عبدالله دارابی: علی دایی اخیرا در حاشیه بازی پیشکسوتان در حالی که قرار بود علیه علیرضا دبیر اظهار نظر کند، ناگهان به موضوع مدیریت در کشور اشاره کرد و گفت: «مدیریت این نیست که با هزینه ایران در کشورهای عراق، سوریه و لبنان ورزشگاه ساخته شود که در آنها به ایرانی اهانت شود و تورنمنت خلیج عربی برگزار شود».
اینکه وی دغدغه ساخت استادیوم و اماکن ورزشی مناسب در کشور خودمان را دارد، بجاست اما اینکه بدون اطلاع درست و لابد بر اساس شنیدههای بدون مدرک و غیرواقعی از فضای مجازی و شبکههای دروغپرداز، آدرسی غلط بدهد که قطعا به استناد گفتههای وی به عنوان چهرهای سرشناس، تبعاتی منفی هم در جامعه ایجاد شود و به موجسواری عدهای در داخل و خارج بینجامد، کاری پسندیده و مورد انتظار از وی نیست که متاسفانه دروغی آشکار هم هست. شایسته بود دایی حداقل حرمت مدرک دانشگاهی خویش را مراعات میکرد و با کسب اطلاعات صحیح و واقعی، اظهارنظری متقن میکرد نه ابراز نظری خلاف که ریشه در دروغپردازیهای پروپاگاندای وسیع رسانههای آنور آبی دارد! یک سرچ ساده در گوگل را سالهاست دانشآموزان دبستانی هم بخوبی بلدند! ولی ظاهرا آقای مهندس نمیداند یا شاید هم خودش را به آن راه زده.
آقای دایی، محض اطلاع جنابعالی!
۱- ایران ورزشگاهی در سوریه و لبنان نساخته است و این از اساس کذب محض است. معلوم نیست دایی این ادعا را از کجا آورده است. این اولین دروغ دایی.
۲- درباره استادیوم یا استادیومهایی که به دروغ گفته میشود دولت ایران برای عراقیها ساخته است لازم به توضیح است در عالم واقعیت و نه گمان و شایعه، استادیومی در کربلا توسط کشور ترکیه ساخته شده است که یک شرکت پیمانکار خصوصی ایرانی، ساخت قسمتی از آن را برعهده داشته و پولش را نیز دریافت کرده است و ربطی به حاکمیت و دولت ایران هم نداشته است!
پروژه ساخت ورزشگاه الزورا در بغداد نیز توسط شرکت ایرانی «بلندپایه» سال ۱۳۹۱ آغاز و سال ۱۴۰۰ به اتمام رسید. این شرکت در معرفی خود آورده است: «شرکت بلندپایه یک شرکت پیمانکاری عمومی است و به صورت خصوصی در این زمینه فعالیت دارد». این شرکت سال ۲۰۱۱ با ورود به بازارهای دیگر غرب آسیا چندین پروژه کلیدی دیگر نیز احداث کرد. در پروژه ساخت ورزشگاه الزورا، شرکت ایرانی «سدروس سبز» که متعلق به خانواده «استادجو» است نیز، نقش داشته و چمن هیبریدی ورزشگاه را با استفاده از فناوریهای پیشرفته اجرا کرده است، پس اگر مشارکتی بوده توسط شرکتهای پیمانکار خصوصی بوده است.
دایی! که در کار تجارت گسترده و صاحب چندین شرکت و دنیادیده است، حتما بخوبی میداند چنین شرکتهایی در رابطه با حیطه کاری خود در کشورهای مختلف، به فعالیت و انجام پروژههای گوناگون میپردازند. پروژه میگیرند؛ پولش را هم میگیرند و میآورند همینجا در ایران. بنابراین حضور یک شرکت ایرانی در امور عمرانی خارج از کشور به معنی ساخت ورزشگاه برای آن کشور با پول ایران نیست. دایی واقعا این را نمیفهمد؟
چند سال است برخی سیبزمینیکاران ایرانی در برخی شهرهای کشور عراق از جمله بصره، با اجاره زمین کشاورزی مبادرت به کشت سیبزمینی در سطح وسیع میکنند، آیا میتوان با سطحینگری و نداشتن اطلاع درست، به دلیل گرانی سیب زمینی در کشور، حرف دایی را بدین مقوله هم تعمیم داد و مدعی شد دولت ایران برای عراقیها سیبزمینی رایگان میکارد و خودمان در مضیقهایم؟! ببینید چقدر ساده میتوان سطح پایین فکر کرد؟ ببینید چقدر میتوان خود را به نادانی زد؟
اما درباره خلیج فارس و ایران. آیا دایی این ماجرا را بهانه کرده یا وقتی پای منافع خودش در میان بوده آن کار دیگر را میکند؟ سالهاست کشورهایی چون آلمان و امارات برخی شیطنتها و دشمنیها نسبت به ایران و ایرانی روا داشته و دارند و بعضا زیادهخواهیهایی بزرگتر از حد و قواره خویش و خلاف اسناد معتبر بینالمللی نیز دارند؛ هر ۲ کشور از حامیان صدام در تجاوز علیه تمامیت ارضی کشورمان بودند، آلمان بمبهای شیمیایی را در اختیار صدام قرار داد که همه از عوارض وخیم بجا مانده آن بر مجروحان شیمیایی کشورمان در جبهههای جنگ و حتی مردم عادی برخی شهرهای مرزی ایران مطلعند، آلمان همواره از مغرضان مشکلساز برای ایران و ایرانی در مجامع بینالمللی بوده و هست. یکی از حامیان و مجریان تحریمهای ظالمانه علیه مردم ایران، همین کشور است؛ از تحقیر ایرانیهای مقیم آلمان توسط برخی مردم خودبرترپندار این کشور نیز که خاطرات متعددی ذکر شده، پس چرا دایی که دغدغه کشور و مردم را دارد، سالها در آلمان به فعالیت فوتبالی و تجاری پرداخت؟ امارات نیز به رغم کوچکی، سالهاست ادعای کذب مالکیت جزایر سهگانه ایرانی را دارد و در این راستا، از هیچ اقدام مذبوحانه نیز کوتاهی نکرده و قطر هم از حامیان ادعای پوچ آنها طی این سالها بوده است. این ۲ کشور، خلیج همیشه فارس را هم خلیج عربی میخوانند، پس چرا دایی، در باشگاههای هر ۲ کشور توپ زد؟
اگر قرار باشد خودمان را مانند علی دایی به تجاهل بزنیم، حتما باید به دریافت پول از آلمانیها و اماراتیها توسط او انتقاد کنیم. شاید دایی اینجا درباره خودش انتظار دارد هم عاقلانه فکر کنیم اما در سایر موارد خودمان را مثل خودش به آن راه بزنیم.
در کشاکش انتخاب سرمربی تیم ملی فوتبال و هنگامی که صحبت از احتمال انتخاب افشین قطبی برای این سمت بود، در برنامه 90 علی دایی ناراحتی خود را اینگونه بیان کرد: «هر کس لابی قویتری با مقامات دارد، سرمربی تیمملی میشود و من انتخاب نمیشوم چون اهل لابی نیستم» و هنگامی که در عین ناباوری، خودش بدین سمت برگزیده شد، در جواب مجری همان برنامه که پرسید: «شما با چه کسی لابی کردید که گوی سبقت را از قطبی ربودید»؟ گفت: «من با خدا لابی کردم!». سخنی که فیالمجلس موجب تعجب مشهود مجری برنامه 90 (که اتفاقا از حامیان پر و پاقرص دایی است) در برابر دیدگان میلیونها مخاطب تلویزیونی شد!
آقای دایی! سوزنی نیز به خودتان بزنید. در حاشیه دیدار پیشکسوتان در مشهد و حین حضور استاندار خراسان رضوی، خود را به خواب تصنعی میزنید تا وانمود سازید میانهای با مسؤولان ندارید و حتی از احوالپرسی با آنان گریزانید ولی سپس عکس حضورتان در دفتر شهردار بهشهر بیرون میآید که در حال قهقهه و گعده با وی هستید! حتما میدانید نخستین چیزی که از این تناقض رفتاری به ذهن مخاطب متبادر میشود؛ نقش منافع شخص در چگونگی برخوردهاست!
آقای دایی! زیبنده نیست فردی سرشناس و تحصیلکرده، تناقضات رفتاری و گفتاری و اظهارنظر بر پایه وهمیات و شایعات داشته باشد.