الهی
منم آتشزننده سطلهای زباله، با آه سوزان و جگرسوز بر درگاهت آمدهام.
قربان مرامت حس حال مرا درک میکنی؟ وقتی که سطلها را به آتش میکشیدم اصلاً میدانی وقتی با نیتی خالص سطلی را به آتش بکشی چقدر لذت دارد؟
پروردگارا علم ساختن کوکتلمولوتوف را نداشتم تسبیح مادرم را برداشتم و صد بار گفتم « تو میتونی» تا بالاخره توانستم.
وقتی کوکتلمولوتوفها در خیابانها میترکیدند انگار غمبادهایم میترکید.
الهی همه ما در آرزوی چنج این رژیم مردیم آخر خیلی گناه داریم. خودت هم عاشق نو شدنی که بهار را میآوری! خسته شدهایم از این همه جنگ و خونریزی، ایرادش چیست که چند تا شهر بیمصرف و داغ مثل جنوب کشور را بدهیم و در آرامش باشیم؟
الهی از آن روزها مدتها گذشته،۳۲ ام آبان را دیدیم،۳۵ ام شهریور هم گذشت دیگر زین پس همه چیز تکراریست جز ریمیکس خفن
#برای_خواهرم_خواهرت_خواهرامون!
الهی این فعال جنبش
که بقیه میخوانندش شورش
دستش را بگیر با کوشش
مُردیم از این همه سوزش