ای صاحب فال! ای ابرگودرت!
رُخت را بزک و رنگین کرده بودی که همه فکر کنند در آنجا همه چیز گل و بلبل است اما کور خواندهای!
آتش یک جوری به دامنت افتاد و دیگر دامنت را رها نکرد و زارت هواپیمایت افتاد و بعدش هواپیمای نظامیات کوفت به هواپیمای مسافربریات که عرق شرم بر تیره کمر حامیانت نشست.
این گندی که تو زدهای با ۱۰۰ لیتر گلاب دو آتشه دیار همکارمان سهراب هم پاک و معطر نمیشود.
پس بهتر است کمی از گندهگوییهایت کم کنی تا بیشتر از این رسوا نشوی.