printlogo


کد خبر: 297963تاریخ: 1403/10/26 00:00
«وطن امروز» گزارش می‌دهد؛ چرا می‌گوییم مصرف گرایی قاتل خلاقیت است
به هنر بازگردیم

مهرداد احمدی: هنر، سرچشمه زیبایی و خلاقیت، همواره در پیوندی عمیق با روح انسان بوده است اما امروز، سینمای ایران در چنبره سرمایه‌داری نمایشی گرفتار آمده است؛ جریانی که به ‌جای بارور کردن خلاقیت، هنر را به کالایی بازاری تبدیل کرده و با زرق‌وبرق ظاهری خود، استقلال و اصالت آن را به گروگان گرفته است. در این میان، شبکه‌های نمایش خانگی با جریان‌های مالی عظیم و بی‌پاسخ، چهره‌ای تازه از هنر تجاری ارائه داده‌اند که پیامدهای عمیقی برای سینما و فرهنگ ایران داشته است. سرمایه‌داری نمایشی، مفهومی است که در بطن خود، به تقلیل هنر به کالای مصرفی اشاره دارد. شبکه‌های نمایش خانگی، به ‌عنوان تجلی عینی این مفهوم، محتوایی را تولید می‌کنند که به ‌جای ارزش‌گذاری بر اندیشه و عمق، تنها به دنبال جذب بیشترین تعداد مخاطب است. این هدف با پرداخت مبالغ هنگفت به بازیگران مشهور و ایجاد صحنه‌هایی پر از تجملات و زرق‌وبرق دنبال می‌شود. برای مثال، انتشار اسناد پرداختی در برخی سریال‌های نمایش خانگی نشان داده بازیگران برای هر ماه حضور در این پروژه‌ها، مبالغ میلیاردی دریافت می‌کنند. این ارقام که فراتر از حد طبیعی هزینه‌های تولید یک فیلم سینمایی هستند، به‌طور غیرمستقیم تمام ساختارهای صنعت فیلمسازی را تحت تأثیر قرار داده‌اند. در نتیجه، آثار هنری به تولیدات صنعتی تبدیل شده‌اند که هدف نهایی آنها فروش است و نه انتقال پیام یا ایجاد ارزش. این رویکرد، هنرمندان و تولیدکنندگان را نیز به ۲ دسته تقسیم کرده است: کسانی که در خدمت این صنعت مصرف‌گرایی هستند و کسانی که از آن کنار گذاشته شده‌اند. دسته دوم، که اغلب فیلمسازان مستقل و جوان را شامل می‌شود، دیگر توان رقابت با این جریان مالی را ندارند و در سایه این انحصارگرایی، به حاشیه رانده شده‌اند.
تأثیرات این روند بر سینمای ایران عمیق و چندلایه است. نخستین و شاید مهم‌ترین پیامد، افزایش شدید هزینه‌های تولید فیلم است. قراردادهای میلیاردی بازیگران، هزینه‌های تجملاتی و بودجه‌های هنگفت پروژه‌های نمایش خانگی، استانداردهای مالی جدیدی ایجاد کرده‌اند که اغلب فیلمسازان مستقل نمی‌توانند با آنها رقابت کنند. این افزایش هزینه‌ها، بویژه برای تهیه‌کنندگان خصوصی و فیلمسازان جوان که به سرمایه‌های محدود و منابع مشخص دسترسی دارند، به یک مانع جدی تبدیل شده است. آنها که روزگاری با حداقل امکانات آثاری نوآورانه و معنادار خلق می‌کردند، اکنون یا مجبور به پذیرش قواعد سرمایه‌داری نمایشی هستند یا به کلی از این عرصه کنار می‌روند. علاوه بر این، جریان سرمایه‌های بی‌حساب و کتاب، تنوع و نوآوری را نیز از سینمای ایران گرفته است. در شرایطی که تنها آثار تجاری با محوریت چهره‌های مشهور و داستان‌های سطحی مورد توجه قرار می‌گیرند، دیگر جایی برای تجربه‌گرایی و خلاقیت باقی نمی‌ماند. نتیجه این روند یکنواختی و تکرار در تولیدات سینمایی است که به ‌مرور، کیفیت و اصالت آن را از بین می‌برد.
