printlogo


کد خبر: 297875تاریخ: 1403/10/22 00:00
راز تداوم معنای تاریخ

جعفر علیان‌نژادی، خبرنگار: گرایشی در تاریخ اندیشه مدرن وجود دارد که بسیاری از تحولات دوران مدرن را حواله به ریشه‌های الهیات مسیحی می‌دهد. این ارجاع به عقب، بیش از آنکه ناشی از یک انتخاب داوطلبانه باشد، ریشه در نوعی ضرورت دارد؛ ضرورتی که از لرزان شدن پایه‌های مشروعیت بنیاد‌های مدرن و مبانی مدرنیته حاصل شده است.
اندیشه‌های بدیلی بنیادهای مدرنیته را زیر ضرب برده و خاستگاه آنها را نه یک امر عقلانی محض و خودبنیاد، که دارای تباری الهیاتی دانسته و این میراث‌خوری و دنباله‌روی را اثبات کرده است. از این نظر مدرنیته نه ثمره روشنگری و مرجعیت عقل که دنباله همان مذهب مسیحیتی است که سکولار شده و تنها لباس عقلی پوشیده است.
کارل لویت یکی از افرادی است که در کتاب «معنا در تاریخ» به این نقض غرض موکدا اشاره کرده و مدعی شده اندیشه اکثر فلاسفه تاریخ‌ مدرن شامل هگل، مارکس، نیچه، وبر و کنت ریشه الهیاتی دارد و معنایی که آنها به تاریخ می‌دهند و آن را دارای آغاز، میانه و انجام می‌دانند، همگی از الهیات مسیحی نشأت گرفته است. 
لویت به این ترتیب نتیجه می‌گیرد فلسفه تاریخ مدرن بی‌اعتبار یا بی‌معناست و نمی‌توان با شواهد تجربی، ایده پیشرفت خطی و فرارونده این فلسفه را که از الهیات مسیحی گرفته شده‌ و به سمت حد نهایی خود در حرکت است، تأیید کرد، بنابراین باید به سیاق یونان باستان یا برخی ادیان شرقی، تاریخ را بی‌هدف دانسته و به شکل چرخه‌های تکراری و از نو تجدیدشونده فهم کرد. 
بحران معنا به طریق دیگری نیز در فلسفه تاریخ اندیشه مدرن با شواهد تجربی مضاعف شده است. آنچه این اندیشه در مدرنیته متقدم به عنوان مثال در حوزه ایجاد برابری، فراوانی برای همه پیش‌بینی می‌کرد، در مدرنیته متأخر بشدت زیر سوال رفت و نه تنها آن پیش‌بینی‌ها محقق شد که وضع بدتر هم شد. اولریش بک در کتاب جامعه خطر، هبوط مدرنیته از توزیع برابر کالا به توزیع برابر ریسک یا خطر را بخوبی روایت کرده است.
رد معنای تاریخ و آزمون‌ناپذیری یا عدم امکان سنجش تجربی وقایع تاریخی، منجر به بی‌اعتباری استناد به گزارشات تاریخی شده و این یعنی امکان هر گونه تفسیر یک حادثه یا واقعه وجود داشته و هیچ مناط و ملاک متقنی برای اثبات یک روایت یا قرائت وجود ندارد.
همه اینها که لویت می‌گوید، حکایت از میل قوی گسست اندیشه اروپایی از نهاد دینی است که آن را عقلانی نمی‌داند؛ گسست نافرجامی که کلان‌روایت فلسفه تاریخ آنان را بحرانی و بی‌معنا کرده است. در مقابل این میل قوی به تعلیق دین، پس از انقلاب اسلامی، امام(ره) و‌ رهبر معظم انقلاب فهمی از هستی تاریخی ارائه داده‌اند که تداوم منطقی فلسفه تاریخ  انسان ایرانی اسلامی است؛ فلسفه تاریخی که به سمت امتداد و اشتداد عقلانیت با مدد و پشتوانه نهاد دین در حرکت است. نظریه انسان ۲۵۰ ساله رهبری در تبیین تاریخ امامت ائمه هدی(ع)، قابل تعمیم به کل تاریخ انبیا و سرگذشت بشریت است و پس از غیبت امام معصوم(ع) نیز به نحو منطقی حرکت به سمت سرنوشت انسان را معلوم می‌دارد.
حال سوال این جاست که چنین نگاهی، چگونه در برابر هجوم بی‌‌وقفه سوالات و بدیل‌های مدعی مدرن، دوام می‌آورد و به حرکتش ادامه می‌دهد؟ چرا ذات این فلسفه تاریخ، بحرانی نشده و با خطر بی‌معنایی مواجه نمی‌شود؟ بیان رهبر انقلاب در مراسم عزای امام هادی(ع)، راز این تداوم و اشتداد عقلانی را بر ملا کرد. ایشان بیان داشتند: «بعضی تاریخ خوانده‌اند [اما] حدیث نخوانده‌اند و از کلمات ائمه در این روایات مطلع نیستند؛ عیب بزرگ کار اینها این است».
راز این ماندگاری، در ارتباطی است که هستی تاریخی انسان با معارف حقه برقرار می‌کند. بر مبنای این فلسفه تاریخ معلوم می‌شود، کار مورخ تنها گزارش تاریخ نیست، بلکه گزارش معنادار تاریخ است؛ معنایی که همان معارف عقلی یا احادیث اهل بیت(ع) به تاریخ می‌بخشد. نه به این معنا که چیزی بر تن وقایع تحمیل کرده یا می‌افزاید، بلکه به این معنا که حرکت درست تاریخ و عمق ناپیدا اما موجود حوادث را در می‌یابد و نمی‌گذارد این سیر هدفمند و جهت‌دار، دچار بحران و بی‌معنا شود. 
بر این اساس می‌توان گفت فلسفه تاریخ، ما را به شکلی از روایت حقیقی وقایع رهنمون می‌کند که آن را از دستبرد تحریف و انحراف مصون نگاه می‌دارد؛ رگ درست حقیقت را در آن پدیده می‌یابد و از دل این فهم، استمرار و تداوم حرکت به سمت افق نهایی را درک می‌کند. فهم تاریخ با معارف برجا مانده از اهل بیت(ع)، از قول و فعل و تقریر، ما را به این نتیجه می‌رساند که تاریخ، انعکاسی از تجربه بشر در نزدیک شدن یا دور شدن از سنت‌های الهی است. 
 تاریخ زندگی معصومین، یا سیره عملی آنان، پیامبر اکرم(ص) و انبیای الهی از این نظر منبع غنی و سرشاری برای یادگیری شیوه‌های برپاداشتن سنت‌های الهی در زمین واقعیت است. مسیری که پس از انقلاب اسلامی، حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری پیش برده‌اند، با چنین فهمی از آن شیوه‌ها و درک موفقیت‌های آنان برای پیاده‌سازی عملی آنچه پس از انقلاب رخ داده، بوده است.

Page Generated in 0/0057 sec