در زمانهای که از در و دیوار شهر دعوت به توسعه فردی و موفقیت میبارد، بسیار ارزشمند است کسانی از مسالهای عمومی صحبت کنند که به ظاهر هیچ ارتباطی به زندگی روزمره و توسعه فردی و موفقیت و کامیابیشان ندارد. ما در زمانهای زندگی میکنیم که امر عمومی، خیر جمعی و مصلحت یا هر تعبیری که به کار ببریم؛ عمیقا زیر چکشهای قدرتمندان و ثروتمندان این جهان در حال فروپاشی است. ما با سرعت بالایی به سمتی میرویم که چیزی از امر عمومی باقی نماند. امر عمومی یعنی خیری که به طور غیر مستقیم به زندگی من میرسد.
فلسطین از موضوعاتی است که از عنوان عدالت به عدالت نزدیکتر است. عنوانی مثل عدالت در زندگی ما تاثیر مستقیم دارد ولی فلسطین به ظاهر اینچنین نیست، لذا دغدغهمندان فلسطین در زمره احیاگران امر عمومی در جامعه اتمیزهشده و فردیشده هستند و ارزشمند است که این کار با توجه، تامل و به طور پیوسته انجام شود و واقعا برای فلسطین مسالهای ایجاد کنیم و این پروژهای در زندگی ما باشد.
شرافتمندان عالم برخلاف وارونهنمایی رسانههای اصلی، برای مساله فلسطین بسیار ارزش قائلند. ما در رسانههای رسمی جهان با آدمهایی مواجهیم که یک شیوه و چیستی از زندگی ترویج میکنند که مساله فلسطین آنجا هیچ جایی ندارد ولی برای همه آدمها اینطور نیست.
ما تا قبل از توفان الاقصی درباره فلسطین گفتوگو میکردیم ولی با توفان الاقصی زوایای جدیدتری به روی ما باز شد. ما در این رابطه فکر میکردیم که فلسطین چیست؟ چه اهمیتی برای ما دارد؟ تا قبل از توفان الاقصی فلسطین مساله نبود، بلکه فلسطینی مساله بود، آن هم در لحظه مرگش. یعنی وقتی انسان فلسطینی میمرد، رسانهها به این موضوع اشاره میکردند و ما افسوس میخوردیم اما بعد از توفان الاقصی معادلات در ذهنها جابهجا و عوض شد.
در طرف مقابل فلسطین، ساختار صهیونیستی و ساختار انضباطی عمیقا پیچیدهای وجود دارد و محققان و نظریهپردازانی که از فوکو به بعد درباره ساختار انضباطی فکر کردهاند، هرگز چنین چیزی به ذهنشان خطور نکرده بود که بشود چنین سیطرهای بر انسان داشت. حد این سیطره برای ما مشخص نبود و وقتی این فرآیند چندین ماهه را گذراندیم و با تعداد زیادی فلسطینی صحبت کردیم، متوجه چیزهایی شدیم.
روایتهای رسمی نوعا به گونهای سازماندهی شدهاند که قابلیت پاسخگویی به سوال «فلسطین چیست؟» را ندارند. برای ما انسان فلسطینی مساله است، آن هم از لحظه مرگش. اما در طرف مقابل ساختار صهیونیستی و نظم انضباطی صهیونیستی در این 75 سال تلاش فراوانی میکند انسان فلسطینی و سوژه فلسطینی حذف شود. در ابتدای توفان الاقصی مسؤول رسمی صهیونیستی در گفتوگوی رسمی اعلام میکرد ما با با حیواناتی میجنگیم که صورت انسانی دارند. سربازی که اعتقاد دارد موضوعی مزاحم و حیواناتی موذی وجود دارند که شبیه انسان هستند و برای تمدن و بشریت مزاحم و مانع هستند، پس میشود حدس زد به چه صورتی با زندگی و جان فلسطینیان برخورد میشود. فرآیند انسانیتزدایی از انسان فلسطینی یکی دو ساله نیست و فرآیندی 75 ساله دارد. در تمام این 75 سال ساختار صهیونیستی سوژه انسان فلسطینی را انکار میکند. وقتی میتواند وجود نداشتنش را در ذهنها جا بیندازد، در عمل هم وجود فیزیکیاش را حذف میکند.
