سارا هوشمندی: مدتی است برخی افراد بویژه پس از سقوط نظام اسد در سوریه، با اینهمانی اوضاع تهران و دمشق، ایران را در آستانه سقوط معرفی میکنند یا حداقل مدعی میشوند جمهوری اسلامی بسیار ضعیف شده است. آنها علاوه بر اینکه سعی دارند این انگاره غیرواقعی را در افکار عمومی کشور جا بیندازند، کوشش میکنند آن را به مردم دنیا نیز القا کنند.
۱- این افراد مدعیاند کشور فاصله چندانی با سقوط و ویرانی ندارد و تزشان این است که اگر میخواهیم آمریکا و اسرائیل کارمان را یکسره نکنند و درگیر جنگ نشویم، چارهای جز مذاکره نداریم و بر اساس همین خیال باطل، منتقدان مذاکرهای مشابه ماجرای برجام را هم طرفدار جنگ معرفی میکنند. اگر به طور دقیق به صحنه کشور و مواضع جریانات مختلف سیاسی - جناحی نظر بیفکنیم، هیچ فرد و جریانی نیست که خواستار حمله نظامی به ایران باشد. اساساً بحث «جنگ / مذاکره» یک دوگانه ناصحیح است، یعنی عاقلی در کشور نیست که خواستار تهاجم نظامی باشد اما عجیب این است که همان جریانی که برجام و به تبع آن وضعیت فعلی اقتصادی را بر کشور تحمیل کرد، همچنان خواهان مذاکره است! حیرتانگیز آنکه افرادی که بر طبل مذاکره میکوبند، ظاهراً به عمد فراموش کردهاند نتایج مذاکراتشان خسارت محض بود ولی با وجود گذشت تنها ۶ سال از بیثمر شدن برجام باز هم «مذاکره» را تنها راه برونرفت از فشارهای اقتصادی دشمن میدانند. این در حالی است که به طور واقعی، مذاکره و حتی توافق، نه تنها مانع قطع یا کاهش دشمنیهای آمریکا یا لغو تحریمها نشد، بلکه اوضاع را بدتر هم کرد. زمان شروع مذاکرات منجر به برجام، دلار ۳۰۰۰ تومان بود و حالا به ۹۰ هزار تومان رسیده؛ یعنی فقط یک قلم تاثیر آقایان کاهش ۳۰ برابری ارزش پول ملی بوده است!
2- ارسال پالسهای ضعف از سوی برخی دولتمردان به دشمن در ۶ ماه اخیر بویژه پس از انتخاب مجدد ترامپ به ریاستجمهوری ایالات متحده، موجب توهم ضعف ایران شد. طبیعی است وقتی دشمن، کشور را در تنگنا ارزیابی کند، سعی در تحمیل شرایط خود به کشورمان میکند؛ پس کدام عاقلی است که نداند ضعیف نشان دادن کشور برای دشمن، امری بسیار مطلوب ارزیابی میشود؛ آن هم دشمنان استخوانداری چون ساکنان کاخ سفید.
۳- موفقیت ایران در کنار زدن تهدیدات دشمنان، یک راه بیشتر ندارد و آن هم دستیابی به قدرت بازدارندگی است؛ به این معنا که دشمن، در ایران قدرتی ببیند که برای زورآزمایی با آن دچار تردید شود.
جمهوری اسلامی برای ساکت کردن مخالفان داخلی و خارجی خود و اصلاح دیدگاه نادرست آنها مبنی بر ضعف کشور، چند کار باید انجام دهد که البته در روزهای اخیر ۲ نمونه از آنها را مشاهده کردیم: الف - رونمایی شهرهای موشکی، سلاحهای جدید و تجهیزات نظامی دقیق از سوی وزارت دفاع و سپاه پاسداران؛
ب - خبر ارسال چند ماهواره کاملا بومی به فضا طی روزهای آینده. اینها از مواردی بود که به تجدیدنظر آمریکا در ضعیف شمردن ایران کمک کرد. افزایش دائم قدرت دفاعی و تهاجمی و اقدامات رسانهای هوشیارانه برای نمایش توانایی بازدارندگی و اعلام آمادگی برای تقابل با هر گونه رفتار غیرعقلانی احتمالی دشمنان، از مواردی است که محاسبات آنها را دچار تحول کرده و به واقعبینی و نه تاثیر گرفتن از مشتی تحلیلگر مشکوک که ایران را تضعیفشده مینمایانند، منجر خواهد شد.
