رضا شکیبایی: این روزها برخی سیاسیون طرفدار دولت و نویسندگان جراید زنجیرهای که جوابی در برابر نقدهای وارد شده به توافق ژنو ندارند، به جای پاسخگویی، ما را خطاب قرار داده و میگویند «ما در دوره قبلی، مذاکرات هستهای را نقد نمیکردیم؛ چرا شما منافع ملی را در نظر نمیگیرید و تیم مذاکراتی را نقد میکنید». هرچند این ادعا بیاساس است اما باید گفت ما اکنون با یک متن توافق روبهرو هستیم که از سوی دو طرف مذاکره امضا شده و دادهها و ستاندههایی دارد که قابل نقد و ایراد است و در بیشتر بندهای آن منافع ملی لحاظ نشده است. در دوره مذاکرات قبل، توافقی صورت نگرفته بود که نقدی بر آن نوشته شود و متنی وجود نداشت که با اشاره به مفاد آن بشود ایراد حقوقی گرفت. اگر درآن دوره هم توافقی صورت میگرفت و متنی میان ایران و 1+5 نوشته میشد قطعا این حق رسانه بود که نقاط ضعف را گوشزد کند. بماند که در دوره اخیر به خاطر نقد توافقنامه ژنو دولت تدبیر ما را روانه دادسرا هم کرد.
اما اینکه اینان مدعی هستند در آن دوره منافع ملی را در نظر میگرفتند خوب است شمارههای آن دوره جراید خود را تورقی کنند، همه چیز روشن است. چه کسانی مدام بر طبل تعجیل در توافق میکوبیدند و مدام میگفتند چرا نگرانیهای جهانی را رفع نمیکنید، چرا کوتاه نمیآیید و پالس غلط از افکار عمومی به طرف مقابل میدادند که تحریمها کمرمان را شکست؟ چه کسانی شرطی کردن بازار به مذاکرات، از خطوط ثابت رسانهایشان بود تا فشار روانی بر تیم مذاکراتی وارد کنند؟! گویی تیم مذاکراتی ایران مرض داشت به توافق نرسد! همه دعوا بر سر این بود که امتیازات بزرگ از طرف مقابل گرفته شود. اگر قرار است غنیسازی 20 درصد را متوقف کنیم طرف غربی متقابلا هموزن آن امتیاز بدهد نه 4 میلیارد دلار قسطی! ما دستاولترین، ضروریترین و مهمترین نگرانی آمریکا و اسرائیل یعنی غنیسازی 20 درصد را برطرف کردیم اما طرف مقابل ضروریترین نیاز ما یعنی تحریمهای بانک و نفت را رفع نکرد! منطق زمینی و عقل معاش هم چنین چیزی را مردود میداند؛ اصلا سخن از مقاومت و سازش نیست، منطق مذاکراتی مادی هم این بده بستان را ضرر میداند. حال در دور نهایی مذاکرات در برابر تحریمهای اصلی باقیمانده (تقریبا همه تحریمها) چه چیزی را باید بدهیم، چه برگی روی میز باقی گذاشتهایم جز موجودیت غنیسازی صنعتی؟! شما بروید سخنان آقای هاشمی و دوستان ایشان و قلمفرساییهای زنجیرهای در دوره مذاکرات قبل را مطالعه کنید. ببینید چگونه حجم عظیمی از آدرسهای غلط «زودتر باید با غرب توافق کرد؛ تحریم کمر کشور را شکست» به بیرون داده شد و دشمن را در مذاکرات سرسختتر کرد.
جالب است عدهای سال 88 با دروغ تقلب در کشور آشوب به پا کرده و به واسطه این آشوب و بیقانونی دشمن را امیدوار و در دشمنیاش در مذاکرات سرسختتر کردند و بعد همزمان از مذاکرهکنندگان میخواستند در میز مذاکره کوتاه بیایند! حالا همینها مدعیاند ما منافع ملی را رعایت نمیکنیم! به هر حال، ما که امروز داریم درباره وزن امتیازات نقد مینویسیم پس قطعا اگر عقل سلیمی در تیم مذاکرات وجود داشته باشد این تقویت معادله مذاکره است در برابر طرف غربی. طرف غربی اگر احساس کند تیم ایرانی از سوی افکار عمومی تحت فشار برای گرفتن امتیاز بیشتر است قطعا موضع نرمتری خواهد داشت. به شرط اینکه مذاکرهکننده ما این رویکرد را در مذاکرات ترجمه کند و از آن استفاده کند نه اینکه بر سر آن بکوبد و به طرف مقابل بفهماند که اینها یک چیزی برای خودشان میگویند، ما به همین امتیازات شاکریم! نمونه اخیرش آقای ظریف است که در کسوت وزیر امور خارجه همین چند روز پیش گفت: «ما از انتقادات داخلی نمیترسیم!» خب! شما قضاوت کنید: 1+5 با این اظهارنظر، کفه امتیازاتش را در مذاکرات نهایی سنگینتر خواهد کرد؟!
آقای ظریف به جای اینکه بگوید «ما باید نگرانیهای منتقدان را رفع کنیم» تا حساب دست طرف غربی بیاید، اینگونه اظهارنظرهای خلاف اصول دیپلماسی و آداب امتیازگیری میکند، آنوقت ما مقصریم؟!
من، همه شما مخاطبان منصف را به مقایسه بین این 2 دسته و نسبت مواضع آنها با منافع ملی دعوت میکنم. دسته اول گروهی هستند که در حین مذاکرات، طرف ایرانی را به توافق هر چه سریعتر و بسنده کردن به امتیازات ارائه شده از سوی طرف غربی دعوت میکنند و دسته دوم کسانی هستند که حین مذاکرات، طرف ایرانی را به گرفتن امتیازات بیشتر و فدا نکردن وزن ستاندهها به زمان، دعوت میکنند.
کدامیک از این 2 دسته در مذاکرات هستهای به منافع ملی کمک میکنند؟ سوال سختی نیست.