ما به این نتیجه رسیدیم افکار عمومی و فضای فکری ما هم - البته با تفاوتهایی - درباره انسان فلسطینی به همین صورت فکر میکند، زیرا ما انسان فلسطینی و سوژه فلسطینی را در لحظه مرگ به رسمیت میشناسیم. بنابراین برای اینکه بتوانیم روایتمان را از فلسطین بازسازی کنیم، نیازمند این هستیم که یک بار با انسان فلسطینی گفتوگو کنیم و از در آشنایی با او درآییم و از او بخواهیم تکه انکارشدهاش - یعنی لحظه مرگ به قبل- را برای ما توضیح دهد.
این تجربه عملی ما بود و از آن لحظه به دنبال اجرایی کردن آن ایده افتادیم. مسیر موازی دیگری در جنبه نظری طی کردیم و آن کارهای ادوارد سعید بود. او کتابهای مختلفی دارد که به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند. کتابهای فرعی او درباره فلسطین نیز ترجمه شده است ولی کتاب مساله فلسطین او تا به حال به فارسی ترجمه نشده بود. این کتاب بسیار مهمی است و من خواندن آن را پیشنهاد میکنم. حداقل مقدمه این کتاب را بخوانید. ما از چارچوب مدنظر ادوارد سعید این استفاده را میکنیم که فلسطین نه یک جغرافیا یا یک جنگ، بلکه یک نوع آگاهی است. یک دیالکتیک تراماتیک است، یعنی یک طرف همیشه زده و طرف دیگر همیشه خورده است. در چنین تضادی، آگاهی خلق شده و فلسطین همان آگاهی است. این تعبیر ادوارد سعید است و نویسنده دیگری در کتابی با عنوان اندیشیدن به فلسطین به این موضوع اشاره کرده و شرح خوبی در رابطه با ایده ادوارد سعید وجود دارد.
ما به دنبال صحبت با انسان فلسطینی درباره زندگی روزمرهاش بودیم ولی از روایت بیواسطه زندگی روزمرهاش به آگاهی دست یافتیم.
3- تجربه زندگی در غزه
شروع کردیم به جستوجوی انسان فلسطینی و خواندن کتابها ولی در آن زمان چیزی به فارسی پیدا نمیکردیم. 2 کار انگلیسی پیدا کردیم که روایتهای قابل توجهی داشت و آنها را جدا کردیم ولی باز کافی نبود و ما به زندگی روزمره انسان فلسطینی دست پیدا نکرده بودیم. برای ارتباط گرفتن با آدمها تلاش کردیم. نخستین گزینه این بود که سراغ جامعه فلسطینی مهاجر در دیگر جوامع برویم، یعنی کسانی که در جامعهای دیگر جامعهای تشکیل داده بودند؛ کسانی بودند که شور فلسطینی داشتند و درباره توفان الاقصی نگرانی داشتند ولی در فلسطین زندگی نکرده بودند یا آنجا متولد نشده بودند. آنها هم نمیتوانستند بازتابدهنده زندگی روزمره انسان فلسطینی باشند. باید سراغ کسانی میرفتیم که به طور مشخص تجربه زندگی در غزه سال2000 به بعد را داشته باشند، چون در این مدت زمینههای تحریم شروع شد و بعد به محاصره رسید. 3 ماه بعد از 7 اکتبر بود و دسترسیها مرتبا سختتر میشد. در نهایت توانستیم به تعدادی دست پیدا کنیم که پیش از شروع 7 اکتبر از طریق گذرگاه رفح به مصر رفته بودند. فلسطینیها در داخل غزه در زندان هستند ولی ۲ هفته میتوانستند مرخصی بگیرند و از رفح به مصر بروند. به کسانی دست یافتیم که مثلا دخترش با یک مصری ازدواج کرده و داخل مصر زندگی میکند و آنها برای سرزدن به آن دختر به مصر رفته بودند که جنگ میشود. ما از این طریق در حد 13 تا 14 روایت پیدا کردیم که به زندگی انسان فلسطینی دست یابیم و آن روایتها را ترجمه و بازنویسی کردیم. میتوانم بگویم با خواندن این روایتها به درک کاملا متفاوتی از مساله فلسطین و انسان فلسطینی رسیدیم.
