حنیف غفاری: چینش ثوابت قطعی آتشبس اخیر در غزه، راهگشای معمای منطقهای -راهبردی آن است. نخستین قدر متیقن آتشبس اخیر غزه این است که حماس زیر بار آزادی همه اسرای صهیونیست در ازای آتشبس غیرتضمین شده نرفت. به عبارت گویاتر، مقاومت اسلامی فلسطین بازی تلآویو در مذاکرات آتشبس موقت را خواند: «خلع سلاح حماس در پرونده اسرا»! بر اساس نقشه اولیه مشترک آمریکا و رژیم اشغالگر قدس، قرار بود حماس در ازای آزادی همه اسرا، با انعقاد آتشبس دائم در غزه موافقت کند اما ساز و کار تضمین و اجرایی کردن این پیمان آتشبس، بر عهده واشنگتن و تلآویو بود! بایدن و دموکراتها در طول سلسله مذاکراتی که در قاهره و دوحه برگزار شد، بارها از «تضمینمحوری» آتشبس فرار کردند اما در مقابل، از حماس خواستند در همان گام نخست، همه اسرای صهیونیست را به صورت تضمینشده و قطعی آزاد کند!
طبق آنچه از آتشبس نهایی و مفاد آن منتشر شد، قرار نیست همه اسرای صهیونیست در نوار غزه آزاد شوند، بنابراین حماس زیر بار آزادی همه اسرا نرفته و این برگ برنده را برای خود حفظ کرده است. نکته مهمتر اینکه رژیم اشغالگر قدس تعهد داده اگر آزادی همه اسرای صهیونیست و تکمیل روند آزادی آنها را میخواهد، باید تن به آتشبس دائم و تضمینشده در نوار غزه دهد. نکته مهمتر که حماس اجازه مانور صهیونیستها در ۲ محور اصلی محل مناقشه، یعنی فیلادلفی و نتساریم را نیز نداد و یکی از پیششرطهای انعقاد پیمان آتشبس را آغاز خروج رسمی صهیونیستها از این ۲ محور راهبردی اعلام کرد. همچنین مقاومت فلسطین بارها به واسطههای مصری و قطری اعلام کرده است حضور دائم، مشروط یا حتی مشترک صهیونیستها با دیگر بازیگران عرب را در این ۲ محور برنمیتابد.
از همه مهمتر آنکه نتانیاهو، بنگویر و اسموتریچ که مثلث شیطانی کابینه ائتلافی رژیم اشغالگر قدس بودند، هر سه امیدوار بودند با نابودی حماس و اشغال غزه، اساسا کار به مبادله اسرای صهیونیست (در قالب پیمان آتشبس دائم و حتی موقت) نکشد اما اکنون بازی را در میدان و منطقه باختهاند. صورت مساله به اندازهای گویاست که حتی نتانیاهو نیز قدرت توجیه شکست میدانی-راهبردی خود را در جنگ غزه ندارد. بر خلاف هدفگذاریهای اولیه کابینه ائتلافی نتانیاهو، نه خبری از نابودی حماس و نه خبری از اشغال کامل غزه توسط رژیم صهیونیستی نیست!
فراتر از آن، منازعات میدانی هفتههای منتهی به آتشبس غزه، به گونهای شکل گرفت که ارتش رژیم و موساد را بر لزوم عقبنشینی هرچه سریعتر از میدان به بهانه آتشبس متفقالقول کرد.
اکنون بازی مقصرسازی در تلآویو آغاز شده است. بخشی از این بازی را باید در مناسبات ۳ ضلع قدرت در اراضی اشغالی، یعنی موساد، ارتش رژیم اشغالگر و کابینه نتانیاهو جستوجو کرد. بخشی از منازعه، ناظر به وقوع عملیات توفان الاقصی و بخش دیگر آن، ناظر به تکروی راهبردی و تاکتیکی نتانیاهو در جنگ غزه و تشدید دامنه و عمق نبرد به دیگر اضلاع، بدون هماهنگی کامل با ارتش است.
هدف مقامات ارشد ارتش، کابینه و موساد در اراضی اشغالی، مقصرسازی از دیگری و تبرئه نسبی خود در قبال شکست سهمگین کنونی در غزه است. سطح دوم مقصرسازی در اراضی اشغالی، متوجه کابینه رژیم است. بنگویر، اسموتریچ و نتانیاهو در پی اعلام آتشبس غزه، متهم به عدم خوانش واقعگرایانه از صحنه نبرد و عدم پیشبینی سناریوهای محتمل و ممکن در قبال این آوردگاه مهم شدند.
در این میان، حزب لیکود (حزب متبوع نتانیاهو) تلاش خواهد کرد ۲ جریان قومگرای صهیونیست به رهبری بنگویر – که بلافاصله پس از آتشبس رئیس (بنگویر) و اعضای حزب از کابینه خارج شدند - و صهیونیسم مذهبی به رهبری اسموتریچ را عامل این خبط بزرگ راهبردی و محاسباتی قلمداد کند. در مقابل، اسموتریچ و بنگویر نیز همین بازی را در تقابل با نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس و حزب لیکود در پیش خواهند گرفت.
در ماورای این بازی مقصرسازی، تنها و تنها یک حقیقت خودنمایی میکند؛ اینکه مقصرسازی در شرایطی رخ میدهد که با آتشبس، «شکست واقعی» جایگزین «پیروزی ادعایی» شد. آنچه در نوار غزه رخ داد، مصداق همین جایگزینی است.
نتانیاهو نهتنها دیگر نمیتواند (حتی با استناد به مولفههای انتزاعی و ذهنی) خود را پیروز جنگ غزه نشان دهد، بلکه سوای پروندههای فساد مالی چهارگانهاش، حالا باید در مقام یک متهم مضاعف، پاسخگوی اتهامات دهها نهاد و سازمان در قبال شکست در رسیدن به اهداف خود در این نبرد باشد.