من دوست دارم در آینده آتشنشان بشوم.
من بچه هم که بودم به همه میگفتم میخواهم آتشفشان بشوم اما الان که بزرگ شدهام میدانم آتشنشان درست است.
یک روز بابایمان که داشت اخبار گوش میکرد و ما هم داشتیم با دقت درس میخواندیم دیدیم آمریکا آتش گرفته است. من اگر آتشنشان بودم با شلنگ آب به آنجا میرفتم و کمک میکردم اما آتشنشانهای آمریکا با کیف مادرهایشان میخواستند آتش را خاموش کنند. من فکر میکردم آمریکا خیلی بزرگ و پیشرفته است. اما با این فیلمهایی که توی اینستاگرام از آمریکا میبینم فهمیدم خیلی هم کوچک است. مادرم میگوید آمریکاییها مثل خانواده عمه سحر من هستند. از بیرون که نگاهشان میکنی فکر میکنی خوشبخت هستند اما وقتی میروی توی خانوادهشان میبینی از بیرون مردم را سوختهاند و از تو خودشان کباب شدهاند. آمریکا خیلی بدبخت است چون ماشینهای آتشنشانی کمی دارد و همان چندتا هم آب ندارند.
من رفتم سرچ کردم ببینم ایران هم بدبخت است یا نه. اما گوگل گفت ایران یک سامانه پیشرفته اطفای حریق دارد که هم از زمین و هم از هوا آب وکف روی آتش میریزد. ایرانیها یک پهپاد هم دارند که وقتی آتش را خاموش کردند بفرستند بالای سرش تا آتشی زیرخاکستر نماند. وقتی اینها را به بابایمان گفتیم، گفت بچه کم فکر و خیال بیخود بکن. اما من گفتم به مرگ عمو هوشنگ راست میگویم. بابایم عموهوشنگ را خیلی دوست دارد و هر وقت راست میگوید مرگ عمو هوشنگ شوهرخالهمان را قسم میخورد.
بابایمان هم گوشی را گرفت و جوری بلند بلند خبر را برای مادرمان خواند انگار این سامانه را خودش درست کرده. از فردا پدرمان هر کسی را میدید میگفت دیدی آمریکا چقدر بدبخت است. از پس یک آتش هم برنمیآید بعد این جقله بچههای نسل جدید ایران چیزی درست کردهاند که آدمها سیخ به تنشان مو میشود.
این بود انشای من!