printlogo


کد خبر: 297821تاریخ: 1403/10/20 00:00
خودآگاهی در عصر شبکه‌های اجتماعی؛ نقد مضرات این فضا از زبان سلبریتی‌ها
از شهرت تا خودآگاهی

مهرداد احمدی: در روزگار ما، شبکه‌های اجتماعی به عنوان عرصه‌ای نوظهور در حیات اجتماعی و فرهنگی بشر، تحولات عمیقی در ارتباطات انسانی و سبک زندگی ایجاد کرده‌اند. این بسترها، که از دل فناوری‌های مدرن سر برآورده‌اند، نه‌تنها توانسته‌اند جریان اطلاعات را تسریع کنند، بلکه به شکلی پیچیده، جایگاه اجتماعی افراد را بازتعریف کرده‌اند. در این میان، سلبریتی‌ها، به عنوان نمادهایی از قدرت نمادین اقتصادی و اجتماعی، حضوری پررنگ در این فضا دارند و تعامل آنها با شبکه‌های اجتماعی، محور بسیاری از تأملات و انتقادات شده است. یکی از مصادیق این نقدها، سخنان مهران مدیری است که در مصاحبه‌ای با اشاره به مضرات فضای مجازی، بویژه اینستاگرام، به تأثیرات منفی این پلتفرم‌ها بر روان فرد و جامعه پرداخته است. مدیری که خود از چهره‌های برجسته و تأثیرگذار فرهنگ عامه ایران است، نقدهایی را مطرح کرده که از دل تجربه زیسته او در این فضا نشأت می‌گیرد. این امر از چند جهت شایان تأمل است. از یک سو، باید در نظر داشت که مدیری و دیگر چهره‌های مشابه، خود محصول یا حداقل استفاده‌کنندگان عمده همین شبکه‌ها هستند. 
شبکه‌های اجتماعی نه‌تنها بستری برای تداوم شهرت آنها فراهم کرده، بلکه در بسیاری موارد به تقویت و گسترش تأثیرگذاری آنها کمک کرده است. از سوی دیگر، نقد چنین فضایی توسط فردی که از منافع آن بهره‌مند شده، نوعی تناقض ظاهری به نظر می‌رسد اما اگر عمیق‌تر به مساله نگاه کنیم، این تناقض در واقع بازتاب یک آگاهی تازه و پیچیده است که می‌توان آن را نوعی خودآگاهی نامید. مفهوم خودآگاهی که در فلسفه برای توصیف رابطه فرد با خود و جهان اطراف به کار می‌رود، می‌تواند به درک چرایی اهمیت سخنان مدیری و دیگر سلبریتی‌ها در این باره کمک کند. خودآگاهی در این معنا، نقطه‌ای است که در آن فرد از جایگاه خود در ساختارهای اجتماعی، از ابزارهایی که او را به جایگاه کنونی رسانده‌اند و از تأثیرات این ابزارها بر خویشتن و دیگری آگاه می‌شود. به نظر می‌رسد مدیری در این سخنان از محدوده نگاه صرفا منفعت‌طلبانه فراتر رفته و به درکی عمیق‌تر از نقش و مسؤولیت خود دست یافته است.