این سوال احتمالا در ذهن هر کدام از ما باشد که آیا 7 اکتبر میارزید؟ در ذهن انسان فلسطینی که در میانه آن رنج قرار دارد این سوال باید بیشتر مطرح باشد ولی چرا این سوال برای آنها مطرح نیست؟ رسانهها در ماههای اول تلاش زیادی داشتند علیه عملیات توفان الاقصی راهپیماییهایی در غزه راه بیندازند ولی موفق نبودند. چرا برای انسانی که در غزه زندگی میکند این موضوع مطرح نیست؟ زندگی قبلی آنها در غزه زیباتر بود، پس چه مشکلی وجود داشت؟ تا قبل از خواندن این روایتها این سوال برای من مطرح بود ولی بعد دیگر مطرح نبود.
شاید درباره ایستهای بازرسی که برای فلسطینیها وجود دارد شنیده باشید. مثلا آنها در مسیر خانه به مدرسه باید از ایست بازرسی رد شوند. با خواندن این روایتها به این نتیجه رسیدیم اگر بخواهیم یک استعاره برای توضیح اسرائیل به کار ببریم، آن استعاره، ایست بازرسی است. ایست بازرسی فاجعه است، زیرا تمام عناصر تخریب و تحقیر انسان را در این ایست بازرسی میبینید که توسط ذهن شیطانی و هوشمندانهای طراحی شده بود. به این فکر شده است که چطور بیش از پیش این انسان را تحقیر کنند به طوری که وقتی این فلسطینی میآید معلوم نباشد که امروز میتواند به مدرسه برود یا نه؟ در این مصاحبهها خانمی به ما گفت خوشحال بودیم که به خاطر یک عروسی میتوانیم موهایمان را با آب شیرین بشوریم و این اتفاق خوبی در آن روز برای ما بود، چون همیشه نمیتوان از آب تصفیهشده استفاده کرد و از آب دریا استفاده میکنیم و انواع مشکلات را برایمان ایجاد میکند.
4- یک نمونه روایت؛ آگاهی انسان فلسطینی
خانمی که پدرش آشپز بود و در کودکی پیش پدرش فضای کار او را دیده بود، آرزویش آشپز شدن بود ولی پدرش به دلیل شرایط آنجا دلش نمیخواست دخترش در رستوران کار کند. او درون خانواده مبارزهای را شروع میکند تا به پدرش بقبولاند میتواند آشپز یک رستوران باشد و پدرش میپذیرد. آن روز شادترین روز زندگی او بود که توانسته بود اجازه پدرش را بگیرد. روز اول متوجه میشود باید کارد ویژه خودش را داشته باشد. روز بعد با کارد خودش به محل کار میرود ولی در ایست بازرسی کارد آشپزی او را میبینند و میگویند این یک اقدام تروریستی است و هر چه او توضیح میدهد سابقهای ندارد و در رستوران کار میکند ولی کسی حرف او را قبول نمیکند. آن دختر به 2 سال زندان محکوم میشود. او بعد از زندان بلافاصله برای تحقق آرزویش مشغول به کار میشود و رستورانی کوچک برای خود احداث میکند. در روز افتتاح آن رستوران برادر او که تلاش میکرد کسی را از گذرگاه رفح به مصر برساند، با تیراندازی ماموران صهیونیستی کشته میشود و افتتاحیه رستوران کنسل میشود. آن دختر بعد از مدتی افسردگی از غزه خارج میشود و به اردن میرود در اردن به دلیل نداشتن پول و خانه با یک مصری ازدواج میکند. او در زمان گفتوگو با ما در کشورهای اسلامی 18 شعبه رستوران داشت اما آرزوی او راهاندازی رستورانش در غزه بود. این روایت حامل آگاهی انسان فلسطینی
است.
