رضا رحمتی: ترامپ از یک سو بخشنامه اجرایی ریاستجمهوری درباره ایران را امضا میکند که محتوای آن فشار حداکثری علیه ایران است، از سوی دیگر درباره ایران با احتیاط سخن میگوید و دم از مذاکره با رئیسجمهور ایران میزند و بدون رعایت تشریفات معمول ریاستجمهوری در ایالات متحده میگوید «آماده گفتوگو با رئیسجمهور ایران هستم»؛ جملهای که در عرف روابط خارجی ایالات متحده معمول نبوده است؛ این موضوع در دیدار با نخستوزیر رژیم اسرائیل نیز تکرار شد. ترامپ تاکید کرد «ایران کشور قدرتمندی است» و در حالی که خبرنگار تلاش میکرد بگوید ایران ضعیف شده است، ترامپ دوباره تاکید کرد «ایران قوی است». این نوع سخنان توسط دموکراتهایی شبیه اوباما نیز گفته نشده بود، چه رسد به جمهوریخواهانی که همواره با نگاه سختگیرانهتری با ایران برخورد داشتهاند و در حالی که روابط دیپلماتیک ایالات متحده در پیچ و خمهای مختلف کاخ سفید و در خطمشیهای غیرروشن دنبال میشود، این صحبتهای ترامپ را چگونه باید برداشت کنیم تا بتوانیم درک مناسبی از ترامپ در ۴ سال آینده داشته باشیم. به نظر میرسد ابتدا باید فلشبکی به دوره اول ریاستجمهوری ترامپ و نسبتش با ایران بزنیم و بعد سراغ «تغییر مواضع» برویم.
* نخست؛ سابقه مواجهه ترامپ با برجام؛ فقط «فشار حداکثری»
در دور نخست ریاستجمهوری ترامپ بر ایالات متحده آمریکا، ترامپ هم در کارزار انتخاباتی خود و هم بعد از استقرار به عنوان رئیسجمهور دائما از نکوهش برجام سخن میگفت تا اینکه نهایتا بعد از یک و نیم سال از برجام خارج شد. در نخستین اقدام، ترامپ شهروندان ایرانی را از ورود به ایالات متحده ممنوع کرد، سپس قانون کاتسا (قانون مقابله با دشمنان آمریکا از طریق تحریم) را در 11 مرداد سال 1396 امضا کرد که مجوز استفاده از بسته متنوعی از تحریمها به صورت یکجا علیه ایران را صادر میکرد؛ از حقوق بشری تا موشکی، منطقهای و برنامه تسلیحاتی. بعد از آن 18 اردیبهشت 1397 از برجام خارج شد و تحریمهای یکجانبه پیشابرجامی علیه ایران را بازگرداند و «فشار حداکثری علیه ایران» را شروع کرد. 19 فروردین 1398 سپاه پاسداران را به فهرست «سازمانهای تروریستی» وارد کرد. 2 اردیبهشت 1398 با هدف استراتژی «تصفیر نفت» ایران، معافیتهای کشورهایی را که از نفت ایران در شرایط تحریم خرید میکردند لغو کرد. در اقدامی شوکهکننده در 13 دی 1398 سردار حاجقاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران را در یک حمله مستقیم پهپادی در فرودگاه بغداد به شهادت رساند و ادعا کرد در صورتی که ایران پاسخی نامتناسب دهد، «هدف گرفتن 52 نقطه در ایران» از جمله مناطق فرهنگی در دستور کار آمریکا قرار خواهد گرفت. در این فهرست اقدامات ضدایرانی دیگری نیز وجود داشت، از جمله اینکه ترامپ در نخستین ماموریتهایی که به نمایندگان آمریکایی در کشورهای دیگر تفویض کرده بود، به آنها هشدار داده بود از وتوی خود برای ممانعت از اعطای وام و پول به ایران در محافل بینالمللی مثل صندوق بینالمللی پول استفاده کنند و مانع از دریافت وام توسط ایران از این صندوق شوند؛ موضوعی که عملیاتی و منجر به تحدید دسترسی ایران به منابع مالی و تسهیلاتی بینالمللی در صندوقهای مختلف شد. ترامپ سفرای خود را مامور کرد تمام دسترسیهای تجار این کشورها به بازار ایران را محدود کنند و چیزی غیر از اراده کاخ سفید در تعامل با ایران دنبال نشود. این وضعیت سختگیرانه تماما ایده سنتی آمریکا درباره ایران یعنی ایده «مهار» و «کنترل» را دنبال میکرد؛ چیزی که در ادبیات سیاست خارجی این کشور تحت عنوان «چماق» از آن یاد میشود.
