printlogo


کد خبر: 298267تاریخ: 1403/11/4 00:00
Fatf علیه نفت
* گزارش «وطن امروز» درباره ترس ترامپ از قدرت‌یابی بریکس و جایگزینی دلار

مصطفی نصری: اظهارات اخیر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده در مراسم تحلیف خود مبنی بر «تلاش برای توقف درآمدهای نفتی ایران» با ادعای «جلوگیری از تأمین مالی گروه‌های تروریستی» بار دیگر حساسیت‌ موضوع پیچیده تصویب لوایح مرتبط با گروه اقدام مالی FATF را به اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام که در حال بررسی مجدد لوایح ذیل (FATF) هستند گوشزد می‌کند. از جمله این لوایح، کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم (CFT) است که همچنان محل بحث و جدال در مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران باقی مانده است. تصویب یا عدم تصویب این لایحه می‌تواند پیامدهای گسترده سیاسی، اقتصادی و امنیتی برای ایران داشته باشد.
* تضمین برای متضرر شدن از FATF وجود دارد، برای منفعت از آن نه!
اظهارات چند روز پیش عباس عراقچی، وزیر خارجه درباره عدم تضمین منفعت اقتصادی ایران از خروج از لیست سیاه گروه اقدام مالی، بار دیگر این پرسش را مطرح می‌کند که پیوستن به این نهاد چه تاثیری بر اقتصاد و سیاست خارجی ایران خواهد داشت. از یک سو، برخی حامیان این لوایح معتقدند الحاق به کنوانسیون‌های مرتبط با مبارزه با تأمین مالی تروریسم می‌تواند زمینه را برای کاهش فشارهای مالی و بانکی فراهم کند. از سوی دیگر، تجربه نشان داده است حتی در صورت خروج ایران از لیست سیاه، موانع دیگری همچنان پابرجا خواهد ماند که می‌تواند اثرات مثبت این اقدام را خنثی کند.
ساختار تحریم‌های آمریکا علیه ایران به گونه‌ای طراحی شده که بانک‌های بین‌المللی، صرف نظر از موقعیت ایران در فهرست گروه اقدام مالی، همچنان از همکاری با تهران اجتناب کنند. این مساله ریشه در سیاست‌های تنبیهی واشنگتن دارد که شرکت‌های خارجی را در صورت تعامل با ایران، هدف تحریم‌های ثانویه قرار می‌دهد. بنابراین حتی اگر ایران تمام استانداردهای گروه اقدام مالی را رعایت کند، بانک‌های بین‌المللی همچنان از ترس اقدامات تنبیهی آمریکا حاضر به همکاری نخواهند بود. در سوی دیگر، سیاست‌های آمریکا به ‌طور صریح نشان می‌دهد تصویب لایحه CFT یا همان لایحه مبارزه با تأمین مالی تروریسم می‌تواند به ‌عنوان ابزاری برای محدود کردن توانایی تهران در حمایت از گروه‌های مقاومت منطقه‌ای به کار گرفته شود. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا با تأکید بر جلوگیری از دسترسی ایران به منابع مالی حاصل از فروش نفت به ‌نوعی تضمین داده این فرآیند به ضرر ایران تمام خواهد شد. به عبارت دیگر، برخلاف منفعت نامشخصی که حامیان FATF از آن سخن می‌گویند، ضررهای احتمالی این اقدام از سوی مخالفان آن قطعی تلقی می‌شود.
