حسین مهدیتبار: «کار ایران را باید تمام کرد»؛ این جملهای بود که نتانیاهو در کاخ سفید و خطاب به ترامپ بیان کرد؛ عبارتی که به وضوح نشان میدهد هدف اصلی او از سفر به آمریکا چه بود: ترغیب ایالات متحده به اقدام نظامی علیه ایران. او به عنوان نخستین مقام خارجی که پس از انتخاب ترامپ به واشنگتن سفر کرد، تلاش داشت دولت جدید آمریکا را به اتخاذ موضعی تهاجمیتر علیه تهران متقاعد کند. به زعم او ایران در ضعیفترین حالت تاریخی خود قرار دارد و بهترین زمان برای حمله به ایران همین حالاست. او انتظار داشت ترامپ یا با حمله مستقیم به ایران موافقت کند یا تسلیحاتی مانند بمبهای سنگرشکن را در اختیار اسرائیل قرار دهد. با این حال، ترامپ که از پیامدهای یک جنگ تمامعیار با ایران آگاه بود، در پاسخ به خبرنگاری که مدعی تضعیف ایران شده بود، تأکید کرد ایران همچنان قدرتمند است. این اظهارنظر نشان داد حداقل در این مقطع زمانی، آمریکا تمایل و توانایی درگیری نظامی مستقیم با ایران را ندارد. این موضعگیری، یک «نه» بزرگ ترامپ به حداکثریترین خواسته نتانیاهو درباره ایران بود.
البته این به معنای رد کامل خواستههای نتانیاهو نبود. ترامپ، در همان مقطع حضور نتانیاهو در واشنگتن، سیاست فشار حداکثری را مجددا فعال کرد اما نه از طریق یک دستور اجرایی، بلکه با یک یادداشت ریاستجمهوری. برخلاف دستور اجرایی که الزامآور و صریح است، یادداشت ریاستجمهوری انعطافپذیری بیشتری دارد و بیشتر به خطوط کلی سیاستها اشاره میکند.
بر اساس این یادداشت، آمریکا تلاش خواهد کرد صادرات نفت ایران را به صفر برساند اما جزئیات اجرایی آن و نقشآفرینان اصلی در این فرآیند هنوز مشخص نشدهاند. علاوه بر این، در متن یادداشت، کل برنامه غنیسازی ایران به عنوان یک تهدید تلقی شده است؛ موضوعی که بخش مهمی از خواستههای نتانیاهو را برآورده میکند. در واقع ترامپ در حال ایجاد تعادلی میان احیای فشار حداکثری و حفظ فضای مذاکره با ایران است؛ از یک سو، تهدید به تشدید فشارها کرده و از سوی دیگر، راه مذاکره را باز گذاشته است.
این سیاست دوگانه، موجب تردیدهایی حتی در میان تحلیلگران آمریکایی شده است. کیت جانسون، خبرنگار فارنپالیسی در این باره مینویسد: «مشخص نیست رئیسجمهور واقعا چه میخواهد، چگونه میخواهد به آن برسد، یا حتی به دنبال تحقق چه هدفی است».
اما ایران تنها موضوع مطرحشده در دیدار نتانیاهو با ترامپ نبود. یکی دیگر از اهداف نخستوزیر رژیم صهیونیستی، تعیین تکلیف پرونده غزه بود. توافق آتشبسی که تحت فشار آمریکا و با وجود شکست اسرائیل در دستیابی به اهدافش در غزه امضا شد، مورد رضایت نتانیاهو نیست. او به واشنگتن رفت تا حمایت آمریکا را برای تغییر وضعیت غزه جلب کند و در این بین، ترامپ پیشنهادی ارائه کرد که برای تلآویو یک فرصت کمنظیر محسوب میشود.
ترامپ ۲ ایده اصلی درباره غزه مطرح کرد:
1- مهاجرت اجباری فلسطینیان به کشورهای همسایه، یعنی مصر و اردن (پس از آن، وزیر خارجه روبیو این ایده را اصلاح کرد و گفت منظور ترامپ، خروج موقت فلسطینیان تا پایان بازسازی غزه است، نه مهاجرت دائمی)
2- واگذاری مدیریت و بازسازی غزه به دولت آمریکا
نتانیاهو از این پیشنهاد استقبال کرد و گفت «این نوعی تفکر است که خاورمیانه را تغییر میدهد و صلح را به ارمغان میآورد» اما در حالی که ترامپ تلاش داشت رهبران جهان را با این طرح همراه کند، واکنشها به گونهای دیگر بود.
یک دیپلمات سابق آمریکایی نوشت: «جهان عرب این طرح را معادل اعلام جنگ تلقی میکند».
کشورهای عربی، یکی پس از دیگری، مخالفت خود را اعلام کردند. عربستان سعودی، ساعاتی پس از دیدار ترامپ و نتانیاهو، در بیانیهای مجددا بر راهحل دوکشوری تأکید کرد. مصر و اردن قاطعانه ایده انتقال فلسطینیها را - حتی با تهدیدات آمریکا - رد کردند. حتی در داخل اسرائیل نیز شهرکنشینان، همچنین برخی جمهوریخواهان آمریکایی نیز از این طرح حمایت نکردند. برای فلسطینیان هم این طرح یادآور «یوم النکبه» و اخراج اجباری از سرزمینهایشان بود. فارنپالیسی هشدار داده است «آنچه ترامپ به کشورهای عربی پیشنهاد داده، زمینهساز انقلابهایی در این کشورها خواهد بود» اما در مقابل، این طرح برای راست افراطی اسرائیل یک موهبت است، چرا که سالهاست به دنبال پاکسازی قومی در غزه هستند. به گزارش سیانان، «بنیامین نتانیاهو از پیشنهاد ترامپ برای تسلط بر غزه حمایت کرده، زیرا ارتش اسرائیل دستور یافته نقشههایی را برای خروج تعداد زیادی از فلسطینیها از این منطقه تهیه کند».
به هر شکل نتانیاهو در قبال ایران نتوانست به حداکثر خواستههای خود برسد اما درباره غزه، پیشنهادی از سوی ترامپ دریافت کرد که حتی فراتر از انتظاراتش بود. فشار حداکثری علیه ایران، هر چند در قالبی نرمتر از انتظار او، احیا شد اما در موضوع فلسطین، او یک گام بزرگ به جلو برداشت.