* مصرف‌گرایی و مرگ خلاقیت
فرهنگ مصرف‌گرایی، یکی از نتایج اجتناب‌ناپذیر سرمایه‌داری نمایشی است. در این فرهنگ، مخاطب به ‌جای جست‌وجوی آثار عمیق و تأثیرگذار، به مصرف سریع و بدون تأمل محتوای تولیدشده عادت می‌کند. سریال‌ها و فیلم‌های نمایش خانگی با روایت‌هایی ساده و گاه تکراری، به مخاطب القا می‌کنند که هنر چیزی جز یک وسیله سرگرمی نیست. این رویکرد بویژه در کشوری مانند ایران که سینمای آن به ‌عنوان یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های خلاقیت در جهان شناخته می‌شود، ضربه‌ای مهلک است. در گذشته، سینمای ایران با آثاری که از دل فرهنگ و جامعه برمی‌آمدند، مخاطبان خود را به تفکر وامی‌داشت اما امروز این سینما در میان جریان‌های سطحی و مصرف‌گرای نمایش خانگی گم شده است.حتی فیلمسازان مستقل نیز که روزگاری به ‌عنوان پیشگامان نوآوری شناخته می‌شدند، اکنون تحت فشار این فرهنگ مصرف‌گرایی به تکرار و کلیشه‌گرایی رو آورده‌اند. آنها برای بقا در این بازار مجبورند قواعد سرمایه‌داری نمایشی را بپذیرند و آثار خود را مطابق با خواسته‌های آن تولید کنند.
* منابع مالی ناشناس؛ زخم پنهان سینما
یکی از معماهای اصلی در این میان، منابع مالی عظیمی است که به شبکه‌های نمایش خانگی سرازیر می‌شود. در شرایطی که اقتصاد کشور با چالش‌های جدی مواجه است، ورود این مبالغ هنگفت پرسش‌های بسیاری را به‌ وجود آورده است. این منابع که اغلب از شفافیت لازم برخوردار نیستند، نه‌تنها ساختار سینمای ایران را تحت تأثیر قرار داده‌اند، بلکه به فرهنگ و جامعه نیز آسیب زده‌اند. این سرمایه‌ها که به‌نظر می‌رسد تنها هدف‌شان سودآوری است، در واقع به ابزاری برای تسلط بر صنعت فیلمسازی تبدیل شده‌اند. آنها با ایجاد انحصار در تولید محتوا، امکان رقابت را از بین برده‌اند و به تضعیف تنوع و نوآوری منجر شده‌اند.
* بازگشت به اصالت هنر
برای نجات سینمای ایران از این وضعیت باید به اصول اصیل هنر بازگشت که این بازگشت مستلزم تغییر در نگرش مخاطبان، تولیدکنندگان و سیاست‌گذاران است. مخاطبان باید بیاموزند که هنر چیزی فراتر از یک وسیله سرگرمی است و ارزش آن در عمق و معنا نهفته است. تولیدکنندگان نیز باید به جای تمرکز بر سودآوری، به خلاقیت و نوآوری بها دهند. سینمای ایران با تمام چالش‌هایی که امروز با آن مواجه است، همچنان ظرفیت بازگشت به دوران طلایی خود را دارد اما این بازگشت تنها زمانی ممکن است که خلاقیت و اصالت، بار دیگر جایگاه خود را در این صنعت باز پس گیرند و سرمایه از ابزار تسلط، به ابزار حمایت تبدیل شود. هنر اگرچه امروز در چنگال سرمایه گرفتار شده است اما همچنان می‌تواند از این چنگال رهایی یابد و به سرچشمه زیبایی و خلاقیت بازگردد.
برای بازگرداندن سینمای ایران به مسیر اصالت و خلاقیت، باید نگاه خود را به زیربناهای فکری و عملی تغییر دهیم. این مسیر دشوار اما ضروری است، چرا که سینما نه فقط یک رسانه سرگرمی، بلکه ابزاری قدرتمند برای انتقال فرهنگ، تفکر و هویت است. اگر سینمای ایران بخواهد دوباره به جایگاه شایسته خود در جهان هنر بازگردد، باید از سیطره سرمایه‌داری نمایشی و مصرف‌گرایی فاصله گرفته و ریشه‌های خود را در خلاقیت، نوآوری و عمق فرهنگی بیابد. یکی از مهم‌ترین اقدامات برای بازگشت به اصالت هنر، شفاف‌سازی منابع مالی تولیدات نمایشی است. در شرایطی که منابع درآمدی شبکه‌های نمایش خانگی اغلب نامشخص و غیرشفاف‌اند، این مساله نه‌تنها رقابت را ناعادلانه کرده، بلکه باعث شده شک و تردیدهایی درباره اهداف پشت پرده این سرمایه‌گذاری‌ها ایجاد شود. شفافیت مالی، ابزاری کلیدی برای ایجاد اعتماد و بازگرداندن توازن به صنعت سینماست. این شفافیت می‌تواند با ایجاد مقررات سخت‌گیرانه برای اعلام منابع مالی پروژه‌ها، نظارت دقیق بر جریان‌های مالی و ایجاد نهادهای مستقل نظارتی محقق شود. در صورتی که منابع مالی شبکه‌های نمایش خانگی تحت کنترل قرار گیرند، می‌توان از تسلط سرمایه‌داری نمایشی بر سینما جلوگیری کرد و فرصتی عادلانه برای فیلمسازان مستقل و جوان فراهم آورد.