* ترامپ همچنان بر مدار سیاست فشار حداکثری به ایران
اظهارات اخیر دونالد ترامپ درباره ادامه سیاست فشار حداکثری علیه ایران بار دیگر نشان‌دهنده رویکرد خصمانه واشنگتن در قبال تهران است. این سیاست که از زمان خروج آمریکا از توافق هسته‌ای (برجام) در سال ۲۰۱۸ تشدید شد، با هدف اعمال فشار اقتصادی بر ایران و تغییر رفتار سیاسی این کشور دنبال می‌شود. ترامپ با گفتن اینکه به دنبال ایجاد محدودیت در تجارت نفت ایران است، تلویحا بر تداوم و تشدید این سیاست تأکید کرد. سیاست فشار حداکثری یکی از ابزارهای اصلی سیاست خارجی ترامپ در قبال ایران بود. این سیاست شامل اعمال شدیدترین تحریم‌های اقتصادی علیه بخش‌های کلیدی اقتصاد ایران، بویژه صنعت نفت و گاز، محدودیت‌های بانکی و تحریم‌های ثانویه علیه شرکت‌ها و کشورهایی بود که با ایران همکاری می‌کردند. هدف اصلی این راهبرد، کاهش منابع مالی ایران و در نتیجه، اعمال فشار بر حکومت برای پذیرش خواسته‌های آمریکا بود.
* CFT کجا را هدف گرفته است؟
یکی از مهم‌ترین نگرانی‌های موجود، محدود شدن ابزارهای راهبردی ایران در منطقه است. تهران همواره تأکید کرده حمایت از گروه‌های مقاومت بخشی از سیاست‌های کلان دفاعی و منطقه‌ای آن محسوب می‌شود. با این حال، در صورت پذیرش الزامات کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم، این امکان وجود دارد که جریان‌های مالی مرتبط با این گروه‌ها تحت نظارت شدید قرار گرفته و در نهایت دچار مشکل شوند.
گروه اقدام مالی یا FATF یک نهاد بین‌المللی است که هدف ادعایی آن مبارزه با پولشویی و تأمین مالی تروریسم در سطح جهانی است. این نهاد استانداردهایی را تعیین می‌کند که اعضا و کشورهایی که خواهان تعاملات مالی بین‌المللی هستند باید آنها را رعایت کنند. یکی از این استانداردها الحاق به کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم (CFT) است.
CFT کنوانسیونی است که کشورهای عضو آن متعهد می‌شوند از هرگونه تأمین مالی گروه‌هایی که به عنوان تروریستی شناخته می‌شوند، جلوگیری کنند. در حالی که هدف اولیه این کنوانسیون، مبارزه با تروریسم در سطح بین‌المللی است، تفسیرهای مختلف از مفهوم «تروریسم» و استفاده ابزاری از آن توسط برخی کشورها، از جمله ایالات متحده، آن را به ابزاری سیاسی تبدیل کرده است. آمریکا و برخی متحدانش، گروه‌هایی نظیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حزب‌الله لبنان و حماس را به عنوان سازمان‌های تروریستی معرفی کرده‌اند. از منظر حقوقی و سیاسی، اگر ایران به CFT بپیوندد، این امر می‌تواند به معنای پذیرش محدودیت‌هایی باشد که از سوی آمریکا و متحدانش در تعریف تروریسم و اعمال فشار بر ایران تحمیل می‌شود. در نتیجه، امکان حمایت مالی ایران از گروه‌های مقاومت در منطقه محدود خواهد شد و این مساله می‌تواند بر سیاست‌های منطقه‌ای تهران تأثیر بگذارد.
با توجه به اینکه آمریکا و متحدانش تعریف خاص خود را از تروریسم دارند، تصویب CFT می‌تواند به معنای محدودیت در حمایت ایران از گروه‌های مقاومت تلقی شود. در صورتی که ایران ناچار به قطع یا کاهش حمایت مالی از گروه‌های مقاومت شود، روابط استراتژیک تهران با این گروه‌ها دچار آسیب می‌شود.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و گروه‌های مقاومت مانند حزب‌الله لبنان، حماس و حشدالشعبی عراق، نقش مهمی در  منطقه‌ ایفا می‌کنند. ایالات متحده این گروه‌ها را که خواهان خروج آمریکا از منطقه و قطع کشتار مردم هستند، صرفا به دلیل حفظ منافع استعماری خود تروریستی می‌داند، در حالی که آنها نیروهای مقاومت مشروع در برابر تجاوزگری و اشغالگری هستند. با این قید، تصمیم درباره بررسی CFT یکی از حساس‌ترین موضوعاتی است که پیامدهای گسترده‌ای برای ایران خواهد داشت. اظهارات ترامپ و سیاست‌های خصمانه آمریکا، بر اهمیت اتخاذ یک تصمیم هوشمندانه تأکید می‌کند.
