده، نه تنها از اوج می‌افتد، بلکه از غزل‌های دیروزی و کهن نیز ارث می‌برد و تکراری است و دارای زبانی بی‌شور و حرارتی است که ساکن است؛ با تعابیر مستعملی که در بیت‌های دوم و سوم و چهارم آمده است؛ تغزلی که حتی به دام نظم هم می‌افتد که این نظم خود را در بیت‌های پنجم و ششم و هفتم بیشتر آشکار می‌کند اما با این همه، نوگرایی شاعر در مطلع و مقطع غزل «تکامل» تا حدی حفظ شده است:
«ماهی که رفته از قدمش رد گذاشته‌ست
امواج را به سجده مقید گذاشته‌ست
دنیا به یک تکامل وضعی رسیده‌ست
تا پا به یک تواضع بی‌حد گذاشته‌ست
خواهد شکافت با قلمش نیل علم را
آن که جبین بر آیت سرمد گذاشته‌ست
پا از جهان خویش فراتر گذاشتن
شوری که گام‌های تو در مد گذاشته‌ست
هنگام خَلقِ خُلقِ تو و حسن تو، خدا
آیینه روبه‌روی محمد گذاشته‌ست
حکمت در ابتدای زبان بلیغ تو
شاید هزار راز زبانزد گذاشته‌ست
با این مقدمه به مزارت نمی‌رسم
دنیا مگر برای تو مرقد گذاشته‌ست؟!
من لال جلوه‌های توام، در دهان من
این شعر را نگاه تو شاید گذاشته‌ست».

Page Generated in 0/0070 sec