printlogo


کد خبر: 298446تاریخ: 1403/11/11 00:00
نقدی بر ادعا‌هایی که سعی دارند ایران را جزیره‌ای تنها در جهان معرفی کنند
«ایران» جامعه استثنایی؟

مرتضی علیزاده: شکاف‌های نسلی، بحران هویت، جامعه قطبی‌شده، اقتصاد دولتی و... اینها گزاره‌هایی است که این روزها دائما در تحلیل‌ برخی افراد از جامعه ایران تکرار می‌شود و این تلقی را ایجاد کرده که ایران جزیره‌ای تنها در میانه جهان است که بار انبوه مصائب عالم را به دوش می‌کشد. جوزف استیگلیتز، اقتصاددان برجسته و برنده جایزه نوبل در کتاب «راه آزادی» به این موضوع اشاره می‌کند که شبکه‌های اجتماعی با تشدید خشم و قطبی‌سازی، جوامع را به سمت شکاف‌های عمیق‌تر سوق داده‌اند. او می‌گوید «ما با جامعه‌ای قطبی‌شده رو‌به‌رو هستیم که این وضع عمدتا ناشی از شبکه‌های اجتماعی است؛ جایی که سود این پلتفرم‌ها در گرو خشم فزاینده مردم است». منظور او از ما، جامعه آمریکاست.
با این حال، در یکی دو دهه اخیر برخی تحلیلگران داخلی با نگاهی استثناانگارانه به این پدیده‌ها می‌نگرند و آنها را به عنوان مسائلی منحصر به ایران و ناشی از «ویژگی‌های خاص فرهنگی و تاریخی» کشور تصویر می‌کنند. این رویکرد نه تنها واقعیت‌های جهانی را نادیده می‌گیرد، بلکه با ایجاد حس ناامیدی و دلسردی، جامعه را از مشارکت در حل مشکلات بازمی‌دارد. در این یادداشت، به نقد این استثناانگاری پرداخته و نشان داده‌ایم بسیاری از پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی ایران ریشه در تحولات جهانی دارد.
* آیا جامعه ایران استثنایی است؟
شکاف‌های نسلی و بحران هویت از جمله مهم‌ترین چالش‌های اجتماعی و فرهنگی هستند که امروز در ایران با آنها مواجه هستیم. نسل جوان ایران، با وجود دسترسی به اطلاعات جهانی و شبکه‌های اجتماعی، ارزش‌ها و سبک زندگی متفاوتی را نسبت به نسل‌های پیشین دنبال می‌کند. این شکاف‌ها گاهی به تعارض‌های عمیق فرهنگی و اجتماعی منجر می‌شود اما آیا این پدیده مختص ایران است؟ امروز در بسیاری از کشورهای جهان شکاف‌های نسلی به یک چالش جدی تبدیل شده‌ است. برای مثال، در آمریکا نسل جوان (نسل Z و هزاره‌ها) با نسل‌های پیشین درباره مسائلی مانند تغییرات اقلیمی، عدالت اجتماعی و نقش دولت در اقتصاد اختلاف ‌نظرهای عمیقی دارند. یا در فرانسه، اعتراضات جلیقه‌زردها تا حد زیادی ناشی از نارضایتی نسل جوان از سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی دولت بود. این موارد نشان می‌دهد شکاف‌های نسلی و بحران هویت، پدیده‌هایی جهانی هستند و ریشه در تحولات گسترده‌تری مانند جهانی‌شدن، گسترش فناوری و تغییرات ارزشی دارند. با این حال، برخی روشنفکران وطنی این بحران‌ها را ناشی از «ویژگی‌های خاص فرهنگی و تاریخی ایران» می‌دانند. صادق زیباکلام در یکی از مصاحبه‌های خود تصریح می‌کند «ایرانیان به دلیل تاریخ پر فراز و نشیب خود، همیشه درگیر بحران هویت بوده‌اند. این مساله ریشه در فرهنگ ما دارد و راه‌حلی سریع برای آن وجود ندارد». این دیدگاه، اگرچه بخشی از واقعیت را منعکس می‌کند اما نقش تحولات جهانی و تأثیرات آن بر جامعه ایران را نادیده می‌گیرد. 
* در جست‌وجوی جامعه غیرقطبی
قطبی‌‌شدن اجتماعی یکی دیگر از پدیده‌هایی است که برخی تحلیلگران علاقه خاصی به تاکید بر آن دارند. این پدیده که جامعه را به گروه‌های متعارض و گاه متخاصم تقسیم می‌کند، امروز پدیده‌ غالب در بسیاری از کشورهاست. مثلا در آمریکا، انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰ و حوادث پس از آن از جمله حمله به ساختمان کنگره، نشان‌دهنده عمق شکاف‌های اجتماعی در این کشور بود که البته عوامل مختلفی دارد. از جمله شبکه‌های اجتماعی با تشدید echo chambers (اتاق‌های پژواک) به این قطبی‌شدن دامن زده‌اند. این پدیده که جوزف استیگلیتز از آن با عنوان «سودجویی صاحبان پلتفرم از خشم جامعه» نام می‌برد، در جامعه ایران نیز مانند سایر جوامع و کشورها قابل مشاهده است. با این حال، برخی مانند محمود سریع‌القلم، این مساله را ناشی از «ضعف جامعه مدنی و فقدان گفت‌وگوی سازنده در ایران» می‌دانند. سریع‌القلم در یکی از نوشته‌های خود می‌نویسد «جامعه ایران به دلیل فقدان نهادهای مدنی قوی، توانایی حل تعارض‌های خود را از دست داده است». این تحلیل، بخشی از واقعیت را منعکس می‌کند اما نقش و جایگاهی برای بحران‌های جهانی‌ و تأثیرات شبکه‌های اجتماعی در پدید آمدن این وضع در نظر نمی‌گیرد.