* هر مذاکره‌ای باید مبتنی بر مطالبات عینی و مرحله‌ای باشد
یکی از مهم‌ترین چالش‌های پیش روی ایران در سیاست خارجی و اقتصاد، اتکای بیش از حد به تعامل با کشورهای غربی است. تجربه سال‌های گذشته نشان داده آمریکا و متحدانش، بویژه در حوزه‌های مالی و بانکی، رویکردی غیرقابل‌اعتماد در قبال ایران داشته‌اند. از این رو، لازم است تهران استراتژی خود را بر پایه تنوع‌بخشی به روابط اقتصادی و سیاسی بنا کند تا از وابستگی بیش از حد به یک مسیر خاص اجتناب شود. یکی از راه‌های جایگزین، تقویت روابط اقتصادی با کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین است. قدرت‌های نوظهور اقتصادی مانند چین، هند و روسیه نیز از ظرفیت بالایی برای گسترش همکاری‌های تجاری و مالی برخوردارند. بسیاری از کشورهای آفریقایی نیز به دلیل نیاز به فناوری و سرمایه‌گذاری، می‌توانند به شرکای اقتصادی قابل اعتمادی برای ایران تبدیل شوند. از سوی دیگر، کشورهای آمریکای لاتین که اغلب سیاست‌هایی مستقل از غرب را دنبال می‌کنند، زمینه مناسبی برای توسعه تجارت و سرمایه‌گذاری مشترک با ایران دارند.
در کنار این رویکرد، اگر مذاکراتی با آمریکا نیز در دستور کار قرار گیرد، باید با الگویی متفاوت از گذشته پیش رود. تجربه توافق هسته‌ای نشان داد رویکرد ایران در اجرای یکجانبه تعهدات، بدون دریافت تضمین‌های کافی، منجر به خروج آمریکا از توافق و بازگشت تحریم‌ها شد. برای جلوگیری از تکرار این تجربه، هرگونه مذاکره باید بر اساس مطالبه‌گری عینی و گام‌به‌گام طراحی شود. به این معنا که تعهدات ایران مشروط به اقدامات عملی طرف مقابل باشد و اجرای توافق به ‌صورت مرحله‌ای انجام شود.
در چنین مدلی، ایران باید برای هر گام، تعهدی مشخص از طرف مقابل دریافت کند و تنها در صورت تحقق این تعهد، گام بعدی خود را اجرا کند. این سازوکار نه‌تنها از تکرار تجربه تلخ توافق‌های یکجانبه جلوگیری می‌کند، بلکه آمریکا را در موقعیتی قرار می‌دهد که برای حفظ روند توافق، مجبور به انجام تعهدات خود شود. به این ترتیب، اگر آمریکا یا هر کشور دیگری به تعهدات خود پایبند نباشد، ایران نیز می‌تواند اقدامات متقابل را در دستور کار قرار دهد و دچار هزینه‌های یک‌طرفه نشود.
* تجربه‌ای که نباید تکرار شود
گروه‌هایی که بر طبل مذاکره با ترامپ می‌کوبند، باید اظهارات اخیر او را به دقت بررسی کنند. سیاست‌های ترامپ در قبال ایران همواره بر پایه فشار حداکثری و اعمال تحریم‌های شدید بوده است. خروج او از توافق هسته‌ای و اعمال گسترده‌ترین تحریم‌های اقتصادی علیه ایران نشان داد نه‌تنها به تعهدات بین‌المللی پایبند نیست، بلکه از هر ابزاری برای تحت فشار قرار دادن تهران استفاده می‌کند.