5- سیطره سلطه
این آگاهی مهمترین چیزی که به ما میدهد، آگاهی نسبت به روابط قدرت در جهان است که به آن میگوییم سلطه. سلطه یعنی آقای «الف» بتواند خواسته خود را به رغم میل نفر «ب» به وی تحمیل کند و چوب «الف» او بالای سر «ب» باشد. مهمترین هنر «الف» و چوب «الف» این نیست که خواستهاش را به «ب» تحمیل کند، بلکه این است که تحمیل خواسته و این فرآیند را میپوشاند و طبیعی جلوه میدهد. من باید برای «الف» کار کنم، چوب «الف» چوب نیست و خیلی خوب است که این چوب بر سر من است. فلسطین آن نقطهای است که ایستاده و به ما میگوید روابط سلطه در حال سیطره بر تو و انسانیت تو است. در جامعهای سلطه میتواند چنان بر انسان سیطره یابد که انسان از تمام مواهب روی زمین محروم شود و انسان را به زیر زمین بفرستد و در جامعهای مثل جامعه ما قدرتش کمتر است ولی سلطه است. فلسطین نقطهای است که این سلطه برهنه میشود و امکان پوشاندن سلطه کمتر از قبل است.
یکی از مسؤولان و رزمندگان سابق بعد از شهادت سیدحسن نصرالله یادداشتی مینویسد و میگوید: «مدتهاست بسیاری از ما وجود نظام سلطه را در جهان فراموش کردهایم. از یادمان رفته پشت چهره آرایششده نظام سلطه، خشونتی مرگبار و متکی بر تبعیض و معیارهای دوگانه پنهان شده است. باید نسلکشی در غزه و قتلعام در لبنان اتفاق میافتاد تا همه ما نظام مبتنی بر سلطه را به یاد آوریم. ظاهرا پشت این تمدن بزرگ نظام جنگل هم پنهان شده است». این فرد به لحاظ سیاسی امروز مواضع دیگری دارد ولی یک سال کشتار در غزه او را متوجه کرده گویی نظام سلطهای وجود دارد. آگاهی فلسطین دقیقا این کار را میکند. آگاهی فلسطین دقیقا به شکل یقظه عمل میکند. یقظه آگاهی شوکهکننده و بیداریبخش است. معنی فارسی یقظه، بیداری است. فلسطین ما را به یکباره بیدار میکند. ما در تلاشی که داشتیم، سعی کردیم این آگاهی لحظهای را به صورت تفصیلی بیان کنیم.
تصور بسیاری از ما این است که جمهوری اسلامی با اسرائیل مشکل دارد اما واقعیت این است که ایران است که با اسرائیل مشکل دارد. در دوران پهلوی هم با وجود تمام دستنشاندگی رژیم، جامعه ایران با اسرائیل مشکل داشت. جامعه ایران با اسرائیل مشکل دارد. اسرائیل هم با ایران مشکل دارد. همانطور که با عربستان مشکل دارد. اسرائیل همان بلایی را که بر سر سوریه آورد بر سر مصر و عربستان نیز خواهد آورد. اسرائیل با کشورهای بزرگ در منطقه مشکل دارد.
