ابوالفضل ولایتی: در بحبوحه جنگ غزه، ایتامار بنگویر، بتسالل اسموتریچ و آمیهای الیاهو، وزرای تندرو و دست راستی کابینه، برخلاف مماشات ظاهری احزاب چپ و میانه در طول تاریخ اشغال سرزمینهای اشغالی، به شکلی عریان و صریح از ضرورت اجرای کار نیمهتمام داوید بنگوریون، موسس رژیم صهیونیستی سخن به میان آوردند.
در خلال جنگ ۱۹۴۸ (موسوم به جنگ استقلال) و با سیطره روزافزون یهودیان بر شهرهای عربی، رهبران وقت اسرائیل از قبیل گلدا مایر، بنگوریون، حییم وایزمن و لوی اشکول، بهرغم سرکوب بیامان دستگاههای شبهنظامی هاگانا، اشترن و ایرگون و با آگاهی از تبعات اخراج تمامعیار اعراب از سرزمین مادری، به قطعنامه ۲۴۲ و رای کمیته تقسیم اراضی سازمان ملل تن دادند. بر مبنای طرح یادشده، ۴۸ درصد اراضی در اختیار اعراب قرار گرفت و با وجود اخراج صدها هزار عرب از ۵۲ درصد تحت کنترل صهیونیستها، جمعی از اعراب مسلمان و مسیحی ساکن در این مناطق، بهرغم اعمال نظام آپارتاید در سرزمینهای اشغالی، موفق به اخذ تابعیت اسرائیل شدند. در فردای هفتم اکتبر و اتخاذ سیاست مشت آهنین دولت نتانیاهو، وزرای دست راستی، خواستار اتمام کار نیمهتمام بنگوریون مبنی بر اخراج اعراب دارای تابعیت اسرائیل (موسوم به اعراب ۴۸) و جابهجایی اجباری ساکنان غزه به کشورهای عربی شدند. در مقطع کنونی، با گذشت بیش از 2 هفته از انعقاد آتشبس شکننده میان حماس و رژیم صهیونیستی، رئیسجمهور جدید ایالات متحده که در حمایت بیپرده از رژیم اسرائیل، گوی سبقت را از تمام اسلافش ربوده، در موضعی بهتبرانگیز، از تمایل خویش مبنی بر خروج ساکنان غزه از این باریکه و اسکان در اردن، مصر و دیگر کشورهای عربی پردهبرداری کرد. رئیسجمهور آمریکا اظهار داشته با ملک عبدالله، پادشاه اردن درباره طرحی بالقوه برای خانهسازی و جابهجایی بیش از یک میلیون فلسطینی از نوار غزه به کشورهای دیگر صحبت کرده است. وی همچنین بیان داشته با عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر در این باره گفتوگو خواهد کرد. ترامپ در این اظهارنظر بحثبرانگیز، غزه را «دچار آشفتگی و محلی تخریبشده» توصیف و به زعم خویش و از سر دلسوزی نسبت به بیجا شدگان فلسطینی(!) اظهار کرده مایل است کشورهای عربی منطقه به آوارگان فلسطینی، محلی برای زندگی ارائه بدهند.
وقتی از ترامپ پرسیده شد آیا این پیشنهاد موقتی است یا بلندمدت، ترامپ پاسخ داد: «میتواند هر کدام باشد!»
* چالشی به نام 5 میلیون فلسطینی آواره
اگرچه جنگ ۱۹۴۸ میلادی را میتوان سرآغاز آوارگی فلسطینیان قلمداد کرد، لیکن نقطه عطف خروج اجباری فلسطینیان به جنگ ۱۹۶۷ بازمیگردد؛ خروجی که با وجود گذشت نزدیک 6 دهه و زندگی رقتبار فلسطینیان در اردوگاههای موجود در لبنان، اردن، سوریه و... امید به بازگشت را در میان فلسطینیان آواره از میان نبرده است. مطابق قطعنامههای مکرر شورای امنیت، رژیم صهیونیستی باید زمینه بازگشت آوارگان فلسطینی به موطن خویش (دست کم در کرانه باختری و باریکه غزه) را تسهیل کند. با این وجود، صهیونیستها با نگرانی نسبت به تغییر موازنه جمعیتی به نفع اعراب، نه تنها در برابر تحقق خواسته یادشده مقاومت کردهاند، بلکه با تداوم شهرکسازی، عملا تمام راههای منتهی به تشکیل دولت مستقل فلسطینی را نیز از میان بردهاند. برابر آمار منتشره از سوی مجامع بینالمللی و گروههای حقوق بشری فلسطینی، 4.5 تا 5 میلیون فلسطینی، عمدتا در اردن هاشمی، لبنان، مصر، سوریه، شیخنشینهای خلیجفارس و شمار معدودی در اروپا و ایالات متحده سکونت دارند.