اظهارات جدید ترامپ مبنی بر تلاش برای قطع درآمدهای نفتی ایران نشان‌دهنده ادامه همان رویکرد خصمانه او است. اگر ایران بار دیگر بدون دریافت تضمین‌های محکم وارد مذاکره با ترامپ شود، این خطر وجود دارد که هر توافق جدیدی به سرنوشتی مشابه برجام دچار شود. یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات گذشته این بود که ایران تعهدات خود را به ‌طور کامل اجرا کرد اما طرف آمریکایی نه‌تنها به وعده‌های خود عمل نکرد، بلکه از توافق خارج شد و تحریم‌ها را تشدید کرد. بنابراین کسانی که بر مذاکره با ترامپ تأکید دارند، باید بدانند اعتماد یکجانبه به دولت آمریکا، بویژه در دوره ترامپ، هزینه‌های سنگینی برای ایران خواهد داشت.
******
ترامپ در مراسم تحلیف خود، ناخواسته پرهزینه بودن لایحه CFT را به ایران گوشزد کرد
در حالی که کمتر از 48 ساعت از جلوس ترامپ بر صندلی کاخ سفید می‌گذرد، تهدیدهای او علیه اتحادیه بریکس خبرساز شده است. او در پیامی در شبکه ایکس، اعضای این پیمان را تهدید کرد در صورت حذف دلار و ایجاد ارز جایگزین در معاملات‌شان، آنها را با تعرفه‌های ۱۰۰ درصدی مواجه خواهد کرد.
این تهدید بلافاصله با واکنش سران کشورهای عضو مواجه شد. دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین اعلام کرد توسل آمریکا به زور و تحریم برای اجبار کشورها به استفاده از دلار، نتیجه معکوس دارد. دلار در چندین کشور جذابیت خود را از دست داده و روند تحلیل آن شروع شده و در حال شتاب گرفتن است.
اتحادیه بریکس که در ابتدا شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی بود با گسترش و اضافه شدن ۶ عضو جدید (عربستان سعودی، ایران، امارات متحده عربی، مصر، آرژانتین و اتیوپی)، اکنون نماینده حدود ۴۵ درصد جمعیت جهان و نزدیک به یک‌سوم تولید ناخالص داخلی (GDP) جهان است. این بلوک همچنین ۳۶ درصد مساحت زمین را پوشش می‌دهد که نشان‌دهنده تأثیر جغرافیایی و جمعیتی گسترده آن است. این در حالی است که سهم کشورهای «گروه 7» (G7) از جمعیت و زمین به ترتیب حدود 9.7 و 16.1 درصد است.
از نظر اقتصادی، بریکس با تولید ناخالص داخلی نزدیک به 30.8 تریلیون دلار در سال ۲۰۲۳ (همراه با اعضای جدید)، به طور فزاینده‌ای به عنوان وزنه‌ای در برابر کشورهای غربی مطرح شده است. علاوه بر این، این بلوک حدود 44.4 درصد از ذخایر نفت جهان را در اختیار دارد و سهم قابل‌توجهی از تولید گندم جهانی (48.7 درصد) را نیز شامل می‌شود. این تأثیرات نشان‌دهنده قدرت اقتصادی و منابع طبیعی بریکس است که می‌تواند نظم جهانی موجود را تغییر دهد.
* در کازان چه گذشت که ترامپ را نگران کرد؟
در جریان شانزدهمین اجلاس بریکس که مدتی قبل در کازان روسیه برگزار شد، قدرت‌یابی افزون‌تر و میل به ایستادگی این نهاد در مقابل آمریکا و متحدان اروپایی آن مشهود بود. در این اجلاس نمایندگان بیش از ۳۰ کشور از جمله «مسعود پزشکیان» رئیس‌جمهوری ایران و رؤسای جمهور برخی دیگر از کشورها همچون چین، آفریقای جنوبی و نخست‌وزیر هند حضور داشتند. این نخستین بار بود که اعضای اصلی و سران کشورهای جدید عضو بریکس به طور همزمان حضور داشتند.
