جعفر حسنخانی: «فتوحات دیگری هست که باید به سرانجام برسد: ایرانزمین و هند». این را امپراتور اشتراکی روم در یکسوم ابتدایی فیلم خطاب به فرمانده نظامیای که فاتح جنگ بوده، میگوید. امپراتور روم در شرایطی این سخن را میگوید که فتوحات امپراتوری در خارج همچنان ادامه دارد اما در داخل نشانههای ضعف و زوال نمایان است و بیخانمانی و شورشهای خیابانی به بخشی از زندگی روزمره شهروندان رومی تبدیل شده است.
فیلم «گلادیاتور 2» روایت داستانی است که در زمانه زوال امپراتوری روم رخ میدهد؛ زمانهای که سیاست خارجی و توان نظامی امپراتوری در برابر قدرتهای ضعیف موفق است اما نشانههای شکست در سیاست داخلی و تامین رفاه شهروندان رومی نمایان شده است. با کمی دقت میتوان دریافت که «ریدلی اسکات» کارگردان و تهیهکننده فیلم به همراه «دیوید اسکارپا» نویسنده فیلم با ساخت این فیلم در تلاشند به پرسش بزرگ ناخودآگاه افکار عمومی جامعه آمریکا و خودآگاه نخبگان فکری و سیاسی این کشور پاسخ دهند. آن پرسش اساسی این است: «چگونه میتوان یک امپراتوری را از زوال و فروپاشی نجات داد؟»
فیلم با یک صورتبندی بسیط، به مخاطب میگوید با همایندی «مدیریت دوپاره و ضعیف»، «سیاستمداران فاسد»، میدان برای «میدانداری فرصتطلبان» فراهم میشود و این هر ۳ با هم دلایل ضعف امپراتوری روم هستند و همچنین راهحل را برای بازسازی سیاسی، بازگشت نخبگان طرد شده و شایسته به قدرت و خطابه رمانتیک آنها درباره داشتن «رویای دیگر درباره امپراتوری روم» میداند؛ خطابهای که توانایی پایان دادن به نزاعهای داخلی را دارد!
به نظر میرسد آسیبشناسی فیلم درباره دلایل ضعف امپراتوری روم و همچنین راهحل فیلم برای بازسازی و احیای قدرت امپراتوری روم بسیار سادهانگارانه است و بیش از آنکه ماجرا دراماتیک شود، رمانتیک شده است. آنچه اما در این میان میتواند محل توجه باشد این است که فیلم گلادیاتور 2 بخشی از جریان تحلیلی جامعه آمریکاست که با بازخوانی نحوه شکست و فروپاشی امپراتوری روم تلاش میکند راهحلی برای امروز آمریکا بیابد. در چند سال اخیر بازخوانی امپراتوری روم به یکی از سرفصلهای اصلی محافل فکری آمریکا تبدیل شده است. آنان میخواهند بدانند چرا امپراتوری روم شکست خورد و چه باید کرد تا میراثدار آن یعنی آمریکا به سرنوشت روم دچار نشود. گلادیاتور 2 به عنوان یک محصول فرهنگی و بسیاری مقاله و کتاب از جمله کتاب «آیا ما روم هستیم؟ سقوط یک امپراتوری و سرنوشت آمریکا» نوشته «کالن مورفی» نمونههایی از این تکاپوی فکری جامعه آمریکاست؛ جامعهای که تلاش میکند با بازخوانی تاریخی به پرسشهای اساسی و مبتلابه زمانه خود پاسخ دهد.
این کار یعنی یافتن پاسخ مسائل روز از دل بازخوانیهای تاریخی را «تاریخ کاربردی» میخوانند. این رشته دانشگاهی یکی از نیازهای امروز بخش فکری جامعه ایران است. تاریخ کاربردی اگر بهدرستی مورد استفاده قرار گیرد، غنای تحلیلی فضای سیاسی و فکری را ارتقای چشمگیری میدهد. نمونه برجسته این شیوه از تحلیل را میتوان در آثار هنری کسینجر یافت. او برای یافتن راهبرد مطلوب امروز آمریکا، واقعه دیروز جهان را مورد توجه و تامل قرار میداد. به نظر میرسد گلادیاتور 2 به عنوان یک محصول فرهنگی، تلاشی برای خلق یک تاریخ کاربردی در قاب سینماست.
جالب است بدانیم در میان این آثار، یکی از دلایل اصلی زوال امپراتوری روم که به کرات بیان میشود این گزاره است که امپراتوری روم فرو پاشید چون در «تله جنگ» گیر کرد و برای اینکه آمریکا با امپراتوری روم همسرنوشت نشود، نباید در تله جنگهای کوچک اما مکرر یا تله جنگ بزرگ گرفتار شود که عواقب آن میتواند آمریکا را همچون روم به فصلی از فصول تاریخ مبدل کند.
بازگردیدم به جمله امپراتور اشتراکی روم در فیلم که در ابتدای متن اشاره شد «فتوحات دیگری هست که باید به سرانجام برسد: ایرانزمین و هند». امروز جامعه نخبگی آمریکا باید به این مهم فکر کند که آیا همچون روم در تله جنگ گرفتار خواهد آمد و راه فروپاشی را خواهد پیمود یا از پرداختن هزینههای بزرگ برای داشتن یک امپراتوری بزرگ دست برخواهد داشت؟ بخشی از میل هیات حاکمه آمریکا در عدم ورود به جنگ جدید و گرفتار آمدن در آن را در همین بازخوانیهای تاریخی اصحاب فکر آمریکایی باید جست. تاریخ به تصمیمگیران آمریکایی همان راهی را نشان میدهد که فرمانده نظامی در فیلم گلادیاتور 2 با شنیدن سخن جنگطلبانه امپراتور در قبال ایران از خود نشان داد.