* ریشه نگرانی در کجاست؟
روسای جمهور ایالات متحده، بهرغم حمایت تمام قد از مواضع رژیم اسرائیل در خلال دهههای اخیر، دستکم به شکل لفظی و بدون تحت فشار گذاردن طرف اسرائیلی، از ایده تشکیل دولت مستقل فلسطینی حمایت کرده و موضعی برخلاف قطعنامههای شورای امنیت اتخاذ نکردهاند. اکنون پدیدهای غیرقابل وصف زمام امور را در کاخ سفید عهدهدار است که در دوره اول حکومت 4 سالهاش بیاعتنا به موازین بینالمللی، خط بطلانی بر تمام معاهدات و قطعنامههای بینالمللی کشیده و ضمن بیتوجهی به تداوم شهرکسازی از سوی صهیونیستها، با انتقال سفارت آمریکا به قدس اشغالی و پذیرش جولان اشغالی به عنوان خاک اسرائیل، حیرت جهانیان را برانگیخته است. رئیسجمهور آمریکا در دوره اول حضورش در کاخ سفید ضمن رد ایده بازگشت آوارگان فلسطینی، با ارائه طرحی موسوم به معامله قرن، عملا ایده تشکیل دولت فلسطینی را به چالش کشاند و با طرح مساله اعطای دره اردن (منطقه مرزی کرانه باختری با اردن و تنها راه دسترسی این منطقه به جهان خارج) به رژیم صهیونیستی در ازای کمک مالی ۵۰ میلیارد دلاری به فلسطینیان (هزینه فوق از سوی کشورهای عربی تامین خواهد شد!) خط بطلانی بر شکلگیری دولت مستقل فلسطینی کشید. نگاهی به شیوه حکمرانی ترامپ نشان میدهد وی جهت دستیابی به اهداف خویش، بیتوجه به محدودیتها و محذوریتهای بینالمللی و ظاهر آراسته و بیان دیپلماتیک اسلافش، جهت نیل به مقصود از توسل به اهرمهای نظامی و فشار اقتصادی ابایی نخواهد داشت. وابستگی مفرط نظامی و مالی مصر و اردن به عنوان ۲ همسایه کلیدی فلسطینیها به ایالات متحده و احتمال توسل ترامپ به اهرمهای فوق جهت تحقق مطالبه قلبی صهیونیستها، موجب شده ناظران بینالمللی با نگرانی به اظهارات اخیر ترامپ بنگرند. درباره چگونگی پیادهسازی طرح یادشده، ترامپ احتمالا بر ظرفیت مالی شیخنشینهای خلیجفارس نیز حسابی ویژه باز خواهد کرد. علاوه بر این، رابطه حسنه برخی دولتهای عربی منطقه با ایالات متحده (نظیر عربستان سعودی و امارات متحده عربی) و بحران موجود در کشورهایی چون لبنان، لیبی، مناطق تحت کنترل دولت منصور هادی در یمن، عراق، سودان و موریتانی، بستر مساعدی را برای ترامپ مهیا خواهد کرد که ساکنان غزه را به سوی کشورهای یادشده کوچ اجباری دهد. محافل رسانهای غربی علاوه بر کشورهای یادشده، از رایزنی دولتمردان آمریکایی با دولتهای اندونزی و آلبانی جهت پذیرش بخشی از آوارگان فلسطینی پردهبرداری کردهاند. پروژه کوچ اجباری فلسطینیان تا بدان میزان موجب حیرت جهانیان را فراهم آورده که سناتور برنی سندرز در توصیف آن چنین میگوید: «درخواست ترامپ برای انتقال میلیونها فلسطینی به کشورهای همسایه، پاکسازی قومی و جنایت جنگی است».