printlogo


کد خبر: 298496تاریخ: 1403/11/14 00:00
هر فیلمسازی که دنبال شباهت ظاهری برود می‌بازد

محمدتقی فهیم، منتقد سینما: من به عنوان کسی که معاصر با شهید صیادشیرازی، هم روزنامه‌نگار بودم، هم نویسنده و هم فیلمساز، در فضایی قرار گرفتم که با این شخصیت آشنایی‌هایی پیدا کردم. طبعاً صیاد هم به عنوان آدمی که در محوریت جریان‌ها و کشمکش‌های اصلی دوران اولیه انقلاب قرار داشت، اسمش مطرح بود. درباره او بویژه بین خواص همواره بحث بود. درگیری‌های بین بنی‌صدر با زیرمجموعه‌هایی که آن موقع داشت، کم‌کم مرزبندی‌ها را آشکار می‌کرد. بنی‌صدر دیگر علنا در روزنامه انقلاب اسلامی مواضعش را طوری تبیین می‌کرد که با شهید بهشتی و بقیه نیروهای انقلاب تضاد داشت اما به هر حال رئیس‌جمهور شده بود و رای بالایی آورده بود و تایید امام را هم داشت و همه پذیرفته بودند که فرمانده کل قواست. به هر حال کار داشت بالا می‌گرفت و دیگر معلوم بود که یک سنگ‌اندازی‌هایی در کار جنگ می‌شود و در واقع نمود آن چیزی که در بالا بود را می‌شد در پایین جامعه هم حس کرد. مثلا در عملیات‌ها که شکست می‌خوردیم، این بیشتر فهمیده می‌شد. صیادشیرازی از اینجا بود که به عنوان یکی از نیروهای اصطلاحا مکتبی و متعهد ارتش شناخته شد. به هر حال درباره ارتش حرف و حدیث زیاد بود و بحث انحلالش هم دائم مطرح می‌شد بویژه بین خواص. این درگیری‌ها نهایتا منجر شد به خلع بنی‌صدر و اتفاقات بعدی مثل این که او فرار کرد و رفت. از اینجا به بعد بود که صیاد خودش را باز هم بیشتر نشان داد. او در چند عملیات موفق شد و کار جنگ را به جاهایی رساند که شاید اگر خودش نبود نمی‌رسید، مثل بازپس‌گیری خرمشهر.