* ترامپ منطق سیاست آمریکایی را فهمیده؟
اما این اقدامات و این همه فشار ترامپ در قبال ایران، یک چیزی کم داشت که موجب انتقاد رقبای دموکرات ترامپ در محافل سیاستگذاری و قانونگذاری این کشور شده بود و آن «در باغ سبز» بود. از ابتدای انقلاب اسلامی ایران تا ریاستجمهوری ترامپ بر آمریکا، ایالات متحده درباره ایران ۲ وضعیت را همزمان و به صورت موازی دنبال میکرد (حتی در دوره سختگیریهای جورج واکر بوش نیز این سختگیریها بر اساس همین منطق موازی انجام شد) و آن فشار واقعی در کنار امتیاز انتظاری بود. در عمل ایالات متحده تلاش کرده است از نظر واقعی بیشترین فشار را به ایران وارد کند و در کنار آن انتظار امتیاز را نیز در سیاست و جامعه ایرانی زنده نگه دارد. این تنها در دوره ترامپ بود که یک پای سیاست آمریکایی در قبال ایران میلنگید و تنها گزینه فشار واقعی وجود داشت، بدون اینکه انتظاری در جامعه ایرانی یا سیاست ایرانی نسبت به ایالات متحده زنده باقی بماند.
ترامپ در دوره نخست ریاستجمهوری خود فشار آورد، کنترل کرد، ترور کرد، تحریم کرد، تصفیر را دنبال کرد، ایرانیان را از ورود به کشورش ممنوع کرد و... همه آن چیزهایی که در زمان روسای جمهور قبلی ایالات متحده نیز انجام میشد اما سیاست ترامپ چه چیزی نداشت؟ انتظار امتیاز! انتظار امتیاز همان چیزی است که جامعه هدف را نسبت به سیاستهای اعمالی آمریکا علیه کشورشان منتظر نگه میدارد؛ انتظار «در باغ سبز» و «بهبود روابط»، همان استعاره سنتی سیاست آمریکایی علیه ایران، یعنی «هویج». در دوره اوباما همین «انتظار امتیاز» سبب تسهیل روند روابط بین ایران - آمریکا شد. این همان چیزی بود که با توجه به پروپاگاندای فشرده غربی سبب شد جامعه ایرانی تنها راه بهبود شرایط اقتصادی را در «امتیازاتی» دنبال کند که با «انتظار» رابطه با غرب بویژه آمریکا آن را برساخته بود. چنین وضعیتی میتوانست به صورت همزمان سیاست ایرانی را نیز دستخوش دستکاریهای سیاسی طرف غربی و فشار جامعه ایرانی کند. به نظر میرسد برجام مهمترین گرانیگاه برای همین موضوع انتظار امتیاز بوده است. بررسی زمینههای اجتماعی و سیاسی امضای برجام نشان میدهد از نظر روانشناختی سیاسی، این پرونده روابط ایران - آمریکا، یکی از بهترین مثالها برای سیاست فشار واقعی-انتظار امتیاز بوده است. برجام حتی در زمان اوباما هم برای ایران هویجی به دنبال نداشت، نمود آن را میتوان در 18 ماه بعد از امضای آن و ناتوانی ایران برای ارتباط با محافل اقتصادی بینالمللی به عیان دید اما برجام یک مولفه بارز داشت که همینک نیز در ذهنیت انسان ایرانی رسوب کرده و آن شکلگیری انتظار امتیاز در جامعه و سیاست ایران بود. جامعه و سیاست ایرانی همینک نیز تصور میکند برجام سبب شکلگیری امتیازات ویژه در زمینه اقتصادی شد و منتظر رسیدن به آن امتیازات است. صحبتهای اخیر ترامپ که تلاش میکند (به صورت نامتعارفی) به قدرت ایران احترام بگذارد، در کنار نتانیاهو مینشیند و میگوید «ایران کشوری قوی است»، میگوید «آماده گفتوگو با رئیسجمهور ایران هستم»، فرقی نمیکند آنها تماس بگیرند یا نه اما او آماده است، میگوید به دنبال شکوفایی ایران است و اینکه ایرانیان بتوانند خوب زندگی کنند، میگوید دوستان ایرانی زیادی دارد و... اینها و دیگر صحبتهایش، بیشتر از سیاست فشار حداکثری، با منافع آمریکا سازگاری دارد. در منطق آمریکایی جامعه و سیاست ایرانی باید «نسبت به انتظار امتیازاتی که آمریکا به ایران میدهد» امیدوار باقی بماند؛ در این صورت ترامپ میتواند امتیازات درشتی از ایران دریافت کند. ترامپ تنها با فشار نمیتواند از ایران امتیاز بگیرد. باید جامعه را نیز نسبت به انتظارات درباره رابطه با آمریکا شرطی باقی گذارد تا بتواند میوه آن را در زمان مناسب بچیند اما اینکه آیا ترامپ موفق به این کار خواهد شد یا آیا ترامپ که از نظر روانشناختی تمایل دارد سریعا به نتیجه برسد، منتظر میماند تا نتیجه صحبتهایش را ببیند و بر اساس آن رفتار خود را دنبال کند، موضوعی است که نیازمند گذر زمان است. دستکم 6 ماه زمان نیاز است تا ببینیم این رفتار جدید ترامپ چگونه باید ارزیابی شود.