4- برخی تحلیلگران معتقدند در مواجهه با قدرتی که در مرتبه برتر مادی قرار دارد، باید کرنش کرد و سیادتش را پذیرفت تا دست از سر ما بردارد و آسیبی به ما نرساند. آنها با ادبیات ذلیلانه مبتنی بر لزوم آمادگی برای انجام هر چه دشمن میخواهد؛ آن هم در نظامی که آمریکا، اسرائیل و دستنشاندهشان محمدرضا را یکجا از این کشور طرد کرد، پیام ضعف ارسال میکنند. درست است اینها کارهای نیستند و تصمیم خاصی نمیتوانند بگیرند ولی همین که دشمن را غیرقابل شکست خوانده و ایران را خوار و زبون میپندارند، میتواند در اذهان برخی اقشار مردم و سیاسیون مؤثر باشد. این در حالی است که ملت مقاوم سختیهای به مراتب بزرگتر از شرایط فعلی نظیر جنگ ۸ ساله و تحریمهای محیرالعقول را تحمل کرد و نظام را به ۴۶ سالگیاش رساند. بریده پنداشتن مردم به خاطر فشارهای موجود و معرفی آنها به غرب به عنوان ملتی که آماده تسلیم است، از آن خیانتهایی است که فراموش نمیشود.
این نگرش اخیرا دارای چارچوب وسیعتری شده و با بزرگنمایی مکرر آمریکا و تاکید بر ناقصالعقل و غیر قابل پیشبینی بودن ترامپ، قصد دارد افکار عمومی داخلی را وادار کند سیطره واشنگتن بر تمام امور جهان را «واقعیتی تغییرناپذیر» دانسته و ضمن دست برداشتن از تداوم مقاومت، با شیطان بزرگ کنار بیاید. آنها معتقدند جمهوری اسلامی زمانی از سوی آمریکا به رسمیت شناخته میشود که قبول کند در مرتبهای پایینتر از آن است و باید پس از نیمقرن مقاومت، بدان تن دهد. این کژاندیشان بدون در نظر گرفتن قوی شدن ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی بدین سو، میگویند تبدیل کشور به قدرت دنیا بلندپروازانه، جاهطلبانه و صد درصد غیرممکن است و بیایید در جامعه جهانی - در واقع همان جامعه غربی - هضم شویم و دست از آزادیخواهی و حمایت از مستضعفان جهان برداریم! حال فرض کنیم ایران هم پذیرفت، آیا آمریکا به همین قانع خواهد شد یا پس از این عقبنشینی، وارد شئون داخلی کشور میشود، کاپیتولاسیون را باز هم تحمیل میکند و قوانین و سبک زندگی منحط خود را وارد فرهنگ ایرانیان میکند؟ پاسخ این افراد منفی است؛ در حالی که هنوز ۲ هفته بیشتر از توقف موقت جنایات مشترک آمریکا و صهیونیستها در قتلعام ۶۲ هزار انسان بیگناه در غزه نمیگذرد و جهان شاهد ویرانی باریکه در ۱۶ ماه اخیر بود.
۵- در جهان جنگلگونه فعلی، یک کشور (آمریکا) سلطهگر است و بقیه کشورها سلطهپذیر. از نظر سیاهنمایان ایرانی که همزمان سپیدشویان مستکبران نیز هستند، این یک وضع طبیعی است و مخالفت با آن عاقلانه، منطقی و ثمربخش نیست! در حالی که ۴۶ سال ایستادگی ملت ایران، مخالف این نظر است و تاکنون هم با وجود مشکلات مختلف، پیروزی از آن ایرانیان بوده است و یقینا ادامه مقاومت و نه تسلیم و سازش با دشمنی که جز نابودی ما به چیزی نمیاندیشد، قرین موفقیت خواهد بود؛ انشاءالله.