* وقتی بازار آزاد جادوگر شهر اوز نیست!
در کنار بحران‌های اجتماعی و فرهنگی، برخی تحلیلگران اقتصادی مانند موسی غنی‌نژاد، با ساده‌سازی مسائل و ارائه مطالبی موهوم، مشکلات اقتصادی کشور را صرفا ناشی از مسائل «اقتصاد دولتی» می‌دانند و راه‌حل را در حاکمیت کامل بازار آزاد جست‌وجو می‌کنند. غنی‌نژاد در یکی از مصاحبه‌های خود می‌گوید «تنها راه نجات اقتصاد ایران، کوچک‌سازی دولت و حاکمیت بازار آزاد است. هرگونه مداخله دولت در اقتصاد، به فساد و ناکارآمدی منجر می‌شود». این دیدگاه مغالطه‌آمیز که از برخی ناکارآمدی‌ها سوءاستفاده می‌کند تا ایده غلط خود را به جامعه تحمیل کند، به مشکلات ذاتی بازار آزاد مطلق و تجربیات کشورهای دیگر هیچ اشاره‌ای نمی‌کند.
کشورهایی مانند آمریکا و انگلیس که به عنوان الگوهای بازار آزاد شناخته می‌شوند، خود با چالش‌های عمیقی مانند نابرابری فزاینده، بحران‌های مالی مکرر و بی‌ثباتی اقتصادی مواجه هستند. برای مثال، بحران مالی ۲۰۰۸ که ریشه در Deregulation (کاهش مقررات) و آزادی بیش از حد بازارهای مالی داشت، نشان داد بازار آزاد مطلق می‌تواند به فاجعه‌های اقتصادی منجر شود. حتی امروز، نابرابری درآمدی در آمریکا به سطحی بی‌سابقه رسیده است، طوری که یک درصد ثروتمندترین افراد این کشور، بیش از ۳۲ درصد ثروت ملی را در اختیار دارند. این مشکلات نشان می‌دهد بازار آزاد نیز راه‌حلی جادویی برای همه مشکلات اقتصادی نیست و نیاز به نظارت و تنظیم‌گری دولت دارد. مهم‌تر اینکه نادیده گرفتن وضعیت و تجربه‌های جهانی و تأکید صرف بر بازار آزاد مطلق، راه‌حل خروج از مشکلات نیست و ممکن است به تشدید نابرابری و بی‌ثباتی اقتصادی منجر شود.
* نقد استثناانگاری شبه‌روشنفکران
رویکرد استثناانگاری که توسط برخی روشنفکران دنبال می‌شود، چند مشکل اساسی دارد؛ اولا این رویکرد با نادیده گرفتن اشتراکات جهانی، تصویری نادرست از مشکلات ایران ارائه می‌دهد. این تصویر نه تنها واقعیت‌های جهانی را نادیده می‌گیرد، بلکه راه را برای یادگیری از تجربیات دیگر کشورها می‌بندد. ثانیا با ایجاد حس ناامیدی و دلسردی، جامعه را از مشارکت فعال در حل مشکلات بازمی‌دارد. در حالی که بسیاری از کشورها با بحران‌های مشابهی مواجهند ولی توانسته‌اند با اتخاذ سیاست‌های نوآورانه و مشارکت عمومی تا حدی بر این مشکلات غلبه کنند.
ثالثا این رویکرد با تقلیل مشکلات ایران به مسائلی صرفا داخلی، به نقش تحولات جهانی و تأثیرات آنها بی‌اعتناست. مثلا همان‌طور که اشاره شد گسترش شبکه‌های اجتماعی، جهانی‌شدن و تغییرات ارزشی، مسائلی جهانی هستند که تأثیرات قابل توجهی بر جامعه ایران داشته‌اند و چشم‌پوشی از آنها واقعیت‌ها را پوشانده و طیف وسیعی اعم از مردم و مسؤولان را گمراه می‌کند. برای مواجهه موثر با بحران‌های اجتماعی و فرهنگی ایران، لازم است نگاهی جهانی به این مسائل داشته باشیم. این به معنای نادیده گرفتن ویژگی‌های خاص ایران نیست، بلکه به معنای درک این واقعیت است که بسیاری از مشکلات ما ریشه در تحولات جهانی دارد. از طرفی لازم است به جای دامن زدن به ناامیدی و دلسردی، جامعه را به مشارکت فعال در حل مشکلات تشویق کنیم. این مشارکت می‌تواند در قالب نهادهای مدنی، ابتکارات محلی و همکاری‌های بین‌المللی باشد.

Page Generated in 0/0063 sec