printlogo


کد خبر: 298598تاریخ: 1403/11/17 00:00
درباره «رگ‌های آبی» نخستین فیلم سانس ویژه جشنواره فجر
لالایی فروغ!

بنیا ابراهیم‌نژاد: فیلم «رگ‌های آبی» در سانس ویژه روز اول جشنواره ۴۳ فجر، به عنوان آخرین فیلم در سالن اصلی مرکز همایش‌های برج میلاد به نمایش درآمد؛ سانسی که قرار بود حسن ختام روز اول جشنواره باشد اما نتیجه‌اش چیزی جز یک تجربه کسل‌کننده و بی‌سرانجام نبود.
از همان ابتدا یک تناقض آشکار در انتخاب بازیگر نقش فروغ فرخزاد به چشم می‌آمد. صورت استخوانی فروغ با حالت چهره باران کوثری هیچ سنخیتی نداشت و حتی گریم هم نتوانسته بود این عدم تطابق را اصلاح کند. اما مشکل فقط در ظاهر نبود؛ بازی کوثری بیش از حد اغراق‌آمیز، تصنعی و برای بیننده ناملموس بود و این انتخاب نادرست، تصمیمی بود که جهانگیر کوثری، پدر او و کارگردان فیلم گرفته بود.
و این تنها اشتباه کوثری نبود. حقیقت این است که جهانگیر کوثری فیلمساز نیست. قاب‌بندی را نمی‌شناسد، تدوینش شلخته است و فیلمنامه‌اش از اصول خاصی تبعیت نمی‌کند. فیلم در تلاش است 2 داستان موازی از فروغ فرخزاد و شخصیتی به نام فروغ آرامش را روایت کند اما هر 2 روایت گنگ، ناقص و بی‌هدف است. فیلم نه شروع مشخصی دارد، نه قصه‌ای که مخاطب را درگیر کند و نه پایانی که بتوان آن را منطقی دانست.
برای جبران ریتم کند فیلم، تلاش شده با موسیقی‌های مداوم، انرژی به صحنه‌ها تزریق شود اما این کار نه‌تنها موثر نیست، بلکه نتیجه‌اش چیزی جز یک آلودگی صوتی آزاردهنده نمی‌شود. در فیلمی که قرار است بیوگرافی باشد، انتظار می‌رود یک روایت مشخص به تصویر کشیده شود اما «رگ‌های آبی» فاقد هرگونه فرم روایی است.
نمایش تهران قدیم نیز به طرز حیرت‌انگیزی غیرواقعی است. آکسسوارها آنقدر تمیز و مرتب هستند که انگار برای یک تئاتر تاریخی آماده شده‌اند، نه یک شهر زنده و پر از جزئیات. خیابان‌ها خالی‌اند، انگار که در آن دوران هیچ‌کس در خیابان‌ها رفت‌وآمدی نداشته است. تعداد اندک سیاهی‌ لشکرها نیز بیش از هر چیز، نشانه‌ای از راحت‌طلبی و اهمال‌کاری کارگردان است.
یکی از آزاردهنده‌ترین بخش‌های فیلم، استفاده نامناسب از شعرهای فروغ است. بارها در بدترین لحظات ممکن، بدون ارتباط با روند داستان، اشعار فروغ خوانده می‌شود، آن هم به شکلی که باران کوثری با تغییر صدا و اغراق در ادای کلمات، بیشتر سوهان روح مخاطب است تا اینکه حال و هوای شاعرانه و اتمسفری عاشقانه‌ خلق کند.
بازی‌ها به ‌طور کلی خارج از عرفند. انگار که همه بازیگران در یک دنیای متفاوت از یکدیگر قرار دارند. از قضا در همان سانس نمایش فیلم که انتظار می‌رفت توجه اهالی رسانه و سینما را به خود جلب کند، نه‌تنها بسیاری از خبرنگاران خسته و خواب‌آلود بودند، بلکه حتی برخی بازیگران حاضر در سالن هم در میانه فیلم چرتی زدند. یکی از چهره‌های آشنا که همیشه در چنین رویدادهایی حضور دارد، با لالایی شعر فروغ و لحن اگزجره باران کوثری با خیال راحت خوابید. گویی فیلم حتی ارزش تلاش برای بیدار ماندن را هم نداشت. 
در نهایت، باید گفت فیلمسازی نیاز به دانش و مهارت دارد؛ چیزی که جهانگیر کوثری به‌رغم تجربه‌اش در سینما، از آن بی‌بهره است. او تهیه‌کننده محترمی است و حضورش در سینما ارزشمند، اما فیلمسازی مقوله‌ای است که بهتر است به آن ورود نکند.

Page Generated in 0/0058 sec