printlogo


کد خبر: 298768تاریخ: 1403/11/23 00:00
چرا می‌گوییم مذاکره با آمریکا مشکلی را حل نخواهد کرد
دلیل؟ این تجربه!
امید به مذاکره؛‌ سراب یا واقع‌گرایی

محمدامین حقگو: رهبر معظم انقلاب اسلامی، ۱۹ بهمن ۱۴۰۳، در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر بر بی‌فایده بودن مذاکره با آمریکا تأکید کردند. ایشان فرمودند: «مذاکره با آمریکا هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد. این را باید ما درست بفهمیم؛ اینجور به ما وانمود نکنند که اگر نشستیم پشت میز مذاکره با آن دولت، برخی مشکلات حل می‌شود. نخیر؛ از مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی حل نمی‌شود. دلیل؟ تجربه».

این سخنان بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های داخلی و خارجی داشته است. ایشان با تأکید بر تجربیات گذشته، بویژه خروج یک‌‌جانبه آمریکا از برجام، اعلام کردند مذاکره با آمریکا نه‌تنها سودی برای ایران ندارد، بلکه می‌تواند به تشدید مشکلات اقتصادی منجر شود. با این حال،‌ برخی تحلیلگران پیش از سخنرانی و پس از آن،‌ موج‌های رسانه‌ای و خط تحلیلی در فایده‌مند بودن مذاکره و تعامل با آمریکا طرح کرده و معتقدند مذاکره با آمریکا می‌تواند به بهبود وضعیت اقتصادی کشور کمک کند. از جمله تحلیل‌ها و ادله‌هایی که از این زاویه طرح شده،‌ می‌توان به تورم تک‌رقمی،‌ رشد اقتصادی بالای 10 درصد و فروش نفت تا حدود 2.5 میلیون بشکه در روز طی دوره توافق برجام اشاره کرد؛ شاخص‌های که پیش از سال 1394 و پس از سال 1397 تا 1401،‌ وضعیت به‌شدت نامطلوبی داشته‌اند. به همین جهت بیان می‌شود که مذاکره با آمریکا می‌تواند راه تنفسی برای اقتصاد ایران باشد.
در ادامه تلاش شده است ابعاد چرایی غلط بودن دلیل‌های بالا و «ساده‌سازی» چالش‌های اقتصادی در نگاه فوق بررسی شود. همچنین به نحوی دیگر،‌ به نظر می‌رسد رهبر معظم انقلاب به همین دلایلی که در ادامه بحث خواهد شد، تمایل به مذاکره با آمریکا نداشته و نسبت به مذاکره جهت رفع مشکلات اقتصادی بسیار بدبین هستند.
1- انتظارات مخرب و ناپایداری اقتصاد
مساله «انتظارات» و ذهنیت فعالان اقتصادی در نسبت با آینده اقتصاد، یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های علم اقتصاد کلان طی چند دهه اخیر بوده که به این واسطه شکل سیاست اقتصادی و جهت آن تعیین‌تکلیف می‌شود. هیچ مؤلفه‌ای به اندازه «انتظارات» نمی‌تواند نقش تعیین‌کننده در پایداری اقتصاد و روند پایدار رو به بهبود اقتصاد داشته باشد. نمودارهای تورم،‌ رشد اقتصادی،‌ درآمد سرانه و... در دهه 90، به وضوح نشان می‌‌دهند مذاکره با آمریکا‌ موجب شده است انتظارات شکل گرفته به واسطه تصمیم‌های آمریکا، نوسانات بسیار بالا و مخرب را به اقتصاد ایران تحمیل کند. بدتر از آن این است که اقتصاد ایران شرطی شده است. در واقع نمودارها در دهه 90 گواه این هستند که تا زمانی که رابطه با آمریکا به شکل معمول است،‌ شاخص‌ها نیز وضعیت نسبتا مطلوبی خواهند داشت اما بازار کاملا آماده است با کوچک‌ترین تغییر،‌ نوسانات بالا و مخرب نشان دهد و از دسترس سیاست‌گذار خارج شود. در چنین وضعیتی که شاخص‌های اقتصادی به متغیر خارجی وابسته هستند،‌ عملا سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی اقتصادی ممتنع و بلاموضوع خواهد بود. در این موقعیت،‌ امکان تصمیم‌گیری وجود ندارد و مشابه سال 97،‌ اقتصاد ایران از کنترل دولت جمهوری اسلامی ایران خارج خواهد بود. این مساله یکی از بزرگ‌ترین ضعف‌ها و آفت‌هایی است که در نسبت مذاکره و تعامل اقتصاد ایران با طرف آمریکایی برقرار می‌شود. به معنای دیگر،‌ نگاه به مذاکره به جهت رفع مشکلات اقتصادی،‌ همان پیوند بنیادین نوسانات و انتظارات اقتصاد ایران به خواسته‌ها و تصمیم‌های دشمنان قسم‌خورده ایران است و شکلی از وابستگی و استعمار نو را در پی خواهد داشت.
