همیشه نوکر او بود داداش
شده پادوییاش یک مرتبه فاش
تمام نفت ما را بشکه بشکه
فرستاده برای سور و شاباش!
نیندازد تفی هم جای «مرسی»
کف دستش برای عرض پاداش
مصدق نیست اینجا تا ببیند
چه آورده به روز نفت، کلّاش
مصدق بود اینجا میفرستاد
به روحش....عه ببند آقای فحاش!
شکر خورد این بابا خروار خروار
که ریزد از دهانش چون شکرپاش
بده اسکار بیعرقی ولیکن
بماسد در گلویش آش با جاش