ما 70 سال است با مساله اسرائیل مواجهیم ولی برایش کار نظری نکردهایم اما در جهان بسیاری با وجود اینکه نیروهای سکولار هستند یا یهودیان غیرمذهبی هستند، فلسطین برایشان مساله بوده و مفهوم نظری تولید کردهاند. جهان ما به سرعت به سمتی میرود که یا در شقیقه انسان فلسطینی - که عبارت است از انسان ایرانی یا به تعبیر ادوارد سعید تمام انسانهای بومی غیر مدرن - شلیک میکنیم یا برای بازسازی مقاومت و برای داشتن ایده مقاومت سعی میکنیم آگاهی یقظهای فلسطینی را به نظریه تبدیل کنیم.
6- فلسطین چه زمانی جنبه نظری مییابد؟
یکی از کارهایی که میتواند برای فلسطین به عنوان فعالیت نظری به معنای عام و علوم اجتماعی و... انجام شود، این است که ماجراها و روایتها و اتفاقات را از بستر جزئی خود خارج کند و عمومیت بخشد. مساله فلسطین تا زمانی که مساله انسان فلسطینی باشد و اتفاقی باشد که در جغرافیایی هزاران کیلومتر آن طرفتر رخ میدهد، هیچوقت نمیتواند جنبهای نظری داشته باشد. وقتی جنبه نظری پیدا میکند که از مصداق خود فاصله بگیرد. مبانی نظری از دل حادثهها شکل میگیرند و تبدیل به مفهوم میشوند. اگر به این سبک حرکت کنیم، به وضوح میبینیم ساختار صهیونیستی و سرکوبی که نسبت به سوژه و انسان فلسطینی انجام میشود، صورت عریان و آشکار همان روابطی است که در تمام جهان وجود دارد. به یک معنا انسانها به میزانی که با واقعیت جهان مدرن بیشتر ارتباط داشته باشند، بیشتر نسبت به فلسطین احساس و ارتباط میگیرند.
در واقع اسرائیل، یک کشور دولت یا رژیم نیست. اسرائیل نتیجه طبیعی نابرابری است؛ وقتی در توزیع ثروت و قدرت در جهان با نابرابری حاد مواجه هستید و با قدرتمندانی مواجه خواهید شد که همواره از هر یک دلار معامله در جهان، آوردهای دارند و با فرادستانی مواجه میشوید که برای پیشبرد پروژههای اقتصادی خود و برای خروج منابع طبیعی از منطقه و ورود تکنولوژی به آن نیازمند ساز و کاری هستند که به آن اسرائیل میگویند. اگر اسرائیل امروز نبود و 75 سال پیش به وجود نمیآمد، یک سال قبل یا یک سال بعدش ایجاد میشد، زیرا نظم نابرابر جهان نیازمند این دروازه است. نیازمند خروجی انرژی و مواد خام و ورودی تکنولوژی و محصول است. برای خاورمیانه و غرب آسیا چنین چیزی نیاز است. در آمریکای لاتین و در آمریکای شمالی نیز چنین تجربهای وجود داشت و بومیان زیادی از بین رفتند ولی در نقطهای انسان بومی مقاومت کرده و ایستادگی کرده و آن فلسطین است. یکی از نژادهای قابل توجه در قاره آمریکا مردمی با عقبه آفریقایی هستند. انسان آفریقایی برده شده است و بومیان آفریقا استعمار شدهاند. در استرالیا نیز سلطه بومیان از بین رفته است. سلطه در یک نقطه نتوانسته موفق شود. در نقطهای از جهان و تاریخ، فرودستان توانستهاند در برابر فرادستان جهانی چند دهه مقاومت کنند و پروژه سلطه را عقب بیندازند. این خود مساله عدالت است. زمانی درباره عدالت انتزاعی صحبت میکنیم ولی کار مدرسه عالی فلسفی است. زمانی که اجتماعی و تاریخی صحبت میکنید باید قصههای نابرابری را تعریف کنید. مساله نزاع انسان فلسطینی و ساختار صهیونیستی خود مساله عدالت است.