2- تغییر آرایش اقتصاد جهانی
از جمله مسائلی که این روزها مغفول واقع می‌شود، تغییر آرایش اقتصاد جهانی در نسبت با نیمه ابتدایی دهه 90 شمسی است. مختصات اقتصاد جهانی در آن دوره،‌ جهانی بودن زنجیره‌های ارزش اقتصادی و وابستگی زیاد اقتصاد کشورهای صاحب قدرت به یکدیگر بود. در واقع با یک جهان تک‌قطبی آمریکایی مواجه بودیم. از این جهت،‌ تمام کشورهای۱+۵ با تحریم‌های آمریکا به ناچار همراهی کرده و امکان تحمیل تنگناهای شدید بر اقتصاد ایران وجود داشت اما جهان‌ از آن دوره عبور کرده،‌ اقتصاد جهانی تبدیل به اقتصادهای منطقه‌ای و زنجیره ارزش جهانی تبدیل به زنجیره ارزش‌های منطقه‌ای شده است. همچنین از جهان  تک‌قطبی گذر کرده و وارد جهان چندقطبی شده‌ایم. در حال حاضر دولت آمریکا توان اجماع جهانی علیه ایران را ندارد،‌ با ۲ کشور عضو ۱+۵ درگیر جنگ نظامی و اقتصادی است و آنطور که جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی دولت بایدن ۲ سال پیش اعتراف کرد‌ هژمونی جهان تک‌قطبی آمریکایی در حال افول است و دنیا به سمت اقتصادهای چندقطبی در حال حرکت است. همچنین وزیر خارجه آمریکا بیان کرده است «تا 5 سال آینده دیگر نمی‌توانیم کشورها را تحریم کنیم». این مسائل نشانه‌هایی برای سیاستمداران ایرانی است که آمریکا قدرت 10 سال پیش را در اجماع‌سازی و فشار اقتصادی نخواهد داشت. رهبر معظم انقلاب با اشراف به این موضوع،‌ قصد استفاده از فرصت به وجود آمده جهت پیمان‌ها و همکاری‌های غیرآمریکایی با کشورهای قدرتمند را دارند و این طرحی است که در 5 سال اخیر پیش برده‌اند.
3- تجربه‌نگاری دولت سیزدهم
تجربه دولت سیزدهم که در وضعیت مشابه دولت‌های یازدهم و دوازدهم در دهه 90 بود -‌ یعنی شرایط تحریمی-‌ می‌تواند گواهی بر امکان اداره اقتصادی و بهبود شاخص‌های اقتصادی کشور در شرایط تحریم باشد. در دهه‌ ۱۳۹۰ (سال‌های ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۹) نرخ رشد اقتصاد ایران 0.5 درصد بود. با این عملکرد، اقتصاد ایران توانست در سال‌های ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲، متوسط نرخ رشد اقتصادی 4.5 درصد را به دست آورد که بسیار فراتر از متوسط دهه‌ ۱۳۹۰ و همچنین متوسط 20 و 25 ساله‌ کشور بود. این رشد در مجموع از طریق افزایش تولید داخلی، توسعه تجارت منطقه‌ای و اصلاح سیاست‌های مالی و پولی حاصل شده است.
تجربه اداره اقتصاد و بهبود شاخص‌های اقتصادی توسط دولت سیزدهم و در شرایط تحریم،‌ تا آنجا موفقیت‌آمیز بوده که سعید لیلاز، چهره سرشناس اقتصادی جریان اصلاح‌طلب در رابطه با عملکرد اقتصادی دولت سیزدهم ۲ نقل‌قول پربسامد داشته است. ایشان در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری 1403 و به نمایندگی از مسعود پزشکیان در مناظره با سیدنظام‌الدین موسوی گفت: «من معتقدم دولت مرحوم رئیسی مجموعا اقتصاد ایران را از گل درآورد». همچین ایشان در برنامه دیگری بیان کرد: «در حوزه اقتصاد دولت آقای رئیسی فراتر از آن چیزی بود که تصور می‌شد. در حال حاضر، هیچ شاخص اقتصادی وجود ندارد که وضعیتش بهتر از سال 1400 نباشد».
* جمع‌بندی
در مجموع می‌توان گفت 4 عامل تجربه ناموفق دهه 90 در رفع تحریم اقتصادی و پایداری اقتصاد ایران،‌ بدعهدی و غیرقابل پیش‌بینی‌پذیر بودن طرف آمریکایی، تغییرات شدید در آرایش اقتصاد سیاسی جهانی و همچنین تجربه نسبتا موفق دولت سیزدهم در رشد و بهبود شاخص‌های اقتصادی در شرایط تحریم،‌ رهبر معظم انقلاب را به این موضع رسانده که «از مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی حل نمی‌شود. دلیل؟ تجربه».

Page Generated in 0/0074 sec