در جریان این اجلاس، چندین راهکار برای کاهش وابستگی به دلار آمریکا مطرح شد. یکی از محورهای اصلی، توسعه سیستم پرداخت مشترک «پل بریکس» بود که به‌طور خاص طراحی شده تا نقش دلار در معاملات تجاری را کاهش دهد. این سیستم قرار است از فناوری بلاکچین و ارزهای دیجیتال بانک مرکزی (CBDC) استفاده کند. به‌ عنوان نمونه، پیشنهاد شد یوان دیجیتال به عنوان یکی از ارزهای کلیدی برای پرداخت‌ها به کار گرفته شود.
علاوه بر این، طرح‌هایی برای تقویت همکاری اقتصادی از طریق سیستم‌های پرداخت موبایلی بین‌المللی و ایجاد یک پلتفرم مشترک تجارت الکترونیک ارائه شد. هدف این اقدامات، افزایش استقلال اقتصادی کشورهای عضو بریکس و کاهش سلطه دلار بر سیستم مالی جهانی است. این نشست همچنین به ایجاد نهادهایی مشابه «اف‌ای‌تی‌اف» اشاره کرد که به تنظیم‌گری در زمینه شفافیت مالی و تراکنش‌های بین‌المللی کمک می‌کند.
* قدرت‌ بریکس چگونه به تهدیدی برای دلار تبدیل شد؟
در ۲ دهه گذشته، بریکس به عنوان یک نیروی مهم اقتصادی و سیاسی در سطح جهان شناخته شده ‌است. این بلوک نه‌تنها جهت توسعه اقتصادی کشورهای عضو، بلکه به عنوان یک چالش احتمالی برای هژمونی آمریکا عمل کرده ‌است. در ارتباط با اینکه چرا ترامپ و تیم او، این ائتلاف را به‌طور ویژه هدف حمله‌های خود قرار می‌دهند باید به چند نکته اشاره کرد:
۱- چالشی برای نظم بین‌المللی و رهبری آمریکا: ترامپ و تیم او، بریکس را به ‌عنوان تهدیدی مستقیم برای هژمونی آمریکا در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی جهانی می‌بینند. این بلوک به دنبال کاهش وابستگی کشورهای عضو به دلار آمریکا، تقویت ارزهای محلی و ایجاد یک نظم چندقطبی است. ترامپ که سیاست «اول آمریکا» را در پیش گرفته، به هرگونه تلاش برای محدود کردن نفوذ دلار و نهادهای تحت سلطه آمریکا (مانند صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی) واکنش شدید نشان می‌دهد.
۲- نگاه ترامپ به چین به ‌عنوان دشمن: یکی از اعضای کلیدی بریکس، چین است که ترامپ آن را بزرگ‌ترین رقیب اقتصادی و ژئوپلیتیک آمریکا معرفی می‌کند. سیاست‌های تجاری سختگیرانه ترامپ علیه چین در دولت نخست وی مانند جنگ تعرفه‌ای و محدودیت‌های فناوری، نشان‌دهنده نگرانی او از رشد قدرت چین بود. چون چین نقش محوری در بریکس دارد، بنابراین این سازمان نیز به‌طور غیرمستقیم به هدف حمله‌های ترامپ در دولت دوم وی تبدیل شده ‌است.
۳- رقابت ژئوپلیتیک با روسیه: روسیه به ‌عنوان یکی دیگر از اعضای بریکس، در مرکز سیاست‌های ترامپ قرار دارد. اگرچه ترامپ در دولت نخست خود گاهی به دلیل روابط شخصی با ولادیمیر پوتین مورد انتقاد قرار می‌گرفت اما تیم او، روسیه را تهدیدی برای منافع آمریکا در اروپا و خاورمیانه می‌دانست. از آنجا که روسیه نقش فعالی در بریکس ایفا می‌کند و نزدیک به 3 سال در جنگ اوکراین، غرب را به چالش کشیده ‌است، این سازمان نیز بخشی از رقابت ژئوپلیتیک بین آمریکا و متحدان غربی با روسیه است.