* تقویت تهیه‌کنندگان مستقل و حمایت از فیلمسازان جوان
یکی دیگر از گام‌های اساسی برای احیای سینمای ایران، تقویت تهیه‌کنندگان مستقل و حمایت از فیلمسازان جوان است. در شرایطی که جریان‌های مالی بی‌حساب شبکه‌های نمایش خانگی هزینه‌های تولید را به شکل بی‌رویه‌ای افزایش داده‌اند، بسیاری از تهیه‌کنندگان خصوصی و فیلمسازان جوان توان رقابت ندارند. ایجاد صندوق‌های حمایتی دولتی و غیردولتی برای تأمین مالی پروژه‌های مستقل، ارائه تسهیلات مالیاتی برای تولیدکنندگان کوچک و اختصاص بودجه‌های ویژه برای پروژه‌های نوآورانه، می‌تواند به کاهش فشار مالی بر این گروه‌ها کمک کند. همچنین ایجاد پلتفرم‌های جایگزین برای نمایش آثار مستقل و ترویج آنها در میان مخاطبان، می‌تواند به بازگشت سینمای اصیل کمک کند. مصرف‌گرایی نه‌تنها نتیجه سرمایه‌داری نمایشی است، بلکه به گسترش و تقویت آن نیز کمک می‌کند. در این شرایط آموزش مخاطبان برای شناخت و تمایز میان آثار هنری اصیل و تولیدات تجاری سطحی، نقشی حیاتی در تغییر این روند دارد. این آموزش می‌تواند از طریق رسانه‌های عمومی، جشنواره‌های فیلم مستقل و برنامه‌های آموزشی در مدارس و دانشگاه‌ها انجام شود. هدف از این آموزش‌ها، ایجاد آگاهی در میان مخاطبان است که هنر چیزی فراتر از سرگرمی است و ارزش آن در عمق، معنا و تأثیرگذاری آن نهفته است.
* بازنگری در سیاست‌های فرهنگی و رسانه‌ای کشور
سیاست‌های فرهنگی و رسانه‌ای کشور باید به گونه‌ای بازنگری شوند که به جای تشویق به تولیدات مصرفی و تجاری، از خلاقیت و نوآوری حمایت کنند. این بازنگری می‌تواند شامل تغییر در نظام توزیع بودجه‌های فرهنگی، ایجاد مقررات سخت‌گیرانه‌تر برای نظارت بر محتوای تولیدی و تقویت جایگاه جشنواره‌ها و محافل هنری باشد که به آثار مستقل و معنادار اهمیت می‌دهند. همچنین ایجاد تعادل میان تولیدات سینمایی و نمایش خانگی به گونه‌ای که هر ۲ بخش بتوانند در کنار یکدیگر رشد کنند و مکمل یکدیگر باشند، یکی از ضروریات این بازنگری است. شبکه‌های نمایش خانگی به شرطی که از سرمایه‌داری نمایشی فاصله بگیرند و به اصالت هنر احترام بگذارند، می‌توانند به بستری برای نمایش آثار مستقل و معنادار تبدیل شوند. اگرچه شرایط کنونی سینمای ایران، تحت سیطره سرمایه‌داری نمایشی و مصرف‌گرایی قرار دارد اما امید به آینده هنوز زنده است. 
تاریخ نشان داده است هنر همواره در برابر سلطه سرمایه مقاومت کرده و در نهایت توانسته است جایگاه خود را به ‌عنوان یک ابزار خلاقیت و تفکر حفظ کند. بازگشت به اصالت هنر اگرچه دشوار است اما با تلاش مشترک فیلمسازان، تهیه‌کنندگان، مخاطبان و سیاست‌گذاران امکان‌پذیر است. سینمای ایران با تمام ظرفیت‌ها و استعدادهای خود می‌تواند بار دیگر به نقطه‌ای برسد که نه‌تنها در داخل کشور، بلکه در عرصه جهانی نمادی از خلاقیت و نوآوری شناخته شود.
هنر همواره به ‌عنوان یکی از عناصر اصلی هویت فرهنگی یک ملت شناخته می‌شود. سینمای ایران که روزگاری نماینده این هویت در عرصه جهانی بود، امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند حمایت و بازگشت به اصالت خود است. برای نجات سینمای ایران از این وضعیت، باید نگاه خود را به هنر، سرمایه و مخاطب تغییر دهیم. این تغییر مستلزم تلاش جمعی و همکاری میان تمام بخش‌های صنعت فیلمسازی است. تنها در این صورت است که سینمای ایران می‌تواند از چنگال سرمایه‌داری نمایشی رهایی یابد و بار دیگر به سرچشمه خلاقیت و زیبایی بازگردد.

Page Generated in 0/0067 sec