چنین سخنانی را می‌توان به منزله نوعی بازاندیشی بر جایگاه فرد در شبکه قدرت و نفوذ تلقی کرد. مدیری، همانند بسیاری از سلبریتی‌های دیگر در موارد مشابه، از این امکان برخوردار است که به واسطه شهرت و محبوبیت خود، تأثیری فراتر از نظریه‌پردازان یا روشنفکران بر مخاطبان بگذارد. این امر به دلیل پیوند عاطفی و روانی میان مخاطبان و شخصیت‌های محبوب است. به عبارت دیگر، وقتی مدیری یا یک فوتبالیست مشهور از معایب شبکه‌های اجتماعی سخن می‌گوید، این سخن از کانالی منتشر می‌شود که پیش‌تر با اعتماد و علاقه مخاطب پر شده است. این وضعیت، بازنمایی نوعی حرکت دیالکتیکی است که در آن فرد ابتدا به عنوان محصول یک ساختار عمل می‌کند و سپس از دل همین ساختار به نقد آن می‌پردازد. شبکه‌های اجتماعی با همه کارکردهای مثبت و منفی‌شان، به سلبریتی‌ها این فرصت را داده‌اند که نه‌تنها مخاطب خود را بیابند، بلکه به کمک این ابزارها، به تأثیرگذاری اجتماعی خود عمق ببخشند اما وقتی فردی مانند مدیری از تأثیرات مخرب این ابزارها سخن می‌گوید، نشان‌دهنده آن است که وی به نوعی از جایگاه خود به‌مثابه یک «ابزار» آگاه شده و سعی دارد خود را از قید و بند آن رها کند. در این میان، سخنان نظریه‌پردازان و روشنفکرانی که پیش‌تر درباره پیامدهای منفی شبکه‌های اجتماعی هشدار داده‌اند، معمولا با چالش‌هایی روبه‌رو بوده است. یکی از این چالش‌ها فاصله میان نظریه و عمل است. بسیاری از مردم به واسطه ناآشنایی با زبان فلسفه یا جامعه‌شناسی، نمی‌توانند به سادگی به عمق چنین مباحثی پی ببرند اما وقتی چهره‌ای مشهور و آشنا همان مضامین را به زبان ساده و از دل تجربه خود بیان می‌کند، این پیام تأثیری به‌مراتب بیشتر خواهد داشت.
اینجا می‌توان از نوعی بازتعریف آگاهی جمعی سخن گفت. شبکه‌های اجتماعی اگرچه در بسیاری موارد به ابزارهایی برای ترویج سطحی‌نگری تبدیل شده‌اند اما در عین حال بستری برای شکل‌گیری این خودآگاهی نیز فراهم کرده‌اند. سلبریتی‌ها با نقد این فضا، نه‌تنها به آسیب‌شناسی جامعه‌ای می‌پردازند که خود بخشی از آن هستند، بلکه امکان آغاز یک گفت‌وگوی جمعی را نیز فراهم می‌آورند. این نکته بویژه درباره اینستاگرام صدق می‌کند؛ پلتفرمی که بیش از هر شبکه اجتماعی دیگری بر تصویرسازی و نمایش ظاهری تمرکز دارد. نقد این فضا توسط مدیری یا دیگران، به منزله نوعی مقاومت در برابر فرهنگی است که ارزش افراد را به میزان «لایک» یا «فالوئر» کاهش می‌دهد. 
چنین نقدهایی حتی اگر به طور کامل نتوانند ساختارهای موجود را تغییر دهند اما می‌توانند نوعی آگاهی را در مخاطبان ایجاد کنند که پیش‌زمینه‌ای برای تحولات بزرگ‌تر است. در نهایت، می‌توان گفت سخنان مدیری و دیگر سلبریتی‌ها درباره مضرات شبکه‌های اجتماعی، از ۲ جنبه مهم است: نخست، این سخنان نشانگر نوعی خودآگاهی است که در آن فرد از نقش خود در ساختارهای اجتماعی آگاه شده و به نقد این نقش می‌پردازد. دوم، این سخنان به واسطه جایگاه خاص گویندگان‌شان، می‌توانند تأثیری فراتر از نقدهای نظری داشته باشند و مخاطبان را به تأمل درباره روابط‌شان با این فضاها دعوت کنند. این نوع خودآگاهی که در بطن آن نوعی بازگشت به خویشتن و بازاندیشی بر جایگاه فرد در جهان اجتماعی نهفته است، یکی از راه‌هایی است که می‌توان به کمک آن، به نقد موثرتر شبکه‌های اجتماعی پرداخت. وقتی سلبریتی‌ها که خود نماد قدرت و نفوذ این شبکه‌ها هستند به نقد آن می‌پردازند، پیام آنها نه‌تنها تناقض‌آمیز نیست، بلکه به عنوان شاهدی بر پیچیدگی و تأثیر متقابل این فضاها بر زندگی انسانی عمل می‌کند. 
