موضوع انشا: دوست دارید در آینده چهکاره شوید؟
به نام خدای شاپرکهای رنگارنگ
من دوست دارم در آینده آدم کلهگندهای بشوم نه از اینایی که کلهشان گنده است نه از آن کلهگندههای ضربالمثلهای داخل کتاب فارسیمان.
شوهر عمه سمیرا همیشه چیزهای عجیب و غریب برایمان تعریف میکرد ایندفعه نیز برایمان چیزهای عجیب و غریب آورده بود.
او به من گفت: بچه به جای اینکه بشینی اینجا برو درست را بخوان تا بروی خارج و کلهگنده شوی.
امروز در فضای مجازی دیده بود که در خارج یک عده جنین را در شکم مادرش جراحی کردند حالا ما اینجا باید برای یک سرما خوردگی ساده برویم دکتر.
البته این حرفش را متوجه نشدم مگر آدم سرما میخورد نباید دکتر برود؟!
او گفت: این عمل نادر به مدت ۳ دقیقه انجام و با روشی جدید موفق به قطع جریان خون تودهای ناقص و نجات جنین دارای نارسایی قلبی شد. من فکر میکنم اسم دکتر نادر است.
در اوج قضیه بودیم که پای پسر کوچک عمهمان رفت رو کنترل و مستقیم رفت شبکه خبر.
تلویزیون هم که انگار منتظر بود ما از این حرفها بزنیم گفت: در بیمارستان نمازی شیراز جنینهایی با مشکلات مختلف توسط تیم پزشکی به سرپرستی دکتر حمیرا وفایی در شکم مادر جراحی میشوند.
من از این خبر تعجب کردم چون شوهر عمهمان گفته بود این عمل را نادر انجام داده!
ما از انشای خود نتیجه میگیریم که آدم توی کشور خودش هم میتواند کلهگنده شود حتی اگر حمیرا یا نادر باشد.