مصطفی نصری: چهلوچند سال از پیروزی انقلابی میگذرد که قرار بود ایران را از وابستگی، فساد و بیعدالتی رژیم پهلوی نجات دهد اما آیا توانستهایم روایت درستی از آنچه بودیم و آنچه شدهایم، ارائه دهیم؟ چرا پیشرفتهای علمی و اقتصادی کشور هنوز برای بسیاری ملموس نیست؟ چرا تبعات حکومت پهلوی که هنوز گریبان کشور را گرفته، کمتر درک شده است؟ مشکل ما این نیست که حقیقت را نمیدانیم، مشکل این است که نتوانستهایم آن را بدرستی منتقل کنیم. برای آنکه مردم حقایق مربوط به رژیم پهلوی را بپذیرند، باید روایتها را شخصیتر، ملموستر و مرتبطتر با زندگی امروزشان کنیم، نه آنکه صرفا کلافی از گذشته را پرتاب کرده و انتظار داشته باشیم مخاطب در میان هزار دغدغه سر نخ یک کلاف پیچیده را گرفته و به دنبال راوی کشیده شود.
* مواجهه مرتجعانه با نقاط قوت، فرصت جعل روایت را فراهم میکند
انقلاب اسلامی تنها تغییرات سیاسی را به همراه نداشت، بلکه تحولی فرهنگی نیز در پی داشت. تبیین این تحول فرهنگی و اجتماعی باید به گونهای باشد که نشان دهد انقلاب نه تنها به دنبال برپایی یک حکومت اسلامی بوده، بلکه به ایجاد یک فرهنگ اسلامی و انسانی در جامعه پرداخته است. برای مثال، رشد جنبشهای اجتماعی، حمایت از حقوق زنان، توجه به اخلاقیات در جامعه و ترویج عدالت اجتماعی از جمله مواردی است که میتوان در تبیین انقلاب به آنها پرداخت. اما نگاه منفی به برخی از این مباحث باعث شده برخی، نقاط قوت را به نحوی روایت کنند که انگار بزرگترین نقاط ضعف کشور همینهاست.
* مشکل اصلی دانستن حقیقت نیست
با وجود حجم گستردهای از اسناد، گزارشها و مستندات درباره فساد و ناکارآمدی رژیم پهلوی، هنوز بخشی از جامعه نسبت به این واقعیتها یا آگاهی کافی ندارد یا آن را بدرستی درک نمیکند. چرا روایت این حقایق نتوانسته جای خود را در ذهن مردم باز کند؟ این مساله نه فقط یک چالش رسانهای، بلکه یک ضعف عمیق در شیوه تبیین و انتقال مفاهیم تاریخی است. یکی از مشکلات در بیان واقعیتهای رژیم پهلوی این است که معمولا به شیوهای صرفا خبری یا تحلیلی مطرح میشود اما ذهن انسان بیشتر از تحلیلها، با روایت و داستان ارتباط برقرار میکند. رژیم پهلوی باید نه فقط با آمار و دادهها، بلکه با روایتهای ملموس و شخصی تبیین شود. برای مثال به جای گفتن «فساد اقتصادی رژیم پهلوی گسترده بود»، باید داستانهایی واقعی از افراد قربانی فساد در آن دوران نقل شود.
به جای اشاره کلی به وابستگی ایران به غرب، باید نشان داد چگونه این وابستگی باعث شد ایران حتی برای ابتداییترین نیازهای خود به کشورهای خارجی متکی باشد.