در این میان، وظیفه مخاطبان، پذیرش این نقدها و تلاش برای دستیابی به نوعی آگاهی فردی و جمعی است که بتواند زندگی آنها را از تسلط مطلق این شبکه‌ها رها کند. این حرکت دیالکتیکی، اگرچه ممکن است به نتیجه‌ای سریع و قاطع منجر نشود اما می‌تواند آغازگر مسیری باشد که در آن، افراد از ابزارهایی که بر زندگی آنها تأثیر می‌گذارند، فراتر روند و به سوی نوعی خودآگاهی عمیق‌تر حرکت کنند. سخنان مهران مدیری و سایر سلبریتی‌هایی که شبکه‌های اجتماعی را نقد می‌کنند، در عین حال که حامل پیام‌های انتقادی است، جنبه‌ای دیگر از رابطه میان افراد مشهور و این فضاها را روشن می‌کند. این نقدها را می‌توان در چارچوب تمایز میان آزادی و وابستگی مورد بررسی قرار داد. یکی از مفاهیم کلیدی که می‌توان به آن اشاره کرد، این است که هر ابزاری که انسان به کار می‌گیرد، در عین ارائه امکانات جدید، محدودیت‌هایی را نیز به همراه می‌آورد. شبکه‌های اجتماعی برای سلبریتی‌ها بستری بی‌نظیر برای دیده شدن و گسترش تأثیرگذاری بوده‌اند اما همین بستر، آنها را در قالب‌هایی قرار داده که از آن به سختی می‌توان رها شد. نقد این فضا از سوی مدیری یا دیگران، می‌تواند بیانگر نوعی احساس وابستگی ناگزیر باشد که از یک سو قدرت می‌بخشد و از سوی دیگر هویت افراد را مقید می‌کند.
از سوی دیگر، این نقدها بازتاب‌دهنده پارادوکس شهرت نیز هست. شهرت در شبکه‌های اجتماعی بر پایه دیده شدن و نمایش مداوم استوار است. این نمایش، اگرچه بر جذابیت و محبوبیت افراد می‌افزاید اما در عین حال، آنها را به بازیگرانی در صحنه‌ای بی‌پایان تبدیل می‌کند. نقد مدیری و دیگران را می‌توان تلاش برای خروج از این بازی دانست، یا حداقل نوعی اعلام آگاهی از قواعد آن. وقتی فردی که خود در مرکز این نمایش قرار دارد به آسیب‌های آن اشاره می‌کند، نشان می‌دهد شهرت نه‌تنها پاداشی برای تلاش‌های او نیست، بلکه گاه به باری بر دوش تبدیل می‌شود. 
این سخنان همچنین ما را به تأمل در مساله اخلاقی استفاده از شبکه‌های اجتماعی دعوت می‌کند. اخلاق در این فضا به ۲ سطح تقسیم می‌شود: یکی اخلاق فردی کاربران و دیگری مسؤولیت اخلاقی کسانی که تأثیرگذاری بیشتری دارند. مدیری و دیگر سلبریتی‌هایی که این نقدها را مطرح می‌کنند، در واقع به نوعی به بازتعریف مسؤولیت اخلاقی خود پرداخته‌اند. 