۴- کاهش نفوذ دلار با قدرت گرفتن بریکس: بریکس به‌دنبال ایجاد سیستم‌های مالی جایگزین مانند «بانک توسعه جدید» و «پل بریکس» است که هدفش کاهش وابستگی کشورهای عضو به نظام مالی تحت سلطه آمریکا است. ترامپ و تیم او به‌شدت با هرگونه اقدام برای تضعیف دلار مخالفت می‌کنند، زیرا دلار ابزاری کلیدی برای حفظ نفوذ اقتصادی و سیاسی آمریکاست.
در همین زمینه «ژیلبرتو مارینگونی» استاد دانشگاه در سائوپائولو معتقد است امتناع کشورهای عضو بریکس از استفاده از دلار آمریکا در معاملات تجاری خود، می‌تواند در نهایت منجر به افول آمریکا شود. به همین دلیل است که ترامپ نسبت به این انجمن از الفاظ تهاجمی و تهدید استفاده می‌کند.
۵- ملی‌گرایی افراطی در نگاه ترامپ: ترامپ و مشاورانش در دولت اول وی به‌ویژه افرادی مانند «مایک پمپئو» و «جان بولتون» به‌شدت از ایدئولوژی ملی‌گرایانه و ضدجهانی‌سازی حمایت می‌کردند. از دید آنها، بریکس نماینده‌ای از جهانی‌سازی و همکاری بین‌المللی بود که منافع آمریکا را در اولویت قرار نمی‌داد؛ چنین رویکردی به احتمال قوی در دولت دوم ترامپ هم حاکم خواهد بود، چنانچه قبل از ورود وی به کاخ سفید، نشانه‌هایی از این رویکرد به چشم می‌خورد.
* ترس ترامپ از فرو ریختن هژمونی آمریکایی با ظهور بریکس
به گزارش «وطن امروز»، حملات مکرر ترامپ و تیم وی به بریکس ناشی از نگرانی‌های عمیق آنها از کاهش نفوذ اقتصادی و سیاسی آمریکا در جهان است. بریکس، به ‌عنوان یک ائتلاف مستقل و چندقطبی، تهدیدی برای نظم جهانی تحت رهبری آمریکا محسوب می‌شود.
سیاست خارجی ترامپ همواره بر اساس مقابله با این تهدیدها تنظیم می‌شود، بویژه با تمرکز بر چین و روسیه که اعضای کلیدی این بلوک هستند. در نهایت، این حملات نشان‌دهنده تعارض گسترده‌تر بین سیاست‌های «اول آمریکا» و تلاش‌های جهانی برای ایجاد یک نظم چندقطبی است.
از نگاه کارشناسان اقتصاد بین‌الملل، تهدید تعرفه ۱۰۰ درصدی آمریکا بر اعضای بریکس از سوی ترامپ به دلیل هراس آمریکا از تضعیف بیشتر دلار و جایگزینی ارز این گروه است و واکنش‌های غیرعادی او نشان‌دهنده پایان اقتصاد بازار آزاد و تمام ادعاهای لیبرالیسم و نئولیبرالیسم در حوزه اقتصادی و تیر خلاص به پول آمریکاست؛ واقعیتی که ترامپ آن را بخوبی درک کرده‌ است و این نگرانی‌ها اکنون با ورود او به کاخ سفید جدی‌تر خود را نشان داده است و ترامپ امروز امیدوار است با تهدید و تخریب ائتلاف‌های ناهمسو، هژمونی فروپاشیده خود و رویای آمریکایی را بازسازی کند.

Page Generated in 0/0077 sec