* دستاوردهای قابل لمس تبیینپذیرند
یکی از اصلیترین چالشها در تبیین انقلاب اسلامی ایران، انتقال مفاهیم و دستاوردهای آن به مردم و نسلهای جدید است. انقلاب اسلامی ایران نه تنها تغییرات سیاسی و حکومتی به همراه داشت، بلکه در زمینههای علمی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نیز دستاوردهایی مهم داشت که باید درک و تبیین شود. یکی از مهمترین جنبههای تبیین انقلاب، ناظر به پیشرفتهای علمی و فناوری کشور است. برای مثال، دستاوردهای علمی در زمینههای پزشکی، نانو و انرژی هستهای باید به شکلی به مردم معرفی شود که با زندگی روزمرهشان پیوند داشته باشد. وقتی از فناوری نانو یا صنعت هستهای صحبت میکنیم، باید به این نکته اشاره کنیم که این پیشرفتها نه تنها ایران را در سطح جهانی برجسته کرده، بلکه در زندگی مردم نیز اثرات ملموسی مانند توسعه درمانهای پزشکی، کشاورزی دقیق و انرژی پاک داشته است.
* بدون کلام هم میشود حرف زد
یکی از مهمترین شیوههای تبیین، ایجاد «درک بدون کلام» است. همانطور که وقتی مردم پیشرفتهای علمی را در زندگی روزمره خود لمس کنند، دیگر نیازی به تبلیغات گسترده برای باور آن ندارند، درباره تاریخ نیز همین اصل صادق است. اگر مردم تأثیرات رژیم پهلوی را در زندگی خود تجربه کنند، خودشان به حقیقت پی خواهند برد. نمایشگاههای تعاملی از اسناد و تصاویر زندگی در آن دوران که مردم را در فضای تاریخی قرار دهد، امکان بازدید از مناطق محرومی که در زمان پهلوی توسعهنیافته ماندند و بعد از انقلاب پیشرفت کردند تا مردم با چشم خود تفاوت را ببینند و بازسازیهای نوستالژیک در قالب رویدادهای فرهنگی که تجربه زندگی مردم در آن دوران را شبیهسازی کند، اقدامات خوبی است که البته اجرای دیرهنگام آنها حتما همه گرههای تبیینی را باز نمیکند، اما حداقل مخاطب را یک پله از فضای منولوگ جلوتر میبرد.
* تبیین را به زندگی حال و آینده پیوند بزنیم نه گذشته
یکی از مشکلات روایت تاریخی در ایران این است که صرفا به گذشته محدود میشود اما مردم بیش از آنکه به گذشته علاقه داشته باشند، دغدغه امروز و آینده خود را دارند. برای همین باید نشان دهیم بسیاری از مشکلات امروزی، ریشه در عملکرد نادرست رژیم پهلوی دارد. تمرکز بیش از حد تهرانمحور رژیم پهلوی یکی از ملموسترین این موارد است. باید به این سوال ضریب داده شود: «چرا هنوز شاهد اختلافات توسعهای بین مرکز و مناطق محروم هستیم؟» اقتصادی متکی بر نفت میراث دوران پردرآمد پهلوی است و این شیوه مدیریت اقتصادی به نحوی کشور را وابسته به بودجه نفت کرده است که حتی در دوران کمرونقی بازار نفت نیز ایدههای جایگزین شگرفی برای عبور از بحران ارائه نشده است. فقدان تجربه در زمینه اقتصاد دانشبنیان و مردممحور باعث شده سالها زمان کشور صرف درک چنین تجربهای شود؛ سالهایی که به قیمت سرخوردگی نخبگان و وابستگی اقتصادی گسترده به خارج تمام شده است. اگر مردم در زندگی روزمره خود این پیوندها را احساس نکنند، صرفاً با گفتن اینکه رژیم پهلوی بد بود، نمیتوان ذهنیت آنها را تغییر داد.
* مقایسه هوشمندانه، نه بزرگنمایی و شعارزدگی
بسیاری از مردم از مقایسههای غیرواقعی و اغراقآمیز دلزده شدهاند. وقتی صرفا گفته میشود «در رژیم پهلوی همهچیز بد بود و بعد از انقلاب همهچیز عالی شد»، مخاطب دچار شک میشود. در مقابل، باید به جای کلیگویی، به مقایسههای دقیق و مستند پرداخت. اگر مقایسهها علمی، واقعبینانه و مستند باشد، تأثیر بیشتری خواهد داشت.