آنها با نقد شبکه‌های اجتماعی، تلویحا از مخاطبان می‌خواهند این فضا را نه صرفا به عنوان ابزاری برای سرگرمی و مصرف، بلکه به عنوان عرصه‌ای برای تأمل و بازاندیشی ببینند. چنین دعوتی، اگرچه ممکن است در نگاه نخست ساده به نظر برسد اما به واقع چالشی بنیادین برای ساختارهای قدرت و سرمایه‌داری دیجیتال است که این پلتفرم‌ها را کنترل می‌کنند. همچنین می‌توان این نقدها را در چارچوب نوعی هشدار به جامعه در نظر گرفت. شبکه‌های اجتماعی، همان‌گونه که امکان ارتباط را گسترش داده‌اند، زمینه‌ساز شکل‌گیری نوعی فرهنگ مقایسه مداوم نیز شده‌اند. این فرهنگ که بر پایه مقایسه وضعیت افراد با یکدیگر استوار است، به شکلی پنهان احساس نارضایتی و ناکافی بودن را در مخاطبان ایجاد می‌کند. وقتی مدیری از آسیب‌های این فضا سخن می‌گوید، به نوعی به این خطر اشاره دارد که افراد در تلاش برای رسیدن به استانداردهای نمایشی، ممکن است از اصالت زندگی خود فاصله بگیرند.
یکی دیگر از جنبه‌های قابل توجه این نقدها، تأثیر آنها بر خود مفهوم سلبریتی است. شبکه‌های اجتماعی چهره‌های مشهور را نه‌تنها به عنوان هنرمند یا ورزشکار، بلکه به عنوان یک «برند» تعریف کرده‌اند. این برند، بر پایه ارائه تصویری ایده‌آل و بی‌نقص ساخته می‌شود که باید دائما بازتولید شود. نقد مدیری از شبکه‌های اجتماعی را می‌توان به منزله نوعی مقاومت در برابر این روند برندسازی نیز دانست. او با بیان این سخنان، به مخاطبان خود یادآوری می‌کند که در پشت این تصویرهای زیبا و زندگی‌های به ظاهر کامل، انسان‌هایی واقعی با مشکلات و تناقضات خاص خود وجود دارند. از منظر دیگری نیز می‌توان به این موضوع نگاه کرد: نقد شبکه‌های اجتماعی توسط سلبریتی‌ها به ما نشان می‌دهد این فضاها، به‌رغم ظاهر دموکراتیک‌شان، عرصه‌ای برای بازتولید نابرابری‌های اجتماعی هستند. اگرچه اینستاگرام و دیگر پلتفرم‌ها در ابتدا به عنوان ابزارهایی برای توانمندسازی کاربران معرفی شدند اما در عمل، تبدیل به بستری برای تقویت قدرت و نفوذ کسانی شده‌اند که پیش‌تر نیز از سرمایه‌های اجتماعی و فرهنگی بالایی برخوردار بودند. 
سخنان مدیری و دیگران در واقع به نوعی بیانگر نارضایتی از این بازتولید نابرابری است و تلویحا از ما می‌خواهد در پی الگویی جدید برای تعامل در فضای دیجیتال باشیم. در نهایت، این نقدها می‌توانند به عنوان دعوتی برای بازتعریف رابطه ما با فناوری در نظر گرفته شوند. شبکه‌های اجتماعی همان‌گونه که زندگی ما را متحول کرده‌اند، نیازمند بازاندیشی مداوم هستند. مدیری و دیگر سلبریتی‌هایی که به آسیب‌های این فضا اشاره می‌کنند، در واقع از ما می‌خواهند مرز میان استفاده هوشمندانه و مصرف غیرانتقادی را تشخیص دهیم. این دعوت اگرچه ممکن است در نگاه اول ساده به نظر برسد اما به واقع گامی در جهت بازگشت به انسانی‌تر کردن رابطه ما با فناوری است. به این ترتیب، سخنان مهران مدیری نه صرفا یک نقد سطحی، بلکه بازتابی از تحول در آگاهی فردی و جمعی است که می‌تواند به تغییرات عمیق‌تری در شیوه‌های زندگی و ارتباطات ما منجر شود. این نقدها به شرطی که به‌درستی درک و تحلیل شود، می‌تواند آغازگر گفتمان‌هایی باشد که در نهایت به رهایی از تسلط بی‌چون و چرای فناوری کمک کند.

Page Generated in 0/0080 sec