فائزه گیتینما: مقاومت یمن پس از ۷ اکتبر با اتخاذ راهبردی چندوجهی و تاثیرگذار در مقابله با رژیم صهیونیستی، نقشی کلیدی در تحولات منطقه ایفا کرده و سهم قابلتوجهی در شکلدهی به بلوکهای قدرت به دست آورده است. حملات مستقیم به کشتیهای تجاری به مقصد سرزمینهای اشغالی، افزایش تنشها با حمله به ناوهای ارتش آمریکا، همچنین حملات پهپادی و موشکی به مواضع استراتژیک در سرزمینهای اشغالی و تلآویو، خسارتهای جدی اقتصادی و امنیتی به اسرائیل، آمریکا و متحدان منطقهای آنها وارد کرده است. این در حالی است که تلاشهای آمریکا تحت عنوان «عملیات نگهبان رفاه» و ائتلافسازی با برخی کشورها علیه یمن نیز نتوانسته این کشور را مهار کند.
ناوهای آمریکایی و سامانههای پدافندی رژیم صهیونیستی در رهگیری موشکهای یمنی ناکام ماندهاند که این ناکامی، به طور مستقیم اعتبار نظامی آمریکا در منطقه را تحت تاثیر قرار داده است. تداوم این حملات در شرایطی که حزبالله و گروههای مقاومت در سوریه و عراق عملیات خود را متوقف کردهاند، چالشی جدی برای اسرائیل به وجود آورده است. این وضعیت احتمالات درباره طرحریزی یک حمله گسترده با مشارکت رژیم صهیونیستی، آمریکا و انگلیس علیه یمن را به شکل جدی تقویت کرده است. بویژه هدف قرار دادن زیرساختهای حیاتی رژیم صهیونیستی همچون نیروگاه برق «اوروت رابین» در جنوب حیفا نشان میدهد انصارالله در حال بهبود تاکتیکهای جنگی خود است.
انصارالله یمن با وجود فاصله بیش از ۱۵۰۰ مایلی از تلآویو، نوع جدیدی از تهدید را برای نیروهای دفاعی اسرائیل به وجود آورده است که مدیریت این تهدید میتواند فرصت مهمی برای تغییرات آتی منطقه و تقویت اتحادهای استراتژیک فراهم کند.
در دور اخیر حملات هوایی اسرائیل علیه انصارالله، ارتش اسرائیل، صنعا، پایتخت یمن را هدف قرار داد و فرودگاه بینالمللی آن را از مدار خارج کرد. این حمله که چهارمین موج از حملات هوایی اسرائیل از ۷ اکتبر محسوب میشود، با هدف تخریب زیرساختهای یمن، انهدام محمولههای تسلیحاتی و کاهش توان واردات نفت انجام شد. با این وجود، مقاومت یمن همچنان به حملات کوبنده خود ادامه داد و کمتر از یک روز پس از حملات اسرائیل، حملات موشکی به سرزمینهای اشغالی را به شکل غیرمنتظرهای از سر گرفت. در عین حال، عملیات دریایی یمنیها در تنگه استراتژیک بابالمندب که به عنوان دروازه جنوبی کانال سوئز عمل میکند، باعث کاهش بیش از ۵۰ درصدی حملونقل از طریق این گذرگاه شده است. بر اساس آمار، در ماه نوامبر ۲۰۲۳ تعداد عبور کشتیها از کانال سوئز به ۲,۰۶۸ مورد رسید، در حالی که این عدد در ماه اکتبر با کاهشی ۵۸ درصدی به ۸۷۷ مورد رسیده بود. کشتیهایی که مجبورند دریای سرخ را دور زده و از دماغه امید نیک عبور کنند، با افزایش هزینه سوخت به میزان یک میلیون دلار، یک تا 2 هفته زمان بیشتر ماندن در دریا و ۱۱,۰۰۰ مایل دریایی مسافت اضافه روبهرو هستند که این عوامل به فرسودگی بیشتر کشتیها منجر میشود.
* در اتاق فکر تلآویو چه میگذرد؟
اظهارات و دیدگاههای مقامات رژیم صهیونیستی نشان میدهد به دلیل حملات موثر یمن و شرایط موجود، ارتش اسرائیل در حال برنامهریزی برای انجام حملاتی جامعتر علیه یمن است، با این تصور که ضعف پدافندی یمن به آنها اجازه میدهد این عملیات را با موفقیت اجرا کنند. به گفته مفسران صهیونیست، این اقدام میتواند امنیت بیشتری برای سرزمینهای اشغالی به ارمغان آورد و به خانوادههای اسرائیلی این امکان را بدهد که شبها بدون نیاز به پناهگاهها و در آرامش کامل بخوابند.
علاوه بر این، چنین حملاتی میتواند به بازگشایی یکی از آبراههای کلیدی جهان، یعنی تنگه بابالمندب و دریای سرخ منجر شود. این بازگشایی به کشتیهای اسرائیلی امکان میدهد رفتوآمد خود را آزادانه و بدون محدودیت از سر بگیرند.
یکی دیگر از نتایج احتمالی این اقدام، بازگرداندن روند عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی به جریان سابق است. پیش از ۷ اکتبر، عربستان سعودی در حال مذاکره با آمریکا و اسرائیل برای تسهیل عادیسازی روابط بود اما پس از این تاریخ، تمایل خود را از دست داد و این مساله غیرممکن به نظر میرسید. با این حال، سعودیها تجربه تلخی از رویارویی با یمن دارند؛ تجربهای که شامل تحمل هزاران حمله موشکی بالستیک از سوی یمن، بیش از آنچه رژیم صهیونیستی تجربه کرده است، میشود.
سعودیها در گذشته با ایجاد ائتلافی نظامی، جنگی طولانی علیه یمن به راه انداختند که سالها به طول انجامید و منجر به کشته شدن صدها هزار نفر در یمن تا پایان سال ۲۰۲۱ شد. این اقدامات انتقادات گسترده بینالمللی، از جمله در سنای آمریکا و از سوی جو بایدن، نامزد وقت ریاست جمهوری آمریکا را برانگیخت.
اکنون به نظر میرسد عربستان سعودی بار دیگر در تلاش است حملات خود به یمن را از سر بگیرد. گزارشهای تاییدنشدهای از حملات نیروهای سعودی به مواضع انصارالله در دسامبر منتشر شده است. این حملات احتمالاً با هماهنگی نظامی بین تلآویو و ریاض انجام میشود، زیرا اهداف 2 طرف در این رابطه منطبق به نظر میرسد.
اسرائیل نیز با تبلیغ حذف تهدید یمن که به عنوان نیروی نیابتی ایران از آن یاد میکند، از مرزهای عربستان سعودی، تلاش دارد سعودیها را به اتحاد با خود ترغیب کند. این اقدام مشابه رویکرد اسرائیل در مقابله با حماس و حزبالله است.
علاوه بر این، سعودیها اکنون با دولتی جدید در آمریکا مواجهند که اعلام کرده گسترش عادیسازی روابط با اسرائیل، اولویتی مطلق در سیاست منطقهای آنهاست. اگر عربستان سعودی، به عنوان مرکز ثقل جهان عرب، روابط خود را با اسرائیل عادی کند، احتمالاً زمینهساز عادیسازی گستردهتر روابط بین رژیم صهیونیستی و سایر کشورهای عربی خواهد شد.
همزمان تلآویو میتواند روابط خود را با ریاض تقویت کرده و به تلاشهای آمریکا برای گسترش عادیسازی منطقهای کمک کند. به این ترتیب، هم از تجاوزات نیروهای مقاومت جلوگیری میشود و هم دومینوی عادیسازی روابط در منطقه به پیش میرود.
* تثبیت موازنه ایران و لزوم تغییر سریع راهبرد علیه اسرائیل
اسرائیل پس از جنگ با حزبالله و تغییر حاکمیت در سوریه، انگیزههای زیادی برای حمله به سایر پایگاههای مقاومت، بویژه در یمن دارد. توسعهطلبی نیز جزو برنامههای رژیم اسرائیل در منطقه شده است. در این میان، آمریکا از نظر سیاسی و مالی نقش اصلی را در این تغییرات ایفا میکند تا نقشه «تغییر خاورمیانه» را سریعتر پیش ببرد. به همین دلیل، رهبر معظم انقلاب تأکید کردند محاسبات اشتباه رژیم صهیونیستی باید توسط ایران اصلاح شود. اگر مقاومت همچنان از همان تاکتیکهای تکراری استفاده کند، نه تنها فشار لازم را اعمال نمیکند، بلکه معادلات را تغییر نمیدهد. نکتهای که میتواند این محاسبات را تغییر دهد، خروج از تاکتیکها و راهبردهایی است که اسرائیل میتواند پیشبینی و مقابله کند. جبهه مقاومت میتواند در کنار تکرار تاکتیکها، روشهای جدید و غیرمنتظرهای برای مقابله با اسرائیل در نظر بگیرد و منافع اسرائیل را فراتر از سرزمینهای اشغالی تهدید کند.
ایران باید برتری خود در موازنه سیاسی و نظامی با جبهه آمریکایی و اسرائیلی را حفظ کند و این تنها با حمایت میدان و دیپلماسی امکانپذیر نیست. هرگونه پیام ضعف از داخل و حمایت کامل از سیاستهای آمریکا موازنه را تخریب کرده و تهدیدات علیه ایران را از سوی رژیم صهیونیستی افزایش میدهد. اگر سیاست خارجی ایران به عنوان رهبر مقاومت حتی کمی انعطاف نشان دهد، ممکن است امیدواری در کاخ سفید ایجاد شود. در مسیر مخالف، ایران میتواند با استفاده از ظرفیتهای دیپلماتیک، توسعهطلبی یا اشغالگری مدرن اسرائیل را برای کشورهای منطقه بازتعریف کرده و تهدیدات مداوم آن را به دولتمردان منطقه یادآوری کند. این امر نیازمند ورود کشورهای ثالث مانند چین است که برنامه بلندمدت برای نفوذ در خاورمیانه و مقابله با آمریکا را دارد و همکاری با روسیه با هدف مقابله و نفوذ دقیق آمریکا در منطقه را دنبال میکند.