من فکر می‌کنم فیلم ساختن درباره چنین آدمی حساسیت‌های خودش را دارد. یعنی باید دقت خیلی بیشتری به خرج داد. ما نباید زیاد دنبال انطباق نعل به نعل فیلم با واقعیت باشیم، بلکه اینجا با درام کار داریم و با سینمای مستند طرف نیستیم. حتی شباهت‌های ظاهری هم به نظر من دیگر چندان مهم نیست و درآمدن کاراکتر مهم است. یعنی اینکه ما آیا صیاد درون فیلم را به عنوان یک فرمانده مقتدر و در عین حال مردمی و متعهد و متخصص می‌پذیریم یا نه؟ اگر این دربیاید، اصلا شبیه بودن یک بازیگر به صیاد یا شبیه نبودنش مهم نیست. البته هر چه بازیگر به پرتره اصلی شبیه‌تر باشد، دلپذیرتر است اما در سینمای داستانی شما باید حس را بسازی نه پوسته را. اگر صیاد را با تمام جزئیات ظاهری‌اش بسازیم اما در پرداخت ویژگی‌های دراماتیک، آن کاراکتر ساخته نشده باشد، به جایی نرسیده‌ایم. مثلا امسال 2 تا محسن رضایی در 2 فیلم داریم که در همین جشنواره هستند؛ یکی در همین فیلم صیاد و دیگری اسفند. اینجا هم اصلا مهم نیست آیا آن بازیگر در ظاهر شبیه محسن رضایی هست یا نه، بلکه مهم این است که آیا آن اقتدار و تیزهوشی و دقت و نگاه استراتژیک رضایی درآمده یا نه. خب یکی از مشکلات فیلم صیاد همین بحث شخصیت‌هاست. یعنی جواد افشار خیلی درگیر پروداکشن شده و خیلی عملیات‌ها را مرور می‌کند که این یک اشکال بزرگ است. اگر یک عملیات برای نشان دادن شخصیت صیاد طراحی می‌کردند و می‌ساختند، ما فرمانده‌ای واقعی را می‌دیدیم و خیلی بهتر از این بود که تاریخچه طولانی‌تری را مرور کنیم. وقتی قرار است در سینما پرتره‌ای از فرماندهان نظامی بسازیم، یعنی باید برویم در دل درونیات روحی و روانی آن بخش بالای حاکمیت و آنجا را زیر و رو کنیم و بیاوریم پایین اما اگر بخواهی شرح همه عملیات‌ها را بگویی، این پرش‌های روایی ایجاد خواهد شد که در فیلم دیدیم و همین ارتباط روایت با مخاطب را قطع می‌کند، بنابراین شخصیت درنمی‌آید و مردم پای کار نمی‌نشینند و دل به آن نمی‌بندند.
علی سرابی سعی خودش را برای درآوردن نقش کرده اما به نظر من صدا و بیانش که با ابزار فنی تا این اندازه به خود شهید صیادشیرازی شبیه کرده‌اند، بیان دلچسبی نیست. این برای من مهم نیست که با هوش مصنوعی چقدر صدای علی سرابی را شبیه صدای صیادشیرازی کرده‌اند؛ اینکه بیان این شخصیت چقدر روی مخاطب تاثیر بگذارد مهم است. هر فیلمسازی که دنبال شباهت ظاهری برود می‌بازد. باید دنبال ساختن شخصیت رفت. وقتی کارگردان فکرش به گریمور است نه مولفه‌های شخصیت، فقط پوستر متحرک ساخته می‌شود نه قصه. مخاطب باید حس کند صیاد چه کسی بوده و در آن بحبوحه که آدم‌های زیادی نقش‌آفرینی کردند، چطور یک نفر می‌شود صیاد و تا این حد بالا می‌آید. آیا همه چیز همین بوده که او برود با بنی‌صدر ۲ دیالوگ برقرار کند یا اینکه کار تشکیلاتی می‌کردند و در دل تشکیلات‌شان بحران‌هایی بود و صیاد در همین کوره پخته می‌شود و همین پختگی تبدیلش می‌کند به کسی که امام به او سمت فرماندهی نیروی زمینی را می‌دهد.
خوبی افشار این است که آدم دغدغه‌مندی است و این دغدغه‌ها را از تجربه‌های شخصی‌اش در زندگی می‌گیرد و با رسالت آگاه‌سازی نسل جوان وارد کار می‌شود. ایراد اما اینجاست که به جای ایجاد درگیری حسی بین قهرمان‌هایش با مخاطبان، دنبال دادن اطلاعات تاریخی به آنهاست. همه این اطلاعات را می‌شود در ویکی‌پدیا هم خواند اما فیلم باید حس ما را درگیر کند و وقتی از سالن سینما بیرون رفتیم آن شخصیت همراه ما بیاید و حتی حس کنیم که دوست داشتیم جای او باشیم. می‌شود اطلاعات مربوط به تمام عملیات‌هایی که در این فیلم مرور شد را با یک جست‌وجوی اینترنتی پیدا کرد و کارویژه سینما این است که احساسات ما را با عوامل ایجاد‌کننده این عملیات‌ها درگیر کند. در حال حاضر ما با این فیلم، صیادشیرازی را نمی‌بینیم، بلکه او را می‌شنویم. انگار به جای اینکه روی قصه کار شده باشد، تصمیم گرفته‌اند همه چیز را در اجرا دربیاورند و به تکنولوژی هم خیلی تکیه کرده‌اند در حالی که مهم‌تر از تکنیک، فرم است. البته به طور کل امسال فیلم‌های جنگی‌مان خوب است و یکی از نکات خوب‌شان هم این است که شخصیت‌شان را شهید نمی‌کنند. صیاد هم در کارنامه خود افشار بهترین کار او است و حتی از گاندو بهتر و گیراتر است.

Page